اعتراض زنان جوان ایرانی به حجاب اجباری دو ماه پیش توانست تکانهای عظیمی به ساختارهایی سیاسی، عقیدتی جمهوری اسلامی وارد نماید. ضربات سنگینی که در شروع شکل گیری اعتراضات پر پیکره کل نظام اسلامی وارد کرده بحث برانگیز و حیرت آور بوده است و پیامدهای آن با تمامی عواقب ناگوار و کشته شدن دها تن و صدمات جبران ناپذیر، دریچهها و روزنەهای تازهای بر روی جنبشهای اعتراضی سالهای اخیر شود.
اگر اعتراضات اخیر را شورش نان بگذاریم که ریشه در مشکلات اقتصادی و معیشتی سالهای گذشته است و آتش زیر خاکستری بود که دوباره فروزان شد، اعتراضات معشیتی اخیر پل ارتباطی اعتراضات کوچک و بی نام و نشانی بود که در این سالها کل ایران را فرا گرفته بود. صدای اعتراضات معلمان، کارگران، بازنشستگان، مالباختگان و کولبران و تمام حذف شدگان این چهل سال شوم
حکومت اسلامی بود. اما مرحله دوم اعتراضات که به اعتراض جنبش زنان پیوند داشت و منشاء اصلی آن یعنی اعتراض حجاب اجباری ریشه گرفت و رود خروشانی را دروست کرد که تمامی نظام مردسالار جمهوری اسلامی را به لرزه در آورد. مسئله زنان و سرکوبها و تحقیر کردنهای آن در این سالها نقطهای تاریخی بوده که هرگز جمهوری اسلامی قادر به عبور از آن نبوده و نخواهد بود. اینک مسئلەی زن به میدان حملات اصلی جمهوری اسلامی درآمده است که نماد بارز آن مسئله ی حجاب اجباری بوده است.
سکوت زنان در مقابل سیاستهای تعرض جمهوری اسلامی به نمادی از تحمل و مدارای کل جامعه در مقابل مقاومت مردم در برابر سیاستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی تبدیل شده است. به عبارتی دیگر هر جا جمهوری اسلامی توانسته زنان را به خانه بفرستد در پیشبرد سیاستهای خود موفقتر عمل نموده است. اما نافرمانی اخیر و جنبش زنان بر علیه حجاب اجباری این نوید را میدهد که دیگر نصف جامعه در مقابل دیکتاتوری اسلامی جان به لب آمده و به بدنه یک شورش تبدیل شده است و دیگر دنبال سرکوب و توسری خور نخواهد بود.
مسئله زنان از آنجا مهم است و خواهد بود که توانسته در بین تمامی گروهای مخالف سیاسی که هم نظر و هم عقیده نبودهاند مدافعان راستی خود را پیدا نماید. یعنی گروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی علیرغم اختلافاتشان در زمینه های دیگر، در این زمینه با هم همکاری کرده و از آن پشتیبانی نمودهاند و این در جای خود میتواند نوید بخش و تاثیر بر انگیز باشد.
اما در کردستان علیرغم سابقه سیاسی درخشان گروهای چپ در مبارزه علیه ستم بر زنان هنوز نقاط ضعف و جهت گیری های مبهمی وجود دارد که میتواند در آینده مشکل ساز باشد. به نظر من و آنچه که به ذهن من خطور میکند هر چند در کردستان ظاهرا جامعه مدنی فعالی وجود دارد و این امکان وجود دارد که در فردای نبود جمهوری اسلامی، زنان به تمامی خواسته های دمکراتیک خود برسند، اما در مقیاس کوچکتر و سنتی تر هنوز اقلیتی تاثیرگذار با افکار مذهبی و عرفی وجود دارند که میتواند در آینده هم مشکل ساز باشد.
در مورد مشکلات زنان در کردستان و جنس دوم بودن آن مثل تمام ایران صحبتی در میان نیست اما عدم شفاف بودن برای آینده میتواند همان بلا را سر زنان بیاورد که پس از پیروزی انقلاب 1357 به زنان تحمیل نمود.
باید منتظر بود و دید که آیا در زمان جنگ که زنان بعنوان قهرمانان جنگ در کردستان مورد ستایش قرار میگیرند و به جبهههای جنگ میروند و دوشادوش مردان میجنگند در فردای پس از پیروزی از تمامی مواهب آزادیها عرفی که در تمامی جوامع به مسئله زمان تبدیل شده است برخوردار خواهد شد .