در حالیکه آرایش نظامی آمریکا در خلیج هر روز افزایش یافته و تا حدودی ناقوس جنگ به صدا در آمده، در چند روز اخیر، کلامی در حوزه سیاست داخلی ایران هم جلب توجه کرده است. آنگونه که رسانهها گزارش کردند، آقای خاتمی رئیس جمهور اسبق ایران، در نشستی که با اعضای شورای شهر تهران داشته، فدرالیسم را مطلوبترین شیوه حکومت و ادارهی کشور تلقی کردەاست. قبل از هر چیز باید گفت در غیر اینکه ستاره بخت آقای خاتمی را دوباره بدرخشانند، ایشان دیگر در صحنهی معادلات داخلی نظام جمهوری اسلامی عدد آنچنانیای نیست. فارغ از این که زمانی هم که بر مسند نشسته بود، نقشی را که از دید بعضیها انتظار میرفت، ایفا نکرد؛ و در کل، کارنامهی منفی جمهوری اسلامی در زمینهی اصلاح و ظرفیتسازی واقعی و وضعیت شکنندهی این رژیم در شرایط کنونی طوری نیستند که چنین اظهاراتی را جدی گرفت. با این وجود، بخاطر اینکه حزب دمکرات کردستان ضمن تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی، همیشه ترجیح داده که مشکلات و مناقشات از طریق سیاسی و سازنده حل شوند، و بدلیل اینکه حزب ما و بخش اعظم جریانات و نخبگان متعلق به ملیتهای ایران خواهان فدرالیسم هستند، بیان چند نکته در این خصوص را لازم میدانیم:
اگر قبول داشته باشیم که فکر و کلام نقطهی شروع هر عملکرد و راه و روشی در حوزهی سیاست و حکومت است، آنزمان باید از هرگونه تابوشکنی در زمینهی آرمانها و مفاهیمی که برای احقاقشان تلاش میکنیم، استقبال کرد، مخصوصا اگر تابوشکنی و تجدید نظر از طرف کسانی صورت بگیرد که تمام عمرشان را صرف خصومتورزی با چنین مقولاتی کردهاند. بعنوان مثال در عراق زیر سایهی حکومت بعث، خودموختاری کردها کاملا پوشالی بود، ولی برسمیت شناختن هویت و حقوق کردها در آن زمان در واقع بعدها عاملی بود برای اینکه در دوران پسا دیکتاتوری مسألهی کردستان و پیامدهایش در حوزهی حکومتی غیر قابل انکار و غیر قابل بازگشت باشد.
اینها که گفته شد، لحظهای میرسد که باید با دقت و جدیت بیشتر به موضوعاتی که برای زندگی و آیندهی ملتها مهم هستند، برخورد کرد. اگر به سیل واکنشهایی بنگریم که اظهارات آقای خاتمی درپی داشته، واکنشها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. از یک سو، دلواپسان یکپارچگی ایران را داریم که با هر نوع ایدهی تقسیم عمودی قدرت چه دیکتاتوری چه دمکراتیک مخالفت میورزند. از سوی دیگر، طرفداران برسمیت شناختن کثرت و تنوعات مخصوصا در میان ملیتهای ایران را داریم که با سردی و تردید به این اعتراف به گناه دیروقت آقای خاتمی مینگرند و آن را بیشتر مانوری برای گرمکردن دوبارهی تنور اصلاحات و در نهایت تلاشی برای انحراف افکار عمومی به سود بقای رژیم میبینند، مخصوصا که شخص آقای خاتمی هنوز با محدودیتهایی روبروست و هر کلامی را نمیتواند هر زمان و هر مکان بیان نماید.
تا جایی که به دستهی اول برمیگردد، در اینجا بە همین اکتفا میکنیم کە بگوییم صرفنظر از اینکه هیچکدام از دلایل هراس از فدرالیسم در ایران اساس علمی ندارند، به فرض اینکه ملیتهای ساکن ایران خواهان تعیین سرنوشت در بالاترین شکل آن باشند، باید پرسید بر اساس کدام مبانی حقوقی و اخلاقی میتوان این ملیتها را با زور و سرکوب و به قیمت تداوم استبداد با هم نگهداشت؟
و اما در مورد دستهی دوم. طرفداران واقعی آزادی، برابری و تقسیم قدرت در ایران، بالاخص آنهایی که در طول تاریخ معاصر ایران بار سنگین ستم مضاعف را بدوش کشیدهاند، حق دارند که از چنین اظهاراتی احساس شور و شعف نکنند. و این نه فقط به خاطر کارنامهی سیاه این رژیم در زمینهی حاکمیت مردمی؛ رژیمی که مخصوصا در جواب آزادیخواهان متعلق به ملتهای ایران زبانی جز رعب و تهدید بلد نیست، بلکه به خاطر اشکالهای جدیای که در بطن اظهارات رئیس جمهوری پیشین ایران هم نهفتەاست. آقای خاتمی ضمن مناسب دانستن فدرالیسم برای ایران به دو مانع برای فدرالیزاسیون این کشور اشاره کردەاست. مانع اول از نظر ایشان قانون اساسیاست. به فرض اینکه این صحبت به صورت تلویحی هم که بوده به معنی اعتراف به ضرورت بازنگری قانون اساسی باشد، واقعا چنین اعترافی از طرف کسیکه در طول دوران ریاست جمهوریاش و حتی بعدا هم تغییر قانون اساسی نظام را یک خیانت میدانست، چقدر میتواند جدی گرفتەشود؟
اگر در قانون اساسی جمهوری اسلامی فدرالیسم محلی از اعراب ندارد، شوراهای شهر و روستا، که در قانون اساسی به صراحت از این اساس برخوردارند. پس چرا بیست سال (یعنی ده سال پس از پایان جنگ با عراق) طول کشید تا اینکه رهبری نظام اجازهی برگزاری انتخابات شوراها را صادر کند؟ خود آقای خاتمی در همین اظهارات اخیرش اعتراف میکند که در دوران ریاستشان موفق نشدند که بنیان حقوقی کارزار شوراها را مستحکم سازند. حقیقت امر اینست که برخلاف ادعای ایشان، مانع اصلی، اختلاف میان شوراها و شهرداریها یا رقابت میان شوراها و بخشها نیست، بلکه اساسا جمهوری اسلامی با مردم سالاری واقعی در هر سطحی مشکل دارد.
و این ما را به مانع دوم فدرالیسم مورد نظر آقای خاتمی میرساند. به باور رئیس جمهور مدعی پیشرفت و همزیستی تمدنها شرایط سیاسی کنونی برای فدرالیزاسیون ایران مناسب نیست. اصل موضوع هم در همین نکته نهفتهاست. این یکی از خصائص اجتناب ناپذیر حکومتهای مستبد است که هیچ زمانی را برای انجام واقعی آنچه که مردم میخواهند، مناسب نمیدانند. اگر قرار بر این باشد که به دلیل تنشهای خارجی و خطر جنگ و یا اعتراضات مردمی و وضعیت انفجاری در داخل، اندیشیدن و پرداختن به تغییرات بنیادی و ساختاری در ته دغدغههای حکام یک کشور قرار گیرد، پس باید از خود پرسید منشا این تنشها و فشارها کجاست و چه کسانی یا کدام نهادها با ایجاد و بازتولید بحرانها مانع از آن میشوند که ملتها در آرامش به موضوعات مربوط به ادارهی سالم امور و رابطهی سازندهی میانشان بپردازند؟
ما ضمن اینکه اولویت کار و مبارزه را در تلاش برای احقاق مطالبات مردم کردستان گذاشتهایم، در قبال آنچه که در بقیهی ایران و در منطقه میگذرد، بیتفاوت نیستیم. دلیل وجودی حزب ما هویت طلبی کردهاست. ولی همچنان بر این حقیقت واقف هستیم که برای پیشبرد مسألهی ملی در یک کشور یا باید واقعیات میدانی را تغییر داد و یا به ایجاد یک بستر دمکراتیک در آن کشور کمک کرد. سعی و کوشش ما هر دو حوزه را شامل میشود. طبیعتا ما از هرگونه تغییر رویهای که باعث حل و فصل مسائل از طریق سیاسی و نهادی شود، استقبال خواهیم کرد. ولی در وضعیت فعلی، تمرکز مردم و نیروهای واقعا خواهان دمکراسی مخصوصا در جامعهی سیاسی کردستان و در میان ملیتهای ایران باید بر مبارزه برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی باشد.