مقدمە
تفکری کە بر مبنای مبارزات سیاسی و ملی یا مبارزات ملیتهای تحت ستم شکل گرفتە باشد، علاوه بر تامل در راستای نیاز به امتداد آن تا حصول نتیجە، باید هموارە روشن و پرفروغ باشد. این مبارزات در پروسەای که بستگی به دیالکتیک زمان و مکان و پایش و پویایی بستر اجتماعی جامعەی مورد خطابش دارد به سرانجام خواهند رسید.
تاکتیکها و نحوەی بارورتر کردن این نوع از تفکرات برای رسیدن به مقصود بستگی به جزمگرایی یا دارابودن منطق فلسفی-سیاسی رهبران این جریانات فکری دارد. رهبران این نوع تفکرات باید توانایی اشاعه نوعیت فکریدن برای جذب بیشتر همچنین عملی کردن آن در جامعه را داشتە باشند. پس به روز کردن تاکتیکها برای رسیدن به استراتژی سیاسی معین و مدیریت حزب و جنبش، نیاز بە “تئوری سیاسی”و عناصری بە نام “سیاستمدار” دارد.
بستر رشد فرهنگ سیاسی برای تغییرات ساختاری بستگی به استقبال و مقبولیت نوع تفکر سیاسی در بین آحاد جامعه دارد. این مقوله هم نقطەای و حتی منطقەای بوده و چنین مقولەای کاملا با نخبەی سیاسی و افراد حامل این تفکر سیاسی در قالب سازماندهندگان ساختار اجتماعی برای خواستی سیاسی در پیوند میباشد که اگر موفق شوند همان تکنوکراتهایی هستند که در آینده ادارەی سیستم سیاسی را در دست خواهند گرفت.
اگر ایدەای سیاسی برای رسیدن به خواستی سیاسی تبدیل به یک امر مقدس گردد، این ایده سیاسی دیگر نمیتواند ماهیت اکولاستیکیش را برای ایجاد سنتز یا تغییراتی در رسیدن به خواستەاش حفظ کردە و همچون ادیان دارای خط قرمزهایی خواهد شد. سیاست و ادیان مشترکات بارزی دارند کە داشتن تریبون و کادر برای تبلیغ و بسط و گسترش عقاید است. رهبران دینی هم زمانیکه وارد عرصەی سیاسی شدە و تلفیقی از دین و خواست سیاسی را در هم میآمیزند، مخاطبان بیشتری نسبت به جریانات صرف سیاسی دارند، دلیل آن نیز فرهنگ آموزش کادرهای مبلغ دینی در کسوت روحانیت است. چنین جریانات دینی- سیاسی به ویژه در خاورمیانه میزان و ضریب موفقیت بیشتری دارند، برای نمونه: حزب عدالت و توسعه در ترکیه یا احزاب شیعه در عراق کنونی…!
اما از سوی دیگر جریانات مبارز صرف سیاسی در خاورمیانه تنها اقلیتی از آنان توانستند به قدرت سیاسی برسند کە خلأ قدرت، وجود موج فکری چپ، استبداد سیستمهای حاکمه و همسویی نخبەی سیاسی با این شرایط در تشکیل این قدرتها دخیل بودە است. اما این جریانات سیاسی در موقعیت حاکمیت دچار انقباض ساختاری و فکری گشتە و سلطەی آنان عملا به دیکتاتوری گراییدە است. نمونەی آن را میتوان دو حزب بعث در سوریه و عراق بیان کرد.
از سوی دیگر تفکر سیاسی در مسیر تداوم خود نباید در برزخ مقدس قرار گیرد و اگر تفکری سیاسی موفقیتی را در پی نداشته و همچنان درجا زد، باید دلایل آن مورد آسیب شناسی قرار گیرد.
سیر تحولات جنبش کوردی
جنبش کوردی در خاورمیانه از اواخر قرن نوزدهم تا به کنون در حال مبارزه است. این جنبش بر جغرافیایی بنام “کوردستان” تمرکز دارد، کوردستانی که از نظر جغرافیای سیاسی و بە دلایل سیاسی بر چهار کشور همسایه تقسیم شدە است. این تقسیم کە منجر به تجزیه کوردستان شدە است، دور از میل و ارادەی کوردها بودە و محروم ساختن آنان از حقوق و قدرت سیاسی؛ مبارزات و قیامهایی را در پی داشتە است.
مبارزات کوردی بر اساس پاسداشت زبان، فرهنگ، آداب و رسوم این ملت و تبلور آن، تحقق حقوق مدنی و کسب قدرت سیاسی بوده و هست. کورد نیز همانند سایر ملتها این حق مشروع را دارد که بتواند با داشتن قدرتی سیاسی، حافظ تمامی دستاوردهای ملتی بنام کورد در جغرافیایی بنام “کوردستان” باشد. دقیقا مسئلەی اصلی در جنبش کورد سرزمین و قلمرو جغرافیایی وی توسط چهار حاکمیت مرکزی در چهار کشور غصب و حقوق مردم هم پایمال میشود، از همین نقطە نشات میگیرد. بەعنوان مثال کاتالانها هرچند بخشی از آنان در جغرافیایی پراکندە تحت قلمرو فرانسه و ایتالیا سکونت دارند؛ ولی استقلالطلبی آنان فقط در کاتالونیای اسپانیا که دارای ساختار حکومت محلی هستند، وجود دارد که برعکس خواست سیاسی کورد در هر چهار بخش کوردستان است.
بعد از گذشت بیش از هفت دهه، مباحث ناگفتەی زیادی در مورد جنبش کوردی وجود دارد. صورت مسئله چنین عنوان شده و میشود کە جنبش کوردی خواهان کسب حقوق سیاسی و ملی است و حاکمیت مرکزی آنرا انکار کرده و میکند. واقعیت مسئلە نیز این است کە کورد به چهار بخش تجزیه و هر بخش از آن در سلطەی جغرافیای سیاسی کشوری با حاکمیتی مرکزی قرار گرفتە است. ابعاد مبارزاتی کورد هم برای آزادی کوردستان در هر چهار بخش براساس به حاشیه راندهشدن و سیاست واگرایی توسط مرکز، همچنان ادامه دارد.
بخشی از مطالبات سیاسی کورد در “جنوب کوردستان” (ضمیمه شده به خاک عراق) در قالب اقلیمی نیمه خودمختار پیگیری شدە کە از ابعاد مبارزەی سخت مسلحانه و پارتیزانی به مرحلەی دیگری بنام “پیش ساختاری” پای نهادە است. بخش غرب کوردستان (کوردستان سوریه) در حالتی بحرانی میان مبارزەی مسلحانه و جای گرفتن یا نگرفتن در چارچوب قوانین سوریه بسر میبرد کە دلیل آنهم به حاکمیت کنونی سوریه و معادلات منطقەای و بینالمللی بر میگردد که با روشن شدن حل یا به بنبست رسیدن این معادلات سیاسی یا توافقی با حاکمیت موجود، مسئلەی کورد هم تحت تاثیر آن قرار گرفته و میگیرد. در شمال کوردستان “کوردستان ترکیه” تمامی راهکارهایی که مبارزان کورد در این بخش از کوردستان در پیش گرفتەاند، حاکمیت این کشور یا آنرا شبیهسازی کرده و یا به بنبست رسانیده است. هرچند فعالیت مدنی در قالب احزاب کوردی قانونی در ترکیه هم اکنون وجود دارد و طی سیر مراحلی زمانی توانستەاند به چنین نقطەای برسند، اما هنوز ثقل مطالبات سیاسی کورد را پوشش ندادە است. میماند شرق کوردستان (کوردستان ایران) کە در این نوشتە بە آن میپردازیم.
جنبش سیاسی کورد در ایران
جنبشی سیاسی در این بخش از کوردستان از سال ١٣٢١ با تاسیس جمعیت احیای کورد و سپس تغییر نام و ساختار آن بە حزب دموکرات کوردستان (١٣٢٤) که با تاسیس حزب دموکرات کوردستان منجر به تأسیس “جمهوری کوردستان” شد، پا بە مرحلەی نوینی نهاد. عمر این جمهوری خودمختار بدلیل تشکیل آن در بطن جغرافیایی بنام ایران که تاریخ دیرینهی سلطنتی داشت و از سوی دیگر توافقات سیاسی براساس منافع قدرتهای بزرگ کوتاه بود، اما تاثیر و الهامبخشی آن پس از هفت دهە تاکنون نیز بر جنبش ملی در تمامی بخشهای کوردستان مشهود است.
اگر جمهوری کوردستان را شروع یا نقطەی ورود اندیشە به دنیای مدرن سیاست و گذار از ذهنیتی استبدادی/خاندانی (سلطنتی) بدانیم، دگرگونی یا تغییر در نحوەی تفکر نخبەی سیاسی کورد در آن دورە بە وضوح دیده میشود. این دگرگونی موجبات مبارزاتی برای رسیدن به حقوقی پایمال شده کورد و رسیدن به هدفی را فراهم ساخت کە تجلی این هدف و سازماندهیش در قالب حکومتی محلی-هرچندمحدود- ابعاد گستردەای را در بر گرفت.
سقوط جمهوری کوردستان اگر به صرف مطلق بە تضاد منافع قدرتهای بزرگ نسبت داده میشود، بعد انتهایی را میتوان در غیاب ارادەی سیاسی جمعی برای حفظ چنین دستاوردی جستجو کرد. ابعاد دیگر آن به عدم آمادەگی گسترده برای پذیرش ورود به چنین دنیای جدیدی از سیاست بر میگردد. در آن برهەی زمانی، جامعه در حالتی انقباض فکری معطوف بر ذهنیتی استبدادی بود. هنوز بستر آمادگی فکری – بجز بخشی از افراد جامعه – برای گذار از ذهنیتی دیکتاتوری مهیا نیست. نباید فراموش کرد در چنین وضعیتی، حرکتی سیاسی/کوردی از سوی نخبەی کورد به شیوەای مدرن غنچه باز میکند و در سرزمین ذهنیت خشک و آلوده به استبداد در آن ایام “دموکرات” و “دموکراسی” را سرلوحەی کار سیاسی/مبارزاتی خود قرار میدهد. همین است کە علیرغم سقوط جمهوری کوردستان، اما راه را برای فکریدنی نو و تداوم مبارزه سیاسی در هر چهار بخش کوردستان هموار ساخت.
تا انقلاب سال ١٣٥٧ روند مبارزات کورد در شرق کوردستان با فراز و نشیب بسیاری مواجه بودە است. این مرحله از مبارزەی کوردی با تمام فراز و فرود و تبعید و آوارگی حاملان فکریاش با شور و شعفی تازه پای به مرحله انقلابی سراسری میگذارد. اما مجددا بدلیل عدم آمادگی سراسری در ایران در پذیرش دموکراسی، مبارزات کورد علیرغم پافشاری بر لزوم حل سیاسی آن، توسط حکومت مرکزی به نبرد مسلحانه کشانده شدە کە جنگ حکومت جدید ایران با عراق هم چاشنی آن برای مسکوت کردن مطالبات سیاسی کورد شد. بدنبال آن سرکوب جنبش و ترور مبارزان سیاسی و رهبران جنبش در دستور کار حکومت مرکزی قرار گرفت.
در چهار دهەی گذشتە باز جنبش کوردی در شرق کوردستان فراز و نشیب بسیاری را تجربە کردە و مبارزە برای کسب حقوق سیاسی و ملی وارد چندین مرحله گسست و ایست شدە است. اما انکار و امحاء و شانتاژ دستگاه تبلیغاتی سیاست رسمی پایدار و بیوقفەی رژیم حاکم بر ایران بودە است.
دوران عصر اضطراب
با نگاهی به تقسیم بندی تاریخ اندیشه از سوی فرانکلین لوفان بومر که در کتاب “تاریخ اندیشه غربی” تاریخ اندیشە را به دورههای دینی- دینی و علمی – علمی و عصر اضطراب دستەبندی کرده است، در تمامی این دورهها، نه تنها تفکر و فکریدن در خاورمیانه گذار محسوسی بە خود ندیدە است، همزمان خواست سیاسی کورد را هم تحت تاثیر قرار دادەاست. آنچنان وضعیتی بغرنج ذهنی در این منطقه وجود دارد که مشکل میتوان گفت جهشی از دورهی دینی به دورهی علمی- دینی گذار کردە است. تفکر کوردی هم با توجه به زیستگاهش در خاورمیانه مستثنی از این وضعیت نبوده و نیست. برای نمونە در مصاحبەای کە بیبیسی فارسی با دکتر قاسملو در سال ١٣٦٨ داشتە و از بعد از بیست و پنج سال آن را منتشر کرد، ایشان دلایل مخالفت رژیم تازه را در سه وجه خودمختاریخواهی کوردها، نه گفتن کوردستان به رفراندوم جمهوری اسلامی و مسلح بودن جنبش کوردستان عنوان میکند. دکتر قاسملو سپس در ادامەی این دلایل بە ابعاد دیگری از این موضوع میپردازد و بە اهل تسنن بودن مردم کوردستان و سرسختی و کینەی ماهیتا مذهبی خمینی بە عنوان شخص اول نظام اشارە میکند و دقیقا در همین نقطه، اندیشەی دینی حاکم بەعنوان عامل بازدارندەی روند پیشبرد جامعە نقش و عاملیت خود را بروز میدهد و تفکر دگماتیزم عناد کلیسای کاتولیک با پروتستانیزم اینبار در بین دو فرقه شیعه و سنی در دنیای اسلام نقش عاملیت ناکام گذاشتن مطالبەی سیاسی را ایفا میکند.
شق دیگر این موضوع بحث خودمختاری در قالب سیستمی است که اندیشەی دینی مانع از ایجاد آن میگردد. پس تا اینجا هنوز سیر اندیشه سیاسی از دورەی واپسین دینی قدم بر دورەی مرحلەی دینی – علمی نگذاشته است. در چنین حالتی طبیعتا با اصطکاک بوجود آمدە و یورش حکومت مرکزی جنبش مردمی کوردستان ناگزیر از دفاع مسلحانە شدە و از این طریق بە مطالبەگری خود تداوم میبخشد. اگرچە جریانات چپ در ایران به ویژه در کوردستان در این مرحله، وارد فاز تفکر و فکریدنی علمی میشوند، اما ذهنیت غالب برآنان در همان دورەی دینی است! جریانات اندیشەی مدرن علمی در کوردستان را احزابی همچون حزب دموکرات و کومەلە رهبری کردەاند. این احزاب منش فکری خود را بر پایەهای سوسیالیزم بنا نهادە و بعدها بە سوسیال دموکراسی گرویدند. تمرکز این احزاب چپ بر مناطقی از کوردستان بود که بیشتر ساکنین کورد آن دارای اعتقادات مذهبی سنی بودند. چنین رویهی ناگزیری با توجه بە اینکە خواست سیاسی کورد بیشتر در این مناطق متبلور بوده است، پذیرفتنی است، دلیل آن نیز بە عواملی نظیر مذهب و گویش مشترک و به حاشیه راندەشدن کوردها از صحنەی سیاسی توسط مرکز بر میگردد و دغدغەها برای رسیدن به اهداف و مطالبات سیاسی دقیقا از همین نقطەی به حاشیه راندەشدن، نطفه میبندد و اصرار برای رسیدن به اندیشه و فکریدنی سیاسی برای مانع شدن از محو فرهنگی تا به اجتماعی و دستیابی بە حقوق شهروندی در قالب مطالبەای سیاسی تئوریزه شده، خود را نشان داده و کماکان نیز مینمایاند.
در بعد ملت باوری و ایجاد ملت نیز اگر صرف بر ناسیونالیزم تکیه شود، همانند سایر مکاتب فکری، چنین مقولەای باید بعد از ایجاد جامعەای واحد و بودن نمایندەی این جامعه [دولت] باید کم و کاستیهای آن مورد مطالعه و ارزیابی قرار بگیرد. جامعەی کوردی هر چند درحال شکلگیری عاطفی است اما راه درازی برای رسیدن به نمایندەی جامعەاش که همان دولت است در پیش دارد!
این برهەی زمانی کە “عصر اضطراب اندیشه” نامگذاری شدە است، اگرچە مراحل گذار فکری آن در خاورمیانه کشش پیمودن مراحل مختلف آن را نداشتە است، اما تلنبار شدن سیر اندیشەها بر یکدیگری بدون وقفدادن آن با زمان خود موجبات گسست یا عقب ماندەگی دوران سیراندیشه شدە است. زمانیکه اندیشه نتواند سیر تاریخی خود را طی، نتیجەاش همان خواهد شد که اکنون در خاورمیانه شاهدیم!
اندیشەی کوردی هم مستثنا از این قاعدە نیست و اتفاقا بدلیل فاقد حاکمیت سیاسی خود، بیشتر مورد حمله و آسیب قرار میگیرد. برای همین بالاجبار سعی میکند در این دورەی اضطراب اندیشه، موازی با مبارزەی سیاسی با نوعی مماشات خود را در این سیر تاریخی حفظ کند.
نتیجەگیری
در عصر اضطراب اندیشه، میزان پایبندی به فلسفەی سیاسی کمرنگ و بیشتر ممارستها در راستای تکنوکراتیک بودن به پیش میرود و در همین نقطه خطایی وجود دارد، غفلتی از عدم آگاهی که باید این هشدار را بە آن افزود که این فلسفەی سیاسی است که تکنوکرات میپرورد و تکنوکرات بودن نمیتواند به خودی خود و بدور از فلسفهی سیاسی وجود داشته باشد. اروپای امروز مصداق این واقعیت است.
حال اگر معتقد بە وجود در شرایط جبری دورەی “اضطراب اندیشه” باشیم، چه مراحل ماقبل این دوره را طی کرده یا نکرده باشیم، مقتضیات این دوره چنین ایجاب میکند که باید وارد مقولەای بنام اداره و مدارا شد کە احتمالا فاکتور اصلی و درخور برای گذار از چنین دورەای است. در چنین حالتی مطالبەگری سیاسی کورد در کوردستان ایران کە با قدمت بیش از حاکمیت کنونی بە نتیجەی غایی خود نرسیدە است، باید برای حفظ جذابیت فکری خود حساسیتی پولیپ وارانه و فوقالعاده را در بین مبلغان سیاسیاش ایجاد کند تا در دو زمینهی جذب و برقراری ارتباط و برخورد با ایدهها و انتقادات عمل کند. از این نظر کە اکنون بستری جدید برای تبلیغات و عضوگیری خارج از منطقەی تحت نفوذ قبلی که داشتەاند برایشان مهیا گشتە است. این مناطق تازه بر خلاف مناطق مورد نفوذ قبلی که داشتەاند و بخواهند با کمرنگ شدن جذابیتی فکری/ سیاسی در آن مناطق روبرو نشوند و همچنان این خواست سیاسی تازه بماند، لازمهاش تدوین یک استراتژی مدون است. هرکدام از جریانات سیاسی که به این مقوله توجه خاصی نشان دهند و بدان اهتمام دهند، جذابیت فکری / سیاسی بیشتری را ایجاد و امکان موفقیتی بیشتری را هم در آن مناطق کسب خواهند نمود.