٢٢ بهمن امسال، ٤٢ سال از پیروزی انقلاب خلقهای ایران در زمستان ١٣٥٧ میگذرد. پیروزی انقلاب اسلامی خونین سال ٥٧ نتیجهی قیام خلقهای بجان آمده از ستم و بیداد و محصول جانفشانی کلیهی اقشار و طبقات جامعهی ایران بمنظور عبوز از حاکمیت پادشاهی و بنیانگذاری یک حکومت جمهوری و خلقی بود. تمامی سازمانها و طیفهای سیاسی مخالف رژیم محمدرضا شاه، نیروهای سیاسی دموکرات، ملی، چپ و ترقیخواه و اکثریت قریب به اتفاق اقشار جامعهی ایران در این قیام شرکت داشتند، اما انقلاب از سوی آیتالله خمینی و هوادارانش به انحراف کشیدە و دستاوردهایش بغارت برده شد.
رژیم پادشاهی پهلوی در مدت بیش از پنج دهه حاکمیت سیاسی خویش، نقض حقوق و آزادیهای مردم، قبضه کردن همهی قدرتها در دست خود و غصب حقوق سیاسی و ملی خلقهای ایران، بستر نارضایتیهای گستردهی مردم را فراهم ساخته بود. به همین دلیل درست است که انقلاب بهمن ماه ٥٧ با سرنگونی حاکمیت پادشاهی و تغییر رژیم سیاسی علیالظاهر به پیروزی رسید، اما آرمانهای اصلی انقلاب و اهدافی که در شعارهای اساسی مردم تبلور یافته بود، تحقق نیافت.
تودههای مردم ایران خواستار دمکراسی، گشایش سیاسی و تامین عدالت اجتماعی بودند. آنها علیه حاکمیت تکروانهی “شاهنشاه” و فساد دربار و مقامات حکومت قیام کرده بودند. خلقهای ایران بمنظور کاهش شکاف اقشار فقیر و ثروتمند جامعه و تامین یک زندگی شایستە بر مبنای تحقق حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی بپا خواستە بودند. اما پس از گذشت ٤٢ سال از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، تمامی شعارها و آرمانهایی که آنزمان سنگ بنای انقلاب بشمار میرفتند، هنوز هم آرمان اصلی تودههای مردم بوده و در راستای تحقق آنها علیه جمهوری مبارزه میکنند.
مردم برای عمران و آبادانی کشور بخروش درآمدند و قرار بود نه اثری از”کاخ نشینی” و نە نشانی از”کوخ نشینی” باقی بماند. قرار بود فقر در کشور ریشهکن شده و شکاف طبقاتی کاهش یابد. حتی لقب “انقلاب مستضعفین” به قیام بهمن ٥٧ اطلاق گردید، اما امروز فقر یکی از اصلی ترین بحرانهای ایران بشمار میرود. طبق آمارهای رسمی بیش از نیمی از مردم ایران زیر خط فقر بسر میبرند و در کشوری که در ردیف سومین کشور دارای نفت و گاز و انرژی جهان قرار دارد، آسیبهای اجتماعی روز بروز گسترش بیشتری مییابند و بحرانهای اجتماعی جدیدی سر بر میآورند که پدیدههایی نظیر “فروش نوزاد”، “گورخوابی”، “کلیە فروشی” و… بخشی از آنها میباشند. همزمان روزی نیست که دهها تن در کشورمان بر اثر فقر و نداری اقدام به خودکشی نکنند و زبالەگردی به یکی از راههای ممد حیات دهها هزار تن از مردم این کشور تبدیل شده است.
مردم با خون و جانفشانی، “شاه” که خود را “سایهی خدا بر روی زمین” میپنداشت، از عرش به زیر کشیدند، اما اکنون”ولی فقیه” جایگزین آن شده است. مردم انقلاب سال ١٣٥٧ را برای تحقق حقوق و آزادیهایشان به انجام رساندند، اما آنچه که امروز در ایران حکمرانی میکند، مردم را از کلیه ی حقوق و آزادیهایشان محروم کردە، بزور اسلحه آنان را سرکوب و منکوب کرده است. مردم از فساد مقامات نظام پادشاهی بیزار بودند، اما رژیمی که با شعار امحاء فساد بر سر کار آمد، اکنون خود یکی از فاسدترین نظامهای حکومتی در جهان بشمار میرود. آزادی و حقوق مدنی و دمکراتیک شعار و مطالبهی اصلی انقلاب بودند، اما در جمهوری اسلامی دهها هزار تن از بهترین فرزندان ملیتهای ایران به جرم آزادیخواهی به قتل رسیدند. هم اکنون در جریان یک بازداشت فلهای و در مدت کمتر از یک ماه بیش از یکصد فعال مدنی، زیست محیطی و کنشگر اجتماعی کورد بدون آنکه هیچ جرمی مرتکب شده باشند، دستگیر شدهاند. طی همین مدت شمار کثیری از فعالان سیاسی بلوچ و عرب اعدام شدند و موج تعقیب و بازداشت فعالان سیاسی در میان کلیهی اقلیتهای مذهبی و ملی ایران کماکان ادامه دارد. سرکوب آزادیهای سیاسی، مدنی، فرهنگی و مذهبی خلقهای ایران در مدت زمامداری جمهوری اسلامی حکایت از آن دارد که میان آنچه در خلقهای ایران در راه آن خون داده و هنوز هم هزینههای بسیاری را تحمل میکنند، با آنچه که بدست آوردهاند، فاصلهی بسیاری زیادی وجود دارد.
زنان که دوش بدوش مردان در صفوف انقلاب شرکت داشتند و مطالبات سیاسی، مدنی و جنسیتی خود را دنبال میکردند، حال پس از چهل سال هنوز برای تحقق مجموعه حقوقی مبارزه میکنند که پیشتر از بخشی از آنها برخوردار بودند و حکومت جمهوری اسلامی متعاقب بر سرکار آمدنش آنها را از زنان گرفتە است. قانون حمایت از خانواده بعنوان دستاورد چند دهه مبارزهی زنان در هفتهی دوم پس از پیروزی انقلاب با دستور آیت الله خمینی ملغی گردید. زنان در سایهی حکومت جمهوری اسلامی به قهقرا رفته و در اکثر بخشهای اجتماعی بدلیل سیاستهای تبعیض آمیز به حاشیه رانده شده اند. این تبعیضات تنها به قانون طلاق، چندهمسری، قانون حضانت فرزند، سهم الارث، دیە، منحصرکردن بسیاری از امور و مسئولیتها به مردان خلاصه نمیشوند، زنان در چهار دههی گذشته بدلیل نگاه جنسیتی در تمامی بسترها، به شیوهی سیستماتیک کنار نهاده شده و جمهوری اسلامی حتی حاضر نبوده کنوانسیون رفع کلیهی اشکال تبعیض علیه زنان را امضاء نماید.
مردم با قربانی کردن جان شجاعترین فرزندان خویش انقلاب را به پیروزی رساندند، اما رژیم دستاوردهای مردم را به تاراج برد که امروز به عامل بیثباتی منطقهی خاورمیانه شهرت دارد. جمهوری اسلامی تا کنون صدها میلیارد دلار از ثروت و سامان کشور را صرف سیاست بحران آفرینی در منطقه، تجهیز میلیشاهای گوناگون جهت جنگ نیابتی و ایدئولوژی هلال شیعی و در راستای منافع گروههای وابسته به خود در لبنان، یمن، بحرین، سوریه و عراق کرده است. در مدت چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی جمعیت کشور ٢/٥ برابر شده است، اما طبق آمار رسمی خود دستگاههای قضایی رژیم شمار زندانیان ١٥ برابر دوران رژیم پادشاهی میباشد که این امر خود موید تعمیق بحرانهای اجتماعی و همگام با آن گسترش بزهکاری در کشور است. در حال حاضر ایران زیردست جمهوری اسلامی در فهرست نخست کشورهایی است کە اقدام بە سانسور میكنند، براساس جمعیت و آمار اعدام شدگان نخستین کشور در خصوص اعدام زندانیان بشمار میآید، رژیمی است که با قاتل آزادی رسانهای و فرار نخبگان شناخته میشود و کشوری است که از لحاظ درآمد سرانه، بهداشت، رفاه و امید به زندگی در پایینترین ردهبندی قرار میگیرد.
هدف آن بود که ایران پس از انقلاب ٥٧ یک کشور مستقل و دارای جایگاه در خوری در جامعهی جهانی باشد، اما مشاهده میکنیم که امروز جمهوری اسلامی بزرگترین تامینکنندەی تروریزم دولتی شناخته شده و سفارتخانهها و کنسولگریهای این رژیم در چهارگوشه جهان به جای نمایندگی منافع تودههای مردم ایران و دفاع از مصالح آنها، همچون یک شبکهی تروریستی عمل میکنند. همین چند روز پیش بود که دادگاه”آنتورپ” بلژیک نظیر حکم تاریخی دادگاه میکونوس، جمهوری اسلامی ایران را در رابطه با حمایت از تروریزم محکوم کرد و طی یک تصمیم مهم یک دیپلمات رژیم اسلامی ایران در کشور اتریش را گناهکار شناخته و او را به ٢٠ سال زندان محکوم کرد.
کارنامهی جمهوری اسلامی در کوردستان متمایزتر و ویژهتر است. این رژیم در همان ابتدای بدست گرفتن قدرت، بدلیل وجود یک جنبش هویتطلبانه و حقطلبانه در کوردستان جنگ ویرانگری را بر خلق کورد تحمیل کرد. نیروهای سیاسی مسئول در کوردستان، بویژه حزب دمکرات کوردستان تلاش بسیاری بعمل آوردند تا از طریق مذاکره و تفاهم، مسالهی کورد را درچارجوب ایران حل و فصل نمایند؛ از همان ابتدا صلحطلبی خلق کورد با لشکرکشی به کوردستان، تحمیل جنگ و محاصرەی اقتصادی، قتل عام مردم عادی، اعدام مبارزان سیاسی و ترور و سرکوب و اختناق پاسخ داده شد.
جنگی که جمهوری اسلامی ایران بر کوردستان تحمیل کرد، هنوز هم به شیوههای گوناگون و در کلیهی عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ادامه دارد. نگاه میلیتاریستی جمهوری اسلامی به کوردستان موجب گشته که این بخش از ایران در روند توسعە کشور به حاشیه رانده شود، معادن و منابع طبیعی آن به تاراج برده، نرخ بیکاری در کوردستان چند برابر متوسط بیکاری درکشور باشد و پدیدهای زیانباری چون کولبری و کشتار کولبران در آن گسترش یابد. همگام با این سیاست، جنگ نرم جمهوری اسلامی جهت ضربه زدن به هویت ملی، تحریف تاریخ مبارزات سیاسی و تحلیل و نابودی زبان و فرهنگ اجتماعی کورد، در طول چهاردههی گذشته ادامه داشته است.
چهل و دو سال تجربهی جمهوری اسلامی گرچه موجب نقض حقوق و سیهروزی خلقهای ایران بویژه ملیتهای غیرفارس نظیر کورد، عرب و بلوچ گشته، اما روحیهی انقلابی و اعتراض مردم کماکان زنده و پویا است. امروز جمهوری اسلامی از کمترین مشروعیت سیاسی در جامعه برخوردار است و تودههای مردم ایران علیرغم سرکوب خونین و خشن تظاهرات و اعتراضات، یکبار دیگر خیابانها را به سنگر حقطلبی تبدیل کردهاند.
اکنون نیز پس از ٤٢ سال شعار و آرمانهای مشروع و دمکراتیک انقلاب سال ٥٧ که در آزادی، دمکراسی، عدالت و حقوق ملی خلقهای ایران متجلی بود، کماکان آرمانهای خلقهای ایران بشمار میروند و یقینا تا تحقق این آرمانها به تلاش و مبارزه ادامه خواهد داد. در حال حاضرهم که جمهوری اسلامی در نبود مشروعیت مردمی، اوضاع داخلی نیز آنرا در تنگا قرار داده است، نیروهای دمکرات و تحول طلب باید جبههی مبارزه و مقاومت علیه رژیم را مستحکم تر سازند. اتحاد، وحدت صفوف و همبستگی کلیهی آزادیخواهان و اپوزیسیون کورد و ایران جهت پیروزی نیمه تمام و به انحراف کشانده شدهی سال 57، وظیفه و ضرورت سرنوشت سازی است.
پیروز باد جنبش حق طلبانهی خلقهای ایران علیه جمهوری اسلامی،
متحقق باد آرمانهای انقلاب 57 خلقهای ایران
حزب دمکرات کوردستان
دفتر سیاسی
٢١ بهمن ١٣٩٩خورشیدی