برگردان: رهوهز
ناظران سیاسی در شرایط کنونی ایران،بر این باورند جمهوری اسلامی بر سر دوراهی سرنگونی و تغییر قرار دارد. در این میان آنچه برای مردم کردستان حائز اهمیت است این است که احزاب و سازمانهای سیاسی کردستان در مناسبات خود با یکدیگر ، در برخورد با نیروهای سیاسی ایران و تعامل با جهان خارج و در قبال سناریوهای تغییر در ایران تا چه اندازه متحد و یکپارجه عمل خواهند کرد.“کوردستان” این مسائل و موضوعات را طی گفتگویی با دکتر آسو حسنزاده معاون دبیرکل حزب دمکرات کردستان به بحث و بررسی گذاشتهاست.
آیا وضعیت کنونی احزاب کردستان ایران بگونهای است که قادر باشند همصدا و متحد، با شرایط کنونی و آینده ایران مواجه شوند؟
برغم اختلافات گذشته میان احزاب سیاسی کردستان ایران، پیوندهای کنونی آنها با هم بهتر از گذشته است، با این وصف این بهبود مناسبات بههیچوجه در حد انتظارات مردم و الزامات شرایط کنونی نیست. بدیهیاست هر ملتی در جریان بحران و تحولات سرنوستساز، بیشتر در اندیشهی اتحاد و انسجام خود است؛ با این حال اشتباه محض است اگر بگوییم تنها در صورت احتمال وقوع تغییر و تحولات، ما باید متحد شویم. هر ملتی که مورد تهدید قرار گیرد و در کوران مبارزه برای آزادی خود باشد، باید “اتحاد” را بهمنزلهی افق بی انتهای فراروی خود تلقی کند. اتحاد نیز با شعار و وعده و اعلام آن تحقق نمییابد، بلکه لازمهی آن راهکار مشخص و مکانیسم واقعبینانهی عملی ساختن آن است.
شما متذکر شدید که روابط متقابل میان احزاب کردستان ایران اینک بهتر از گذشته است. چه چیز ملموس موجود است که نشان از بهبود مناسبات و همکاری میان آنها داشته باشد؟
پایان یافتن هر پدیدهی ناخوشایندی در واقع امر مثبت و خوشایندی است. در گذشته در کردستان ایران بودند طرفهایی که بر سر مسائل ایدئولوژیک با جریان سیاسی دیگری اختلاف داشتند و بطور کلی پلورالیسم در بین ما متأسفانه پدیدهای دشوار و دردناک بودهاست. با این وصف امروز “گفتمان ملی” برای همه ما به اولویت تبدیل شدهاست؛ حتی شیوه حل مسأله کرد در ایران نیز برغم تمامی کاستیهایش در فرموله کردن آن و صرف نظر از انتقادات و ملاحظاتی که از سوی نخبگان جامعه بر آن است و برغم بی اعتمادی به حاکمیت و اپوزسیون ایرانی، در میان احزاب کردستان بگونهای اتفاق نظر در مورد آن بدست آمدهاست. فزون بر این، با آنکه احزاب ما دچار پدیده زیانآور انشعاب و انشقاق گشتهاند، با این حال میبینیم اینک هماهنگی و همکاری میانشان بسیار بیشتر از گذشته است و این همکاری و اتخاذ مواضع مشترک تا حدودی نیز دستاوردهایی داشتهاست.
آیا منظور شما از این دستاوردها “مرکز همکاری احزاب کردستان ایران” است؟
این مرکز یکی از این دستاوردهاست. مرکز در واقع حاصل نشستهای زیاد و تمرین همفکری و اتخاذ مواضح مشترک میان پنج سازمان سیاسی کردستان ایران، بویژه احزاب سیاسی باسابقه است. این مرکز تاکنون اقدامات مثبتی به انجام رسانده، لیکن آنچه تاکنون انجام گرفته بههیچوجه جوابگوی وضعیت مبارزاتی کنونی نیست، چراکه فزون بر اینکه این مرکز باید دیدگاه مشترکی پیرامون مبارزه در شرایط کنونی و در آینده را ایجاد نماید و مکانیسم فراگیر و تأثیرات و کارکرد بیشتر در کوران مبارزات مردمی ایجاد سازد، زمینهی ارتباطی گستردهتر با لایههای دورن جامعه را نیز پدید آورد، باید سازوکار پیکار را هم در میان این احزاب و هم در بین آنها و اقشار و طبقات جامعه مهیا سازد. شاید اینک تشکیل جبههی کردستانی میسر نباشد، ولی اگر این مرکز در این راستا گام برندارد تا در آیندهای نزدیک ائتلاف پایدار بلوک کردها در ایران شکل گیرد، چکار باید بکند؟ در این مرحله است که هم در حیطهی گفتمان، هم در عرصهی عمل( دیپلماسی، تشکیلات، نیروی پیشمرگ، رسانهای و انواع پیوندها با جامعه و…) و حتی اینک برای اندیشیدن پیرامون تبعات سرنگونی جمهوری اسلامی و ماترک و آثار ناگواری که این رژیم از خود برجای خواهد گذاشت و همچنین در راستای سالمسازی جامعهی فردا و مسائل استراتژیک ملتمان، این مرکز باید بگونهای به نقشی که باید ایفا کند توجه داشته باشد و باید در هر مرحله و مقطعی چند گام به پیش نهد.
مردم چشم انتظار تشکیل جبهه بودند. مادامیکه احزاب نتوانستهاند چنین خواستی را براورده سازند، شما از چه منظری همکاری کردن با هم را مینگرید؟
هر یک از احزاب کردستان ایران خود را برآمده از بستر تاریخی و فکری مخصوص به خود میدانند و جهانبینی و دیدگاه ویژه خود را برای مبارزه و حل مسألهی خلق کرد دارند؛ در ضمن هیچگاه نباید انتظار داشت همه بسان هم فکر کنیم یا درهم ادغام گردیم؛ اما صرفنظر از اختلافات و تفاوتهایی که بودهاند و در آینده نیز خواهند بود، باید چند مسأله را مد نظر قرار دهیم، نخست به باور من اینک و در آینده نیز هیچ یک از احزاب کردستان ایران قادر نخواهند بود عرصهی سیاسی کردستان را به تنهایی به کنترل درآورد، مادامیکه هیچیک از احزاب چنین دست بالایی در آینده ندارند، به باور من دو راه درپیش داریم، راه نخست آن است به تکروی و کار و فعالیت جداگانهی خود ادامه دهیم، حال که احزاب دیگر این روش را در پیش میگیرند چرا حزب ما این کار را نکند؟ مسأله این است این روش فزون بر آنکه موجب رقابت، تشتت، انشقاق و اتالاف نیروی مبارزاتی احزاب میشود و معلوم نیست اگر روزی به میهن خود بازگردیم این رقابت چه تبعاتی را در پی خواهند داشت. با آنکه خصلت و سرشت عمدهی سیاست رقابت است، اما در شرایط کنونی و برای امروز ما رقابت ناسالم، نامحدود و بدون چارچوب مشخص میتواند زیانبار باشد و ضررمند اصلی آن خلق کرد در ایران خواهد بود. باید بدانیم که در ایران پس از جمهوری اسلامی، خلق کرد در هر شرایطی با مجموعهای از معضلات دست به گریبان خواهد شد؛ بطور مثال نیروهای تندرو سلفی، گروههای افراطی و شونیست در مناطقی که ترکیب جمعیت ناهمگون است، دخالت نیروهای دیگر بخشهای کردستان در امور داخلی کردستان ایران، فزون بر ترفندها و عظمت طلبی شونیسم مرکزگرا و بسیاری دیگر از چالشهایی که به وقت خود سربر خواهند آورد. پس اگر ما در کلیت خود بسان ملت کرد با چنین رقابت “غیر خودی” روبرو خواهیم شد که شاید مخاطره آمیزتر از گذشته دوباره سربرآورند، راه دیگری جز انتخاب راه دوم نداریم.
آنهم این است که براستی به این باور برسیم که جامعهی سیاسی ما، بویژه بر اساس شالوده اصیل و تاریخی خود به تفاهم واقعی و پایدار برسد که در آن این تفاهم تنها تاکتیکی برای یک مرحله از مبارزه نباشد، بلکه همچنانکه قبلأ متذکر شدم “افق بیانتهایی” در فراروی خود نهدکه در آن رقابت میان احزاب سیاسی در هر شرایطی که باشد، در برخورد با مسائل سرنوشت ساز و مبرم خلقمان متحد و هماوا باهم گام برداریم.
احزاب کردستان ایران رو به جهان خارج و همچنین در قبال سازمانهای ایرانی نتوانستهاند هیأت مشترکی تشکیل دهند. بطور مثال شما به عنوان نماینده حزب دمکرات کردستان به تنهایی به آمریکا سفر کردید؛ سپس “حدکا” و “سازمان جمعیت انقلابی” (کومله) باهم از آمریکا دیدار نمودند ولی در آنجا جداگانه عمل کردند. تمامی این فعالیتها نوعی رقابت نگرانکننده را در فضای مجازی ایجاد کردهاست. آیا با این نظر موافق هستید؟
تا زمانیکه بستر مناسب و ابزارهای مشترک برای تعامل با دنیای خارج را نداریم ، نمیتوان از اینکه احزاب جداگانه دست به این دیدار و مسافرتها میزنند گلهمند بود. احزاب و سازمانهای کردستان چه به خاطر تداوم ذهنیت رقابت و چه به دلیل تفاوت دیدگاهها، تاکنون نتوانستهاند به چنین مرحلهای برسند. البته در مورد حزب دمکرات کردستان که تا چه حد در این رهگذر فعالیت کردیم و چقدر از خود مایه گذاشتیم تا به یک اتفاق نظر و اتحاد عمل برسیم سخن بسیار است، ولی شاید بهتر باشد بطور کلی بسان کرد در ایران به این مسأله بنگریم و در فکر حل آن باشیم.
دکتر قاسملو در زمان حیات خود پیشقراول این دیدگاه بود که تنها از منظر حزب در اندیشهی ایجاد دیپلماسی کردی نباشد بلکه کردبودن برای وی در اولویت قرار داشت. اینک چگونه میشود به گفتهی شما همانند کرد این بخش از کردستان( کردستان ایران) به این مسأله پرداخت؟
این به تنهایی از عهدهی یک طرف برنمیآید. اگر طرفهای دیگر معتقدند این تشکل نیمبند (مرکز همکاری احزاب کردستان ایران) در این شرایط کافی است و بدان بسنده میکنند، یکی از طرفها که بر این باور است باید بیشتر و سریعتر به پیش بروند، به تنهایی قادر به نیل به این هدف همگانی نخواهد بود. باید همه باهم، بویژه طرفهایی که از وزن و جایگاه بیشتری برخوردارند، به تفاهم برسند؛ این امر نیز مستلزم تواضع و تلاش بسیار و برطرف ساختن معضل شیوهی نگرش به خود و دیگران است. برخی از طرفها هنوز هم به لحاظ ایدئولوژیک به قطب بندی جهان خارج و حتی اپوزسیون ایرانی مینگرند، مسألهای که اینک معمول نیست. ما باید بدور از هر نوع برخورد کلیشهای، برای مصالح ملت کرد باهم اتحاد عمل داشته باشیم؛ البته دیدگاه مشترک در قبال مصالح خلق کرد، دربرگیرندهی بسیاری مسائل دیگر مرتبط با آرمان و شیوههای مبارزه است. اگر این دیدگاه مشترک را یافتیم، آنگاه باید ابزارهای مشترک برای کار مشترک را ایجاد کنیم و کار مشترک تنها به انتشار بیانیه خلاصه نگردد، بلکه در همهی عرصهها و بسترهای موجود مبارزه پتانسیل و ابزارهای خود را هماهنگ ساخته و حتی در یک چارچوب ارگانیک تلفیق سازیم.
همچنانکه تصریح کردید احزاب کردستان ایران در قبال تعامل با اپوزسیون ایرانی متحد و همصدا نیستند. “حدک” در “شورای دمکراسیخواهان” عضویت دارد. بعضی از طرفها به سلطنت طلبها نزدیک هستند و یک طرف هم با مجاهدین خلق است. در این مورد چه نظری دارید و راه حل چیست؟
عدم اتحاد و ناهمگونی یکی از دردهای اپوزسیون ایرانی است(البته مسائلی هستند که اکثریت اپوزسیون به اصطلاح سراسری در مورد آن با هم اتفاق نظر دارند، بطور مثال نگرانی در مورد تمامیت ارضی ایران و عقلیت ارتجاعی تمرکز گرایی). بهموازات این تشتت و گسستگی که در اپوزسیون ایران دیده میشود، دیدگاه و عملکرد ما احزاب کردستانی با آنها، متفاوت و نامتحد است. در اینجا برای آنکه راهکار مشترک پیدا کنیم باید در ابتدا دیدگاه و متود تعامل خود را یکی نماییم. با آنکه طی چند ماه اخیر نام مجاهدین و سلطنتطلبها بسیار مطرح شده، ولی اولویت ما بسان حزب دمکرات کردستان در جای دیگری است. ما با روش و متود ماهیتی کار میکنیم؛ بهعبارتی دیگر بهجای آنکه بر روی یک طرف یا یک شخص به اصطلاح مطرحتر سرمایهگذاری کنیم، تلاش کردیم در راستای شکلگیری بلوکبندیهایی فعالیت کنیم که در آن خواست و مطالبات خلق کرد و دیگر خلقهای ایران منعکس شده باشند. ما این تلاش را در شورای دمکراسیخواهان انجام دادیم، با برخی از طرفهای دیگر اپوزسیون به همان منظور در تلاش هستیم و امیدواریم بتوانیم بعدأ طرفهایی را که متضمن بیشترین درک و مسئولیت مسألهی حقوق ملت کرد هستند را به هم پیوند بزنیم. مبارزهی ما پیرامون شکل، نام و فرم تأمین حقوق ملی نیست، بلکه مبارزهی ما بر سر ماهیت و محتوای آن است. ما همزمان با تلاش برای اتحاد عمل پایدار نیروهای کرد و کوشش جهت ایجاد حاکمیت کردی دوفاکتو در کردستان ایران، باید بدور از مرزبندی ایدئولوژیکی، فکری و حتی بدور از مرزبندی تاریخی و سیاسی، برای تأمین محتوای حقوق و مطالبات مردم کردستان بکوشیم. بنابراین نشست و دیالوگ با هیچیک از گروههای طیف اپوزسیون ننگ و عار نیست و لازم است احزاب کرد کردستان ایران با اتحاد در همهی محافل حضور یافته و دیدگاههای خود را بیان داشته و وزن و جایگاه بلوک کرد را نشان دهند. اگر این امر را که با همگان گفتگو کنیم قبول داشته باشیم، سوأل اینجاست پس با کدامیک از آنان به توافق برسیم؟ در این رابطه من معتقد به “تابو”سازی نیستم. دیدگاه و کارنامهی تمامی طیفهای اپوزسیون، خوب یا بد، نسبت به ملت کرد در مجموع چندان درخشان نیست، چراکه همچنانکه پیشتر متذکر شدم بر دیدگاههای اکثریت طیفهای باسابقه و مطرح اپوزسیون، تعصب برای تمامیت ارضی ایران و نوعی تفکر شونیستی یا دستکم مرکزگرا حاکم است. بعضی طیفها نیز هستند که گذشته و آزمون ناخوشایند و تلخی در تعامل با کردها از خود برای ملت ما بجای گذاشتهاند. اینان لازم است پیشتر حاضر شوند با نگاهی انتقادی گذشتهی خود که سرشار از ظلم و بیعدالتی نسبت به کردها است به نقد بکشند؛ چرا که نمیتوان تنها با شعار و اظهارات زیبا به آنان اعتماد کرد.
اختلاف و ناهماهنگی میان نیروهای سیاسی کردستان، به شیوههای مبارزه نیز تسری پیدا کردهاست. بطوره مثال اگر اعتصابی روی میدهد هر یک از این نیروها وقوع آن را به خود نسبت میدهد؛ یا طرف دیگری بر مبارزه مسلحانه تأکید میورزد و مستقلأ درصدد انجام آن است. نیروی دیگری نیز هست همچون حدک که ضمن تأیید مبارزه پیشمرگان، بر مبارزه مردم در داخل تأکید میورزد. این اختلاف عمل و ناهماهنگی چگونه پایان مییابد؟
پیش از هر چیز بر این باورم که هیچ نیرویی نباید ادعا کند که یکی از شیوههای مبارزه در انحصار او است. بطور مثال حزب ما طی ده دوازده سال اخیر پیشقراول حضور پیشمرگان در داخل کشور و در میان مردم بوده و آمار شهدایمان بهترین سند این واقعیت است. با این حال به خود اجازه نمیدهیم که بگوییم تنها ما فعال این شیوه از مبارزه هستیم و طرفهای دیگر بدان باور ندارند. از دگر سو بجاست نقش سیاسی خود و مبارزه را تنها در یکی از شیوههای آن تعریف نکنیم. مبارزه ما در هر شرایطی باید همه جانبه و فراگیر باشد و تنها با اتکا به یکی از شیوههای مبارزه نمیتوان نتیجهی لازم را گرفت. البته میتوان در هر فصلی به توجه به شرایط و بسترهای مناسب به یکی از شیوههای مبارزه اولویت داد؛ ولی این هم زمانی قرین موفقیت است که باهم در مورد چگونگی انجام آن به نتیجه و نقطهی مشترک برسیم و با هماهنگی با هم اقدام نماییم. به اعتقاد من دو مورد مشخص هست که بهتر است هیچ حزبی به تنهایی و بدون هماهنگی با دیگر احزاب آن را انجام ندهد، چراکه از سویی مثمرثمر نخواهد بود و از سوی دیگر هزینه انسانی و سیاسی آن بسیار گران تمام خواهد شد. نخستین آن مبارزه مسلحانه و دیگری مذاکره با رژیم است. در رابطه با شرایط داخلی و پتانسیل موجود در میان تودههای مردم باید گفت رسالت تاریخی حل مسألهی کرد در ایران بر دوش احزاب، بویژه حزب دمکرات است، اما یک حزب زمانی میتواند در این عرصه کارا باشد که برنامهی مبارزاتی خود را عملی سازد، به تودههای مردم تکیه داشته و با جامعه در ارتباط باشد. در این راستا است که ما و دیگر احزاب کردستان باید به این نتیجه برسیم که اعتماد، شخصیت و نقش بیشتری به فعالان داخل بدهیم و آنان را ترغیب کنیم هرآنچه در توان دارند برای گسیل تودههای مردم به میدان مبارزه و همگانی کردن پیکار مردمی بکار بسته و همراه و همگام با ما باشند. از دگر سو آنان(فعالان مدنی در داخل) نیز باید تأثیر و الهام بیشتری از احزاب بگیرند و از این طریق بهتر با پروسه سیاسی و تاریخی مسألهی کرد وصل شوند. برای این منظور لازم است اعتماد بیشتری به فعالان داخلی کرد تا با همهی توان خود بکوشند مردم را به میدان مبارزه بکشانند. لذا هر دو عرصهی “انقلابی” و “مدنی” را بجای آنکه بهعنوان تهدید، مزاحم و بدیل همدیگر ببینیم، باید بسان تکمیل کننده همدیگر تلقی کنیم و بستر مناسب هماهنگی این دو شیوه را فراهم نماییم. باید به گفتمانی مشترک و فراگیر خطاب به تودههای مردم اتکا کنیم که در آن همه تفاوتهای جامعه به لحاظ فرهنگی، جغرافیایی، فکری، سیاسی، جنسیتی را دربر گیرد.
در مورد روابط میان احزاب کردستان ایران، شماری بر این باورند احزابی که منشعب شدهاند، حال که نمیتوانند با هم مشکلات خود را حل و فصل کنند و بار دیگر به انسجام تشکیلاتی برسند، چگونه میتوانند در چارچوب مرکز همکاری احزاب کردستان ایران با هم کار کنند و در این مرکز به اتحاد عمل برسند؟ از سوی دیگر وقتی در فضای مجازی نوشتار و رفتار اعضا و طرفداران این احزاب را مینگریم، براستی این نگرانی بویژه در میان مردم ایجاد میشود که در آینده و در داخل کشور این احزاب چقدر توان تحمل همدیگر را دارند و آیا در مقابل هم صفآرایی نخواهند کرد؟
یکی از ضرورتهایی که احزاب کردستان ایران در پیش رو دارند آن است که در چارچوب مشخص خود به آسیبشناسی اختلافات و تنشهای گذشتهی خود بپردازند تا در آینده و پس از تحولات آتی به دلیل تکرار تنشها و اختلافات، فرصتهای بدست آمده برای ملت کرد از دست نروند، یا صفوف نیروهای کرد ضعیف و متزلزل نگردد. در این مقطع میخواهم قبل از هر چیز برمسئولیت افراد تأکید کنم، لازم است پیش آنکه هر فردی سخنی بگوید یا کاری انجام دهد به فکر عواقب و پیامدهای آن باشد. این مسئولیت بر عهدهی احزاب نیز هست و بدون تردید نگرش، ذهنیت و عملکرد احزاب بر یکدیگر تأثیر میگذارند. اما اینکه احزاب منشعب قادر به اتحاد مجدد تشکیلاتی نیستند و امیدی به اتحاد مجدد آنها نیست، من بر این باور نیستم. هر مشکلی هرچند بزرگ باشد لاینحل نیست و در چارچوب بزرگتری با درایت و یافتن سازوکار عملی قابل حل است. تردیدی نیست محیط و بسترهای این انشعابات بر عملکرد سیاسی افراد و احزاب تأثیر دارند. نمیتوان انکار کرد دو حزب که در تعامل با همدیگر در شرایط کنونی و در تبعید در فکر حذف و تضعیف هم هستند، در چارچوبی گستردهتر (کردستان ایران) نیز شاید همین سیاست را ادامه دهند و اگر احساس مسئولیت نکنند رقابت ناسالم عواقب ویرانگر و جبرانناپذیری برای ملت کرد در پی خواهد داشت. اما بهدلیل آنکه در آن هنگام طرفهای دیگری نیز فعال خواهند بود و اساسأ صورت مسأله در آن متفاوت میشود، احزاب به مرور زمان با “قواعد بازی ” آشنا میشوند و این امر میتواند خسارات ناشی از رقابت مستقیم دوطرف را کاهش دهد.
به نظر شما در مورد فرمول حل مسألهی کرد در ایران چه باید کرد تا در راستای مسأله استراتژیک و اساسی احزاب بطور هماهنگ گام بردارند؟
یک طرف مسأله لزوم وجود تریبون یا تشکل متحد نمایندگی خلق کرد در کردستان ایران در برابر دنیای خارج و نیروهای تشکیلدهندهی آلترناتیو و حاکمیت آینده در ایران است. طرف دیگر قضیه دیدگاه ما برای چگونگی حل مسألهی کرد است. پیشتر متذکر شدم اتفاق نظر نسبی وجود دارد که هرچند ملت کرد دارای حق تعیین سرنوشت تا سرحد جدایی است، اما اگر حقوق و موجودیت کردها در ایران آینده بواقع تضمین گردد، به دلائل سیاسی هنوز قابلیت کارکردن پیرامون فرمول همزیستی خلقها در ایران وجود دارد، حال این فرمول هر چه باشد، مهم تأمین و تضمین حقوق ملی خلق کرد و دیگر خلقهای ایران است.
به لحاظ سیاسی و کار مشترک در مورد این فرمول، معتقدم میتوانیم پرنسیبی مد نظر قرار دهیم که عبارت است از “انعطاف” در فرمول یا سیستم کلی ایران و پافشاری پیرامون فرمول مخصوص حل مسألهی کرد. واقعیت این است هم مسأله کرد در ایران با دیگر بخشهای ایران پیوند خورده است و هم ویژگی و خصوصیات مربوط به خود را دارد؛ بدین معنا که کرد نباید این امر که سرنوشت وی به دیگر خلقهای آن گره خوردهاست غافل باشد و نباید ضرورت دمکراسی را انکار کند یا کمرنگ جلوه دهد، چراکه حداقل دمکراسی نیز برای ملت کرد سودمند است. با این وصف خلق کرد باید بداند قبل از هرچیز حقوق و حاکمیت ملی و جغرافیاییش از اولویت و اهمیت برخوردار است. لذا باید با آمادگی کامل، خارج از مسائل کلی مربوط به سیستم اداری ایران، خواستار حل ویژه مسألهی کرد باشد. این امر نیز هیچ منافات و تضادی با فدرالیسم و تقسیم قدرت ندارد. کشورهای بسیاری هستند(بطور مثال اسپانیا) که در آن به موازات سیستم مشترک اداره کشور، خلق و یا بخشی از مردم مناطق این کشور دارای استاتوس و حقوقی هستند که با استاتوس و شیوه اداره دیگر بخشها متفاوت است. این انعطاف همچنین باید بدین معنی باشد اگر کردستان دارای استاتوس استحقاقی و مشروع خود شود، مشکلی با شکل حکومتی در سراسر کشور نخواهیم داشت. بطو مثال ما در برنامهی خود گفتهایم سیستم جمهوری و فدرالی میتواند ضامن همزیستی مسالمتآمیز و عادلانه خلقهای ایران باشد. این بدان معناست ضمن ارجحیت دادن ما برای سیستم جمهوری و فدرالی، اولویت ما سیستم حکومتی مشخص برای کل کشور نیست، مشروط بر آنکه در سیستم حکومتی آینده و در ماهیت آن ظرفیت عملی برقراری و تضمین حقوق ملی ما لحاظ شده باشد. در دنیا کشورهای زیادی وجود دارند کهدارای سیستم فدرالی هستند و در همان حال جمهوری نیستند.
در این میان “توافق” از چه جایگاهی برخوردار است؟
در برابر هم قرار دادن “توافق” و دمکراسی به لحاظ علمی اشتباه است. علاو بر آنکه تمامی سیستمهای دمکراتیک در واقع حاصل توافق نخبگان نماینده اقشار و طبقات جامعه است، در برابر هم قرار دادن این دو مفهوم، خلاصه کردن دمکراسی از دمکراسی اکثریتی است. تردیدی نیست دمکراسی توافقی یکی از اشکال دمکراسی است. در برنامهی حزب ما پس از کنگره چهارده پارهای پرنسیپ گنجانده شده که تعبیر از دمکراسی توافقی دارند.
***