روز ٢٨ مرداد سال ١٣٥٨ من و دوستانم در دفتر ‘جمعیت طرفدار زحمتکشان و دفاع از حقوق ملی خلق کرد’ در سقز بودیم و اتفاق خاصی نیفتاده بود. طبق معمول هر روزه به دفتر ‘جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب’ در سنندج زنگ زدم که برخلاف قبل صدای ناشناسی به زبان فارسی جواب داد! من متوجه شدم که دوستان ما ناچار به ترک آنجا شده اند… دیری نگذشت که رادیو تهران شروع به پخش مارش نظامی کرد و چند بار فرمان خمینی را با هیجان زیاد قرائت کرد.
سه نقل قول از خمینی در ٢٨ مرداد و ٢٦ آبان ١٣٥٨ و سپس ٢٩ تیر ١٣٥٩ ماهیت برخورد جمهوری اسلامی به کردستان، برپاکردن جنگ و برخورد آنها با شخصیتها و احزاب کردستان و نیز رویکرد آنها در قبال مذاکرات را به روشنی نمایان میکند.
١ – فرمان حمله به کردستان، خمینی ٢٨ مرداد ١٣٥٨:
” الساعه خبر رسید که در سنندج «حزب دمکرات»، آنها ارتشیها و سازمانهای آنها را محاصره کرده اند، و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک نرسد اسلحه ها را می برند. و از مسجد سنندج به ما اطلاع داده اند که حزب دمکرات زنهای ما را به گروگان برده اند. اکیداً به کلیه ی قوای انتظامی دستور می دهم به پادگانهای… به طرف سنندج حرکت کنند، پاسداران انقلاب ـ در هر محلی هستند ـ به مقدار کافی به طرف سنندج و کردستان ـ با پل هوایی ـ بسیج شوند و با شدت، تمام اشرار را سرکوب نمایند. تأخیر ـ ولو به قدر یک ساعت ـ تخلف از وظیفه، و به شدت تعقیب میشود..” (صحیفه امام، ج ٩، ص ٣٠٦ سایت ‘پرتال امام خمینی’)
سالها بعد – همچنانکه در زیر بدان اشاره میشود – دست اندرکاران آنزمان در کردستان، تهران و قم تأکید میکنند که در آنروزها در سنندج هیچ خبری نبوده و این فرمان جنگ و خشم خمینی بر اساس خبرهای ساخته و پرداخته جنگ طلبان در سطوح بالای لشکری و مذهبی ایران صادر شده بود.
چهل سال خشونت، سرکوب، بمباران و اعدام پاسخ جمهوری اسلامی ایران به خواستهای حق طلبانه مردم کردستان بوده است. ولی علیرغم همه این سیاستهای ضدانسانی و سرکوبگرانه، مبارزه علیه مسئله ستم ملی و تمامی پیامدهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن در کردستان همچنان در جریان بوده و به لحاظ سیاسی حاکمیت جمهوری اسلامی در کردستان پذیرفته نشده است.
ماموستا شیخعزالدین حسینی در بیانیهای که در روزنامه کیهان ۸ فروردین ۱۳۵۸ صفحه ۷ چاپ شده است ازجمله چنین میگویند:
“چون محتوای جمهوری اسلامی مبهم و نامعلوماست، بویژه از نظر حق تعیین سرنوشت و مسأله خودمختاری کردستان درچارچوب ایران آزاد… از شرکت در رفراندم خودداری میکنم.”
کومەله یک هفته قبل و حزب دموکرات کردستان بدنبال دیدار هیأت نمایندگی این حزب بەریاست دکتر قاسملو یک روز قبل از رفراندوم طی بیانیه هایی که در نشریات ایران انعکاس داشت، تحریم و یا عدم شرکت خود در رفراندوم را اعلام کردند.
فرمان هجوم و کشتار با پیامدهای بسیار ویرانگر و فاجعهآمیز بر اساس خبری دروغین
نشریه چشم انداز ایران، دوماهنامه ای که صاحب امتیاز و مدیر مسئول آن لطف الله میثمی است، دو ویژه نامه کردستان منتشر کرده است. شماره اول آن در فروردین ١٣٨٢ و شماره دوم در پاییز ١٣٨٤ که حاوی مصاحبه هایی است با دست اندرکاران و افرادی که در آن سالها از نزدیک با مسائل کردستان درگیر بودند و در سخنان خویش مطالب و نکات زیادی را طرح و برملا کرده اند.
گفتگوی سرلشکر ناصر فربد در چشمانداز ایران ویژه کردستان شماره ۲ صفحه ۴۲ بسیار جالب توجه است:
“سئوالکننده: یعنی معتقدید شروع کننده جنگ علیه کردستان در اوایل انقلاب تهران بوده است؟ به عبارتی آیا تجاوز از تهران آغازشد یعنی از طرف دولت موقت؟
پاسخ: ستاد رسما نوشته که راسا اینکار را انجام داده است.
چرا با هواپیما آمدند روی سنندج؟
پاسخ: چون مغایر با اهداف دولت عمل کردند.”
اما از جانب جمهوری اسلامی، ارتش نه فقط «با هواپیما آمد روی سنندج»، آنچنانکه سئوال کننده ‘چشم انداز ایران – ویژه کردستان’ مطرح میکنند، بلکه بر فراز شهرها و روستاهای کردستان دیوار صوتی را شکستند و از همان اسفند ماه ۱۳۵۷ در پی زهرچشم گرفتن ازمردم کردستان بودند.
درهمین زمینه تاملی بر این اظهارنظر آقای جمشید حقگو استاندار پیشین آذربایجان غربی بسیار حائز اهمیت است:
“روزی من در اداره دوم ارتش در تهران به مناسبتی حضور داشتم و در آنجا مسئله کردستان مطرح شد. همه افسران خبره اطلاعاتی رکن ۲ ارتش و آگاه به منطقه کردستان و مسائل مربوطه بودند. یادم میاید ضمن تایید نظرات من… اعلام کردند ما هم بررسی کردیم و حدود ۱۴ راه حل برای کردستان مناسب دیدیم که آخرین آن راه حل نظامی است.”
(چشمانداز ایران ویژه کردستان شماره دو صفحه ۵۶)
درهمان نشریه شیخ حسین کرمانی مطالب جالبی را مطرح میکنند و از جمله میگویند:
“خوبست یکروز درآمد نفت را به کردستان اختصاصدهیم… احمدآقا (خمینی) از این جمله خیلی خوشش نیامده بود… تماس گرفتم احمدآقا گوشی را برداشت. گفتم آقای خلخالی آمده همدان و فردا میخواهد بیاید سنندج. سنندج هیچ خبری نیست. آرام آرام است. محضرضای خدا نگذارید ایشان بیاید.» (چشمانداز ایران ویژه کردستان شماره ۲ پاییز ١٣٨٤ صفحه ۸)
درمورد نقش دستگاههای تبلیغاتی رژیم نیز تنها به گفتههای آقای شاهاویسی استاندار وقت کردستان در همان شماره دو ‘چشم انداز ایران – ویژه کردستان’ بسنده میکنم:
“صدا و سیما هم به پخش مارش نظامی اقدام میکرد و به این ترتیب احساسات دیگر هم میهنان را علیه هم میهنان کرد تهییج میکرد. هرچه گفته میشد در کردستان شرایط قابل کنترل است و چنان نیست که به اینجا حمله شود و اوضاع روبه آرامش است، گوش شنوایی نبود و نیز اطلاعات غلط از کانالهای غیررسمی داده میشد.”
صحبتهای آقای صباغیان در ادامه باز هم گوشههای دیگری را مطرح میکنند که بسیار به ضرر تحلیلگرانی است که همه کاسه کوزهها را برسر مردم کردستان و نمایندگان آنان میشکنند. به ‘چشمانداز ایران – ویژه کردستان’ شماره یک صفحه ۵۵ و صحبتهای آقای صباغیان برگردیم:
«سئوال: ماجرای پاوه که پیشآمد، آیتالله خمینی دستور دادند درگیریهای پاوه تا ۲۴ ساعت باید تمام بشود و فردای جریان پاوه، حکمی دادند که نیروی نظامی حرکت به سمت سنندج را شروع کند. در حالیکه استاندار انتخابی شما در مصاحبهای با روزنامههای خارجی و داخلی از این موضوع ابراز حیرت کرد. گفت درسنندج خبری نیست. دعوایی نیست. این اعلان جنگ برای چه بود؟
پاسخ: گفتم که اخبار را اشتباه میدادند. مرحوم خمینی تصمیمی گرفته بودند که چندان مناسب نبود، بعد وقتی گفتند سنندج خبری نیست، دیر شده بود”.
جنگ سه ماهه و مقاومت دلیرانه مردم کردستان
با این زمینه سازی ها نیروهای مسلح از زمین و هوا و بصورتی گسترده کردستان را مورد حمله قرار دادند و موج اعدامها توسط خلخالی جلاد براه افتاد. نیروهای سیاسی که فاقد هرگونه آمادگی نظامی بودند، ناچارا تا مناطق کوهستانی مرزی عقب نشینی کردند. من که در معیت ماموستا شیخ عزالدین حسینی بودم، یادم هست اولین خبرنگار ایرانی را که برای مصاحبه و تهیه گزارش مخفیانه از تهران آمده بود، در یک شب تاریک پاییزی و در چادری در دل کوه ملاقات کردیم.
بدنبال این هجوم و حمله به جان و مال مردم، جوانان کردستان به صفوف حزب دموکرات و کومه له روی آوردند و در نتیجه مقاومتی قهرمانانه شکل گرفت که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را ناچار به عقب نشینی کرد. متعاقبا نخستین پیامهای ‘آشتی و دعوت به مذاکرات’ در اوائل آبانماه آن سال به رهبران کردستان رسید و اولین نشست رسمی با وساطت آقای جلال طالبانی و حضور آقایان فروهر، صباغیان، سحابی و چند نفر ارتشی در روستای بیوران سردشت با هیأتی به ریاست جناب شیخ عزالدین حسینی انجام گرفت که بنده هم در آن شرکت داشتم.
در جایی دیگر آقای صباغیان در ‘چشمانداز ایران ویژه کردستان’ شماره یک ص ٥٥ میگویند:
“پیش از شروع کار ما اعدامهای ناروای آیتالله خلخالی جو را ملتهب کرده بود. به حساب خودش خواسته بود زهرچشم بگیرد. مثلا برادری جای برادرش اعدام شده بود… این فرد فلج بود و او را با برانکارد آورده و اعدام کرده بودند.”
روزنامه کیهان پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۳۵۸ صفحه ۹ ازجمله مینویسد:
“اعضای هیات حسننیت متشکل از آقایان فروهر، صباغیان و سحابی دیروز چهارشنبه وارد بانه شدند و در تظاهرات علیه آمریکا شرکت کردند. پس از سخنرانی داریوش فروهر در اجتماع و تظاهرات هزاران نفر، قطعنامهای از سوی مردم بانه در سه ماده خوانده شد و تسلیم هیأت حسننیت گردید؛
۱- … پشتیبانی قاطع از قطعنامه ۸ مادهای مهاباد، …
۲- … تنها نمایندگان خلق کرد و گروه های سیاسی میتوانند در مورد مسایل منطقه مذاکره کنند،
۳- حل مسایل کردستان در گرو شناسایی حق تعیین سرنوشت… واین تنها راه حل مشکل کردستان و ایران است…”
بدنبال یک سلسله گفتگو و دیدار بین جریانات مختلف سرانجام ‘هیأت نمایندگی خلق کرد’ تشکیل شد که در آن شیخ عزالدین رئیس، حزب دموکرات [دکتر قاسملو] سخنگو و کومه له و چریکهای فدایی شاخه کردستان اعضای آن بودند. خمینی که سه ماه قبل آن فرمان جهاد و سرکوب صادر کرده بود پیام دیگری داد!
٢ – خمینی: پیام به خواهران و برادران کرد ٢٦ آبان ١٣٥٨
سلام بر خواهران و برادران کُرد،… اینجانب می دانم که در حکومت موقت هم آنطور که خواست شما و ملت است رسیدگی نشده… و من امیدوارم که برای همه ی ملت و برای شما برادران کُرد، وسائل رفاه حاصل شود.
از هیأت ویژه می خواهم که به مذاکرات خود با کمال حسن نیت ادامه دهند؛ و با شخصیتهای مذهبی و سیاسی و ملی و سایر قشرها تماس بگیرند، تا تأمین خواسته های آنان ـ که خواست ما نیز هست ـ به طور دلخواه بشود؛
اسلام بزرگ تمام تبعیض ها را محکوم نموده… در پناه اسلام و جمهوری اسلامی، حق اداره ی امور داخلی و محلی و رفع هر گونه تبعیض فرهنگی و اقتصادی و سیاسی متعلق به تمام قشرهای ملت است، مِنْ جمله برادران کرد، که دولت جمهوری اسلامی موظف و متعهد به تأمین آن در اسرع وقت می باشد… (صحیفه امام، ج ١١، ص ٥٥ سایت ‘پرتال امام خمینی’)
هیأتی از تهران به مهاباد آمد و تنها جلسه رسمی مذاکرات با ‘هیأت نمایندگی خلق کُرد’ تنها چهل دقیقه بطول انجامید!
“ساعت سه و نیم روز سهشنبه ۲۰ آذرماه ۱۳۵۸ جلسه رسمی هیأت دولت با هیأت نمایندگی خلق کرد در محل فرمانداری مهاباد تشکیل گردید. در این جلسه ابتدا آقای فروهر ضمناظهار خوشوقتی از این نشست، در مورد نتیجه مذاکرات اظهار خوشبینی کردند. سپس ماموستا شیخ عزالدین یک بیانیه افتتاحیه قرائت کردند که در آن ضمن خوشآمدگویی به نمایندگان دولت، گفتند که ملت کرد همواره آرزو داشتهاند که در نشست و گفتگو با نمایندگان رسمی دولت شرکت نموده و مسئله ملی خود را از راه تفاهم و گفتگو حل و فصل نمایند. مردم کردستان درعین حالیکه با مردم ایران مبارزات مشترکی را پیش برده و همواره برای کسب حقوق حقه خود نیز مبارزه کرده است.
ماموستا شیخعزالدین پس از این بیانات، هیأت نمایندگی خلق کرد را با تعلق سازمانیشان معرفی کردند. بدنبال آن آقای صباغیان به ترکیب هیأت و حضور رسمی نمایندگان کومهله و چریکهای فدایی اعتراض کردند.
[بنا به گفته زنده یاد بهروز سلیمانی نماینده شاخه کردستان سازمان چریکهای فدایی خلق]، بدنبال این سخنان صباغیان، دکتر قاسملو اظهار میدارد که ترکیب هیأت به خود هیأت مربوط است؛ مردم کردستان طی تظاهرات گسترده و سراسری در دو هفته پیش (ششم آذرماه) از ترکیب فعلی هیأت نمایندگی خلق کرد بطور وسیعی حمایت کردهاند.” (ترجمه از کردی به نقل از نوار صوتی مصاحبه با تلویزیون مهاباد در روز پنجشنبه ۲۲ آذرماه ١٣٥٨)
آیتالله کرمانی بسیار صراحت دارد و سخنان ایشان آقایانی را که اتهام به شکست کشاندن مذاکرات را به رهبران کرد وارد میکنند، بطور جدی دچار مشکل میکند. شیخ حسین کرمانی در ‘چشمانداز ایران ویژه کردستان’ شماره دو صفحه ۹ میگوید:
«گفتند که یک هیات حسننیت دارد برای کردستان میآید شما بروید با آنها باشید اما جزو هیات نباشید. ناظر باشید که چه میکنند.»
تا اینجا برایمان معلوم میشود که هیأت اعزامی علاوه برتمام صلاحیتهای خودشان و وفاداریشان به جمهوری اسلامی از طرف نمایندهای از قم تحت کنترل بودهاند. ایشان در ادامه میگویند:
«به آقای صباغیان گفتم من با شما کاری خصوصی دارم. خلوت کردند. بنده بودم، مهندس صباغیان، مهندس سحابی و ظاهرا یک نفر دیگر هم بود. شروع کردم گفتم از آنجا که شما میخواهید با آنها صحبت کنید آیا آنها را به رسمیت میشناسید؟ کومهله و دموکرات را به رسمیت میشناسید؟ میخواهید چکارکنید؟ گفتند الان وضع ما خوب نیست ما امکانات این چنینی نداریم. خودتان را سرگرم کنید که دست به عمل حادی نزنند تا ما کمکم بتوانیم مرزهایمان را بگیریم. ارتشمان را جمع و جور کنیم و اینها را آرام کنیم.»
آقای سحابی در چشمانداز ایران شماره یک میگویند:
«در سردشت… مذاکره… من یادم هست یکی از بچههای خودمان به رضا ناجیان گفت چرا شما با اینها مذاکره میکنید؟ گفت سیاست ما فعلا اینست ما میخواهیم مردم را از آنها جدا کنیم. آنها جو درست کردهاند و مردم را ترساندهاند. ما که بالاخره با آنها میجنگیم، اما باید مردم را از آنها جدا کنیم. آقای خمینی هم این سیاست ما را پذیرفت. لذا سرتاسر زمستان ۵۸، کجدار و مریز، گاهی به کردستان میرفتیم،…» (چشمانداز ایران، ویژه کردستان شماره یک صفحه ۶۶)
طبیعی است که با توجه به این اظهارات و همچنین کارشکنی هایی که از جوانب مختلف صورت میگرفت و نیز تحولات درون حاکمیت که همزمان با اشغال سفارت آمریکا در جریان بود، این مذاکرات نتوانست به جایی برسد. حتی تلاشهای یکجانبه حزب دموکرات کردستان از طریق تماس با بنی صدر و برخی دیگر از رهبران در تهران نیز کار بجایی نبرد. تمام شواهد و قرائن حاکی از آن بود که رژیم در حال آماده سازی برای هجومی تازه بود.
بی نتیجه ماندن مذاکرات با هیأت ویژه دولت در کردستان و تهران
٣ – خمینی: ٢٩ تیر ١٣٥٩ سخنرانی ‘اعتراف به اشتباهات گذشته’
“… ملت ما انقلابی عمل کردند و ما نکردیم. ما یا مقصریم یا قاصر… اگر آن روزی که میخواستند در کردستان بروند برای مذاکره، من به آنها تذکر دادم که اگر بخواهید مذاکره [کنید]، باید با موضع قدرت بروید. اول باید ارتش و پاسدارها و اینها احاطه کنند آنها را، محاط قرار بدهند، بعد شما بروید صحبت کنید. مسامحه شد. این اسباب این شد که آن گرفتاری طولانی برای ما پیش آمد، و آن قدر ضایعه واقع شد.” (صحیفه امام، ج ١٣، ص ٤٦ و ٤٧ سایت ‘پرتال امام خمینی’)
ببینیم آقای صباغیان چگونه در مورد آغاز درگیریها صحبت میکند. ایشان میگویند:
«نهضت آزادی ایران هیچ برنامه یا تحلیلی نسبت به منطقه کردنشین نداشت. اولین کسیکه به کردستان رفت دکتر چمران بود. حدودا در اسفند و فروردین به کردستان رفت و مطالعه کرد و تشخیص داد باید برخورد چریکی شود. چون حرکت کردها هم چریکی بود و تنها کسی که در آن موقع دوره چریکی دیده بود دکتر چمران بود.
سئوال: پس در واقع گروه فشار برای عمل نظامی ارتش بود؟
پاسخ: بله، مرحوم قرنی میگفت که هنوز رشد نکردهاند باید با آنها مبارزه کنید و از بین ببریمشان. مرحوم چمران هم خیلی معتقد به مذاکره نبود و میگفت من رفتهام مطالعه کردهام و میدانم.»
جالب است آقای صباغیان و کسانیکه هیچ برنامه یا تحلیلی نسبت به کردستان نداشتهاند، درواقع تبدیل به کارگزاران سیاست جنگ افروزان درون ارتش و سپاه شدهاند.
حال ببینیم آقای صدرحاجسیدجوادی دراین زمینه چه میگویند.
«البته مرحوم مفتیزاده و شیخعزالدین با طرفداران مسلح خود به هیچ وجه نخواستند که با ما بجنگند.
سئوال: آیا بین جناحها هماهنگی بود که وقتی عملیات مسلحانه شروع شد. همه راضی به برخورد نظامی باشند؟
جواب: آنچه که مسلم است قدرت عملی آقای خمینی مطرح بود و اقدامی که شد ازطرف دولت نبود. ما مجموعا (هیئت دولت) با عملیات نظامی موافق نبودیم. مهندس بازرگان هم موافق نبود. دستور، دستور امام بود.
در مورد سنندج… به تحقیق ما آنجا برخورد کردیم که اشتباهاتی از طرف ارتش هم شده.»
(چشمانداز ایران، ویژه کردستان شماره یک صفحه ۴۶)
ببینیم آقای سحابی در مورد دور دوم جنگ در کردستان چه میگویند و چقدر مضحک است سخنان آقایانی که حتی این بیانات را نخواندهاند و بیمهابا در مورد از سرگرفته شدن دور دوم جنگ در کردستان از آمدن ستون ارتش و رفتن به جنگ با عراق سخن میگویند!
«یک روز در تلویزیون مصاحبهای ترتیب داده شد که من صحبت کردم و گفتم:«من اگر بخواهم با خودمختاری کردستان موافقت کنم مثل اینست که بگویند دستهایت را باید قطع کنی. میگذارم دستهایم قطع شود، اما امضایش نمیکنم». درتلویزیون پخش شد. اما در ارومیه در سفرمان بعد از ملاقات با امام خمینی و در مهاباد، بسیاری ازکسانیکه حسننیت داشتند و ملی بودند، خیلی از این صحبتها استقبال کردند. من آنجا رفیق مشخصی نداشتم. اما عده ای که بیشترشان هم اعضای همین مکتب قرآن مرحوم مفتی زاده بودند، با ما نزدیک شدند…
آخرین شبهای اسفند ماه نزدیک عید [نوروز ۱۳۵۹] سعید آمد و گفت فردا میخواهند حمله کنند. قرار شده که سپاه از طرف کامیاران حمله کرده بطرف پاوه پیشروی میکند و این پیشمرگها [مسلمان] هم دنبالشان باشند، که بالاخره اسلحه گرفته بودند… رفتیم شورای انقلاب با مرحوم بهشتی مطرح کردیم این کار اخلال در برنامه ما و هیأت ویژه است… این جنگ ممکن است باعث سرکوب موقت بشود، ولی گروهها خود را مظلوم مینمایند و مردم را جذب میکنند. ما با مرحوم بهشتی اتمام حجت کردیم، ولی اثری نداشت؛ بنابراین من کناره گیری کردم. هیأت ویژه از اول فروردین ١٣٥٩ دیگر نقشی نداشت.»
(چشمانداز ایران، ویژه کردستان شماره یک صفحات ۶۷-۶۶)
در نخستین روزهای پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی و طی اولین دیدارهای هیأت های مذاکره کننده در مهاباد ‘مسئله کردستان’ میتوانست بدون خشونت و خونریزی و با احترام به حقوق مردم کردستان حل شود و در نتیجه موجب استحکام دموکراسی در ایران بشود. چهل سال بعد و علیرغم تمام اقدامات سرکوبگرانه، صورت مسئله همچنان به جای خود باقی است