یکی از آرزوهای هر شخصی داشتن زندگی زناشویی آرام و عاشقانه است. بزرگ شدن فرزندان در محیط گرم خانواده و فراهم کردن امنیت و آسایش برای آینده روشن آنهاست. محیط خانواده بستر مناسبی برای طی کردن پله های ترقی ست. حال اگر این بستر ، امنیت و رضایت طرفین را به همراه نداشته باشد هر کدام از طرفین بر سر دو راهی ماندن در جهنم زندگی مشترک یا. خداحافظی از زندگی زناشویی قرار میگیرند. ناگفته نماند بقای بیشتر زندگیهای مشترک دال بر رضایت زوجین نیست گاها ماندگاری زوجین در جهنم زندگی عدم توانایی پایان دادن به زندگی مشترک به دلایل متعددی ست.
دادن وعده وعیدهای توخالی و رویایی در روابط دوستی ، عدم تحقق شرایط ضمن عقد ، عدم مسئولیت پذیری ، کمبود مهارتهای زندگی ، عدم تسلط به مهارت حل مسئله در چهارچوب مهارتهای زناشویی ، پائین بودن آستانه تحمل ، ازدواج تحمیلی ، عدم شناخت روحیات و اخلاق همسر ،عدم شناخت خانواده همسر و آداب و رسوم و فرهنگ خانوادگی ، نبود استقلال شخصیتی و مالی ، عدم بلوغ فکری ، عدم سلامت جنسی و جسمی و روانی ، اختلافات طبقاتی از لحاظ مالی سنی تحصیلاتی مذهبی تعداد فرزندان در خانواده ، مشکلات مالی و اقتصادی و تورم. … همگی زنجیره آتشین بر زندگی زناشویی هستند.
در نگاه اول بزرگترین برگ برنده زندگی زناشویی شناخت خصوصیات رفتاری و روحی زوجین است. دیدن عصبانیت همسر و چگونگی برخورد و کنترل بر احساسات خویش ، راستگویی ، پذیرفتن مسئولیت و تعهد نسبت به زندگی ، روشن بودن هدف و دلیل تشکیل زندگی مشترک و فراهم کردن امنیت روانی برای همسر و شناخت نسبی از توقعات و انتظارات از همدیگر میتواتد کلید موفقیت باشد. شناخت برخی خصوصیات میتواند درانتخاب همسر تجدیدنظری واقع بینانه داشته باشد به عنوان مثال خساست و بدبینی و شکاکی و نداشتن حس مسئولیت و همکاری و خود برتر بینی و اهمیت قرارندادن زندگی زناشویی در رتبه اول … همگی پلهای تداوم زندگی را به لرزه در خواهند آورد.
ناگفته نماند شرایط سنی برای درک خصوصیات همسر و شناخت سطح توقعات و انتظارات خانواده همسر و آداب و رسوم و فرهنگ خانوادگی و توانایی تطبیق دادن با آنها ، همچنین تعیین چهارچوب و خط قرمز برای داشتن حریم شخصی خود و ارزش قائل شدن برای ارزشها و ضدارزشهای فرهنگی برای کاهش ناهنجاریهای پیش روی نقش بسزایی دارد.
عدم استقلال مالی و شخصیتی جرقه اختلافات زناشویی ست. بدیهی است عدم استقلال مالی ، وابستگی شخصیتی را نیز به همراه دارد . چشم داشت همیشگی اقتصادی به خانواده پدری میتواند فرمان زندگی را از دست زوجین خارج و به پرتگاه ناامنی بسپارد. در اینجا استقلال اقتصادی زنان نیز جای بحث و تامل دارد. زنان شاغل علاوه بر کار خارج ازخانه ناچارند عمده ترین مسئولیتهای داخل خانه را هم به دوش بکشند در حالیکه اکثریت مردان یا مهارتهای مربوط به خانه داری را نیاموخته اند یا همکاری لازم را با همسری که پابه پای آنها در بیرون از منزل مشغول به کار است را ندارند در نتیجه خستگی بیش از حد زن و در نتیجه کاهش توجه و رسیدگی به همسر و فرزندان را به دنبال خواهد داشت. اما نکته مهم اینجاست اشتغال زنان در امنیت روانی و احساس کارآمدیشان و بالا رفتن اعتمادبنفس و عدم نگرانی از دوره سالمندی به علت برخورداربودن از حقوق بازنشستگی و عدم وابستگی افراطی به همسر و تامین بخشی از نیازهای خانواده و سهیم بودن در اندوخته مال خانواده و به روز بودن از نظر حفظ زیبایی و تناسب اندام و خوش لباسی و ارزش قایل شدن برای کار همسر چون خود به اصطلاح پول درآوردن آشناست، نقش بسزایی خواهد داشت.
عدم بلوغ فکری و گاها و خصوصا اوایل زندگی مشترک به دلیل عشق و علاقه یا گذشت و چشم پوشی بیجا و بی مورد پاره ای از خصوصیات و برخوردها و واکنشها نادیده گرفته می شود. اما به مرور زمان و با تکرر موضوع سکوت در برابر درخواستهای نابجا شکسته و آغاز تنشهای طرفین است.
عدم مهارتهای زناشویی نیز به دلیل عدم تسلط به مهارت حل مسئله جای بحث دارد. فرد ماهر میداند که برای همسرش حق و حقوقی قائل شود و از او در مقابل دیگران و خانواده دفاع کند ، میداند که چگونه با همسرش رفتار کند ، میداند که توقعات همسرش را در حد مقدوراتش برآورده نماید. برای زن جایگاه خاص خود را تعریف کند . چنین مردانی عدالت را رعایت میکندد و سعی در بهترکردن روابط با همسر و عادلانه رفتار میکنند.
طبق آمار رسمی ایران دومین دلیل جداییها مشکلات جنسی است. در فرهنگ سنتی ما بسیاری از خانمها به ارضای زن در رابطه جنسی آنقدرها بها نمیدهند یعنی چنین چیزی دغدغه اصلی آنها نیست اینکه همسرشان به آنها محبت کند و آنها را از نظر مالی تامین کند و پدرخوبی برای بچه های آنها باشد برای آنها مهمتر است تا اینکه شوهرشان از نظر جنسی رضایت او را به شکل کامل تامین کند. اما در جوامع مدرن و تحصیلکرده و زنانی که تاحدی استقلال مالی دارند اهمیت این موضوع برایشان بیشتر شده است. تمایلات و رفتارجنسی در هر چهار حوزه برای زنان مهم است. داشتن کشش ذهنی و درونی میل جنسی برای ایجاد رابطه جنسی داشتن رفتار تحریکی از لحاظ فیزیکی برای آمادگی لازم رابطه ارضاشدن جنسی به درستی و در زمان مناسب رسیدن به آرامش و سکون ذهنی و جسمی پس از ارضاشدن داشتن زندگی موفق در داشتن بستر مناسب فراهم میشود.
اختلاف طبقاتی شدید زوجین از لحاظ اقتصادی ، سنی ، زبان ، تحصیلاتی جایگاه و چندمین فرزند خانواده و مذهب در تشدید اختلافات موثر است. وقتی زن از لحاظ مالی توانایی بیشتری را دارد نوعی سرشکستگی و وابستگی مالی مرد به خانواده همسرش را به دنبال دارد. چنین زنانی تحمل کمبودها و داشتن زندگی نسبتا فقیرانه را ندارند لذا دختری که درخانواده پدری همیشه خانمی برای کمک حال مادرش کار میکرده و پرستار بچه نگهدار بقیه بچه ها بوده تحمل به دوش کشیدن بار مسئولیت زندگی را ندارد. تناقض بین شیوه زندگی زوجین و بزرگ شدن آنها در خانواده و تقبل مسئولیتهای زندگی در حد توانایی در نحوه برخورد و واکنش زوجین تاثیر قابل ملاحظه ای را دارد. شاید مرد خانه تهیه غذای چند نفر مهمان را کاری سهل و آسان بداند چون مادر خود تنهایی عهده دار همه مسئولیتهای خانواده بوده و داشتن پرستار بچه نوعی اسراف کردن در درآمد خانواده به شمار آید . اختلافات مذهبی و زبانی و قومی و سطح تحصیلات نیز خود میتوانند مشکل آفرین باشند.
اختلافات فرهنگی و آداب و رسوم در اولین برخوردها خصوصا زمانیکه پای خانواده ها به میان می آید بیشتر به چشم می آید. نحوه خواستگاری کردن و برپایی مراسم عقدو عروسی و بچه دار شدن و … سنتها و ارزشها به خوبی قابل رویت هستند. حتی میزان مسئولیت پذیری زوجین در برابر خانواده هایشان زمانیکه تعداد خواهروبرادرها زیاد باشد نیز به درجات مختلف میتواتد تاثیرگذار باشد.
دادن وعده وعیدهای توخالی و رویایی به همدیگر و تعیین مهریه های بالا همیشه تهدیدی برای فروپاشی نظام خانواده ست. من به شخصه اعتقاد دارم که مهریه بالا ضمانت یک زندگی موفق نیست. زنی که از زندگی زناشویی خود رضایت نداشته باشد حاضراست مهریه خود را فدای آزادی خویش کند. اما میتوان از مهریه برای زنانی که پشتوانه مالی ندارند خصوصا در سنوات بالای زندگی به عنوان نقطه مثبت نگریست.
در نهایت میتوان گفت داشتن پشتوانه عاطفی و مالی برای زنان نقش بسزایی دارد. اما والدین نیز باید برای بالا بردن آستانه تحمل فرزندانشان و نشان دادن مسیر مستقیم زندگی نباید سطل زباله احساسات منفی فرزندانشان شوند. استقلال واقعی در انتخاب راه را برای فرزندانشان هموار کنند. همیشه پشتوانه کوه مانند والدین نمیتواند درهای موفقیت را برای زانوهای لرزان فرزندان وابسته فراهم کند.
به امید آنکه عرف جامعه برای شناخت بیشتر پسر. دختر قبل از ازدواج و آسان کردن روابط دوستی و قبول و پذیرش پاره ای از واقعیتهای زندگی در کم کردن آمار طلاق مفید واقع شود. امیدوارم قوانین دست و پاگیر و صدالبته زن ستیزانه مورد تجدید نظر قرار گیرند و زنان قرباتی خشونتهای قانونی نباشند.