چهار سال از آخرین دیدارمان میگذرد، در این روزها، ماەها و سالهای کە از هم دور بودیم، در این شهر پر دردسر و پرهیاهو روزی نبود کە بە تو فکر نکردە باشم، بە روزهای گذاشتە بە روزهای کە در دانشگاە بودم و علوم سیاسی می خواندم و تو با آنکە یک دانشآموز دبیرستانی بودی ولی قبل از من تمام کتابهای دانشگاهیام را مطالعە میکردی و در اوقات فراغت چنان با من در مورد مسائل سیاسی بحث میکردی و مرا بە چالش میکشیدی کە من از این همە علاقە تو بە سیاست و هوش سیاسیت حیرت زدە میشدم، بە خاطر دارم زمانی کە در اعتراضات مردمی برای لغو رایهای باطله مردم، با اینکە تازە بە سن جوانی رسیدە بودی ولی شجاعانە برای آرای باطلە شهر، سینە سپر کردی و زمانی هم در این اعتراضات با ضرب گلولە زخمی شدە بودی بە جای درد و ناراحتی با غرور افتخارآمیزی تنها لبخند در چهرەات نمایان بود. با اذیت، آزار و شکنجههای کە بە خاطر افکار و عقاید سیاسی کە در دانشگاە متحمل شدی ولی هیچگاە تسلیم خواستهها دژخیمان، سیاهچال و شکنجهگاه آنها نشدی خوب بیاد دارم پندین بار به خاطر بیان اسم دکتر قاسملو و دفاع از حقوق و هویت ملی کورد، در چندین مناطر دانشجویی چگونه مورد آزار و شکنجه سیهدلان قرار گرفتی، ولی تو هیچگاه اسیر خواستههای دیکتاتورها نشدی.
برادر جان ، ایمان قلبی دارم کسانی کە نە از روی احساسات و فرار از مشکلات بلکە از روی آگاهی و دانش بە زندگی لاکچری و شخصی خود و تمامی لذتها موجود در آن برای هدفی بزرگ و مقدس بەنام “آزادی سرزمین و انسانیت” پشت پا میزنند، بدون شک انسانهای با روح و ارادە بلند و پولادین هستند، برادر با آنکه در زندگی هیچ کمبود امکاناتی و سختی کاری را تجربه نکرده بودی ولی با تحمل شرایط سخت مبارزه همهی مردمان شهرمان را حیرت زده کردی، به قول خودت تنها باور قلبی به هدف میتواند از یک انسان شخصی و بدون تجربه یک مبارز واقعی و تلاشگر درست کند و در راس این باور قلبی درک و اندیشه مکتب دکتر قاسملو میباشد که تو آن را به معنایی واقعی درک و به آن ایمان دارید، برای همین است روز به روز با ذوق و شوق و با روحیه روز افزون همچنان در این مکتب و در سنگر مبارزه صاحب قدمی و کماکان این راه مقدس را ادامه میدهی.
در این زمان کە نیروهای پیشمرگە و مدافیعن ملت کورد هدف خمپارە و موشکباران پی در پی دشمنان سرزمینمان قرار گرفتەاند و با وجود این شرایط سخت وقتی که با تو حرف میزدم بدون هیچ گونە نگرانی و ترسی از این شرایط تنها از سکوت رسانەها و دنیای کە سالهای زیادی است کە مبارزەی برحق ملت کورد را ندیدە میگیرند بحث میکردی از عثمان مصطفی پور کە حتی بدون یک روز مرخصی و در سخت ترین شرایط ٢٧سال زندان را همراە با شکنجە تحمل کرد و بعد از چند سال رهایی از زندان در سنگر مبارزە به دور از تبلیغات رسانەهای جهانی جانباخت، در حالی کە نیلسون ماندلا با نوزدە سال زندان، رسانەهای دنیا او را مورد تجمید قرار دادند، از آمار زندانیان سیاسی در کوردستان برایم سخن گفتی و فضای امنیتی حاکم بر آن کە در بدترین شرایط موجود در این نقطە از ایران تنها سنگر مقاومت و مبارزە می باشد، در حالی کە کوردها را در پشت پردە عدالت خواهی با واژەهای واهی همچون تروریست بودن و تجزیەطلب بودن خفە کردەاند
برادر جان درد تنها رسانە، سلطنت طلب، دشمن و بیگانە نیست، بلکه درد بزرگ مردمی هستند کە هم نژاد، هم زبان و هم درد ما هستند ولی جرات و شهامت حتی گذاشتن یک پست حمایتی از مبارزین ما را ندارند، برادر جان درد ما شاعران و نویسندگانی هستند کە در پشت نقاب روشنفکری برای احمد مسعود در پنجشیر افعانستان مینویسند، ولی کاش از احمد مسعود شجاعت، وطن پرستی و ایستادگی در برابر افراط گری اسلامی را فرا میگرفتند نە حمایت و تقدیر،برادر درد آنجاست که شاعر، نویسنده یا یک رسانه خود فروخته میباشد که منفعت شخصی خود را به سرزمین و آزادی ملتش ترجیح میدهد.
بردار جان همیشە یک چیزی درون قلبم را از تو پنهان کردەام و تا این لحظە برایت بیان نکردەام ولی این روزها که زندگی هم حوالی من و حوالی تو بوی مرگ میدهد برات بازگو میکنم، همیشە از آن انسانهای به شمار میروید کە بە وجودش افتخار میکنم، چون من صاحب برادری هستم کە بە تمام لذتهای زندگی، موقعیت کاری و تحصیلات عالی پشت پا زد و در سنگر آزادی و مبارزە برای ملت کورد قرار گرفت، بردار جان، من بە تو افتخار میکنم چون هم جهت در راە مبارزە برای رسیدن بە اهداف و آزادی سرزمین، مبارزە برای آزادی زنان و حقوق آنها را هم در راس اولویت خود برای مبارزه قرار دادەاید، بە قول خودت برادر، تا زنان بیدار نباشند و از بند اسارت رهایی نیابند، جامعە و سرزمینمان هم بیدار و آزاد نیست و این آزادی با تلاش زنان مبارز و آزادیخواه به ثمر میرسد، میگفتی من راە مبارزە و آزادیخواهی را از مادرم یاد گرفتم مادری کە بە جای قصەهای خواب، قصەی بیداری “ماهی سیاە کوچلو” صمد بهرنگ و ترانەی “ای رقیب” و”ای پیشمرگە قهرمان ای شیر کوهستان” را برایم زمزمە میکرد و از دکتر قاسملو برایم میگفت و همچنین از شجاعت و ایستادگی در برابر مرگ عموی چریکمان، شاید بە همین خاطر است کە مادر و سرزمین بهم شبیە هستند.
قابل ستایش و پرستش هستند کسانی که از روی آگاهی و دانش جوانی و عمر خویش را فدای آزادی سرزمین و انسانیت میکنند و برادری پیشمرگە و مبارز داشتن چە احساس زیبا و افتخار بزرگی در من آفریدە است.
دوست دار همیشگی تو خواهرت
نهان