در تحلیل تاریخ سیاسی ایران اولین مشخصهای که در مقایسه با کشورهای دمکراتیک به چشم میخورد، فقدان فرهنگ تحزب و نبود احزاب ریشهدار، استخواندار و کارنامهدار است. ربطی هم به حکومت و اپوزیسیون یا قبل از انقلاب و بعد از انقلاب یا فلان گرایش سیاسی یا مذهبی هم ندارد.
داریوش همایون بسیار تلاش کرد که با تاسیس حزب مشروطه ایران بتواند تفکر مشروطهخواهی را در ایران منسجم، متشکل و حزبی کند. کدام یک از شما از سرنوشت حزب مشروطه ایران اطلاعی دارید؟ حتی کسانی که نام رضاشاه را هم فریاد میزنند دارای هیچ نوع تشکل و انسجام سیاسی نیستند.
مهدی خانبابا تهرانی برای تاسیس حزب دمکراتیک ایران بسیار تلاش کرد. تنها در حد یک حزب کارتنی باقی ماند و از روی یک ورقه کاغد بیشتر نرفت. از سرنوشت شورای ملی ایران گرفته که آقای رضا پهلوی مدتی سخنگویش بود تا شورای گذار که آقای شریعتمداری موسس آن بود هیچکدام سرنوشت بهتری نداشتند.
کلا مشخصه اصلی تاریخ معاصر ایران از انقلاب مشروطه تاکنون، فقدان حزب و فرهنگ تحزب است. سرگذشت حزب جمهوری اسلامی که ظاهرا در حکومت کنونی حزب حاکم است از همه احزاب دیگر مضحکتر است و به مانند حزب رستاخیز اصلا ارزش بررسی کردن ندارد.
راستی چه کسی از آخرین کنگره حزب کارگزاران و حزب مشارکت و … خبر دارد؟ چند نفر کارت عضویت حزب اعتماد ملی در داخل ایران یا حزب جمهوری خواهان در خارج از ایران را در جیب دارد؟ از آخرین کنگره قدیمیترین حزب ایران، حزب توده دقیقا چند دهه میگذرد؟
اما در کردستان و با حضور احزاب مدرن و مترقی مخصوصا حزب دمکرات کردستان همه پرسش و چالشهای فوق پاسخ متفاوتی می یابد:
اگر می بینیم جامعه کردستان از سایر جوامع پیرامونش سیاسیتر است،
اگر فرهنگ تحزب و تشکل و بحث سیاسی در بین مردم کردستان نهادینه شده است، و اگر می بینیم “به جمع اندیشیدن و به سرنوشت مشترک اندیشیدن” هنوز بخشی از فرهنگ سیاسی کردستان است، از دستاوردهای وجود و حضور احزابی چون حزب دمکرات کردستان است.
اگر پس از انقلاب، کردستان به مانند سایر مناطق ایران به آسانی توسط خمینی بلعیده نشد،
اگر در کردستان هیچ کس عکس خمینی را در ماه ندید،
اگر هنوز پس از چهل و سه سال، کردستان گلوی جمهوری اسلامی را می فشارد،
همه از دستاوردهای احزاب مترقی کومله و دمکرات مخصوصا حزب دمکرات کردستان است.
اگر می بینیم اندیشه دمکراسی در کردستان نهادینه شده است،
اگر هیچ کس حتی برای یکبار هم شعارهای فاشیستی نظیر مرگ بر فارس و مرگ بر عرب و مرگ بر تورک را از کردستان نشنیده است،
اگر ناسیونالیسم کردستان، ناسیونالیسمی دمکراتیک و انسان محور است،
و اگر هنوز کور سویی از نجات ایران در کردستان دیده میشود،
از برکت احزاب مدرن کردستان مخصوصا حزب دمکرات کردستان، عملا قدیمی ترین حزب تاریخ ایران است.
باری حزب دمکرات کردستان نه تنها دیرینه ترین حزب کردستان که در واقع اکنون ریشهدارترین حزب ایران هم است. حزبی که هنوز در عمق ایران وجود و حضور دارد،
حزبی که هنوز حتی در سختترین شرایط کنگره و کنفرانس برپا میکند،
حزبی که در بحران مالی هم باز دارای رسانه مستقل خودش است و اعضایش پول تلویزیون پرداخت میکنند،
حزبی که روزانه در میان مردم حضور دارد، شهید و زندانی سیاسی و تبعیدی دارد،
رهبرانی اسطورهای و کلاسیک دارد،
در محافل بینالمللی نماینده و حضورفعال و تاثیرگذاری دارد، عضو برزگترین سازمان جهانی احزاب، سازمان اینترناسیونال سوسیالیست است،
اعضایی با سابقه ده ساله و بیست ساله و سی ساله … و حتی هفتاد ساله دارد (زندهیاد جلیل گادانی در ۸۶ سالگی، سابقه هفتاد سال عضویت در حزب دمکرات را داشت و تا پارسال که کرونا آخرین نفسش را گرفت روزانه ١٠ ساعت برای این حزب فعالیت داشت. زندهیاد موسی باباخانی آخرین شهید عضو کمیته مرکزی حزب، بیست و دو سال از عمر ۴۰ ساله خود را صرف مبارزه در صفوف حزب دمکرات کردستان کرد).
سالگرد تاسیس حزب دمکرات کردستان را گرامی میداریم
یاد جانباختگان صفوف حزب دمکرات کردستان همیشه در دلمان زنده است
راه مبارزانی که برای تحقق ایرانی دمکرات و کردستانی آزاد تلاش میکنند، پر رهرو باد.