تا سال٦٢، قانونی در زمینه لزوم رعایت حجاب اسلامی وجود نداشت. اولین قانونی که در خصوص پوشش زنان به تصویب رسید، ماده ۱۰۲ قانون تعزیرات بود که بعدها به صورت تبصرهای به ماده ١٤١ قانون مجازات اسلامی مصوب ١٣٧٥ الحاق شد.
به موجب ماده ١٤١ قانون مجازات اسلامی، «هر کس عملا در انظار، اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی کند علاوه بر کیفر عمل به حبس و ضربه شلاق جریمه میشود.
حجاب شرعی تنها برای حدود ٣٠ درصد زنان ایران ارزشمند است و نزدیک به ۷۰ درصد زنان یا اعتقادی به حجاب ندارند و یا جزو کسانی هستند که «بدحجاب» خوانده می شوند و به حجاب اجباری در ایران اعتراض دارند.
حجاب تنها با اجبار و سختگیری رعایت می شود. در واقع نوعی بیرغبتی درخصوص حجاب اجباری، میان بخشی از افراد جامعه ایجاد شده است که موجب میشود آنها بین دو گزینه حجاب عرفی و حجاب اجباری، اجبار حجاب عرفی را انتخاب کنند.
منظور از حجاب عرفی، پوشش های جایگزین چادر و مقنعه، یعنی شال و روسری است که زنان ایرانی تنها به خاطر تبعیت از قوانین حجاب اجباری رژیم و نه از روی اعتقادات شخصی از آن استفاده می کنند. اینها کسانی هستند که رژیم آنها را «بدحجاب» توصیف می کند.
بیش از ٨٥ درصد زنان جامعە نسبت به ارزشمندی چادر و همچنین مداخله دولت در کنترل حجاب موضع داشته و آنرا قبول ندارند. افراد تحصیلکرده جوان ساکن شهرهای بزرگ و کلانشهرها بیشترین میزان مقاومت را در موضوع حجاب اجباری در ایران دارند.
قانون حجاب اجباری در ایران در سال ١٣٦٢ توسط مجلس فرمایشی رژیم و دستور شخص خمینی به تصویب رسید و برای عدم رعایت حجاب در معابر عمومی، مجازات تعیین شد.
زنان همواره با تحمیل حجاب اجباری مخالفت کردەاند. قوانین نوشته کنترل پوشاک و رفتار زنان تحت عنوان «بدحجابی» که حق آزادی و امنیت زن را نقض کرده، در کشور نباید جایی داشتە باشد.
اینکه در بیش از چهار دهه اخیر کشمکشی بین زنان ایران و نهاد قدرت بر سر حجاب اجباری در جریان است، شکی وجود ندارد. فراموش نکنیم زنانی که امروز در خیابانهای کشور حجاب از سر برداشته و تصاویرشان را در شبکه های اجتماعی منتشر میکنند، عمدتا زنان جوان شهری هستند که حاضر نیستند سبک زندگی را که رژیم بر آنها تحمیل میکند، بپذیرند. اکثر آنان خاطرهای از انقلاب ٥٧ ندارند، در حالیکه قانونگذاران به نسل دهه پیش از این واقعه تعلق دارند.
در رژیم ایران زن را نه بعنوان انسان بلکه بە ابزاری مصرفی مینگرند.
اذعان به سیاسی بودن موضوع حجاب در نگاه رژیم متبلور است و مساله عفاف و حجاب یک مساله عادی نیست بلکە یک موضوع سیاسی و امنیتی برای رژیم محسوب می شود. کشمکش بر روی حجاب و خشونتی که برای رعایت آن بکار میرود ابزاری برای انحراف افکار عمومی بر روی معضلات اساسی جامعه مثل، فقر، بیکاری و گرانی نیز هست. حجاب اجباری فراتر از احکام دینی بلکه به نوعی هویت رژیم اسلامی در کشور تبدیل گشته است. جامعهای که اجازه ندهد کسی برای انتخاب لباس تن و سبک زندگیاش به آنها زور بگوید، جامعهای که به توسری خوردن نه بگوید، بی شک در برابر فساد سیاسی و اقتصادی نیز تسلیم نخواهد شد.
مخالفت با حجاب مطمئنا اولین بار با کمپین آزادیهای یواشکی یا چهارشنبههای سفید کلید نخورد، بلکه قدمتی بسیار طولانیتر از آن دارد. فراموش نکنیم که تاریخ زمانی ماندگار میشود که مستند شود. تعداد زنانی که این شجاعت را دارند و حجاب از سر بر میدارند و در خیابانهای کشور از خود تصویربرداری میکنند، شاید زیاد نباشد ولی گذاشتن آن بر روی شبکههای اجتماعی بعد فراتر به آن میدهد.
دخالت در حق انتخاب دیگران، دست زدن به بدن و سر و لباس زنان و مرتب کردن حجاب آنها به سلیقه خودشان باز هم نوعی تعرض وتجاوز به بدن، هویت و انتخاب زنانی است که حجاب اسلامی انتخاب شان نیست. بسیاری از زنان محجبه امروز ابراز میدارند که موافق حجاب ولی مخالف حجاب اجباری هستند.
آمارهایی که از سوی خود رژیم منتشر شده نشانگر عدم وفاداری اکثریت زنان به انتخاب پوشش اجباری توسط رژیم اسلامی است. مرکز پژوهشهای مجلس در سالهای قبل گزارشی را منتشر کرد که نشان می دهد ۶۰ تا ۷۰ درصد زنان ایران در گروه محجبه عرفی یا «بد حجاب با تعریف شرعی» قرار دارند. ٣٠ تا ٤٠ درصد در گروه با حجاب میگنجند. افزون بر آن گزارش اذعان دارد که تنها ۱۳ درصد زنان حجاب سنتی را رعایت میکنند. موضوع حجاب اجباری نه تنها برای زنان کشور بلکه توریستها، اقلیتهای مذهبی و مسابقات ورزشی زنان در سطح بینالمللی را نیز در برمیگیرد.
زنان در جغرافیای کشور ایران سالیان زیادی است که حق انتخاب پوشش خود را نداشته و همواره حقوق آنها به علت نوع پوشش نقض میشود. باید دنیا بداند آنچه که رسانه های رژیم اسلامی ایران از پوشش زنان نشان میدهند اکثریت جامعه را نمایندگی نمیکند. تنها خواسته آنها که همگی فارغ از نوع پوشش بتوانند آزادانه در کنار هم زندگی کنند و یکبار برای همیشه به حجاب اجباری نه بگویند و خودشان انتخاب کنند.
قانون حجاب اجباری زنان را بیش از پیش در موقعیت بد اجتماعی نگه می دارد. آنها میدانند در هر بار خروج از خانه بیش از آن که سلیقه خود را هنگام انتخاب نوع لباسی که می خواهند بپوشند در نظر بگیرند باید معیارهای تعیین شده در قالب قانون را مرور کنند تا گرفتار مجازات پلیس یا برخورد خشونت آمیز سایر شهروندان کە آتش بە اختیار نامیدە میشوند، نشوند. مسلما پوشش انسانها نتيجه مخلوطى از فرهنگ، آداب و رسوم و تاثيرات آب هوايی است ولى وقتى رژیم پا به ميدان مى گذارد و با استفاده از قدرت تغيير پوشش را تغيير مى دهد اين موضوع از حيطه توليد فرهنگى خارج شده و پا به ميدان ايديولوژى و سياست مى گذارد.
چنین جامعهای نمیتواند دست اندازهایی مثل حجاب اجباری را تحمل کند و به ناچار از آن عبور کرده و حجاب اجباری به تبع آن به تاریخ میپیوندد.