برگردان از کردی: هاورێ مدنی
از زمان بە قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در ایران تا بە اکنون، هرگز ماهیت و وضعیت این نظام سیاسی و همچنین موضوعات بطن جامعەی این کشور چنین در خور توجە و دقت نبودە است.
تا آنجا کە بە مردم و جامعەی ایران بر میگردد، واضح است کە بیکاری، فقر، ناامیدی، مشکلات اقتصادی، بحران آب و محیط زیست و دەها بحران دیگر کە جملگی پیامد نوع نگرش و مدیریت حاکمیت جمهوری اسلامی میباشند؛ گریبان این کشور را گرفتە و جامحە را در برابر انتخابی دشوار اما تعیین کنندە و سرنوشت ساز قرار دادە است. عجز و ناتوانی دولت و حاکمیت در حل مشکلات مردم، یا بە طور کلی بی اهمیت دانستن معضلات کنونی مردم و جامعە از جانب مقامات جمهوری اسلامی، دیگر هیچ راهی جز امیدواری بە سقوط جمهوری اسلامی و گذر از تمامیت هیات حاکمە بر ایران را برای مردم پیش رو نگذاشتە است. نظرسنجیهای مختلف نیز کە توسط نهادها و سازمانهای گوناگون صورت میگیرد، مخرج مشترکی مهم داشتە و آن خواست 80 درصد از مردم ایران برای تغییر رژیم حاکم میباشد.
از طرف دیگر جمهوری اسلامی کە از یک سو با سیاستهای بحرانزای خود در منطقە و جهان، ایران را در مقابل تیغ شدیدترین تحریمهای ابرقدرتی همچون امریکا قرار دادە است، در داخل کشور نیز بە دلیل فساد افسار گسیختە و جان بە لب کردن مردم و مایوس کردنشان از اصلاحات، بیش از پیش نزد جامعەی داخلی ناکارآمد و در موازنە و معادلات منطقەای و جهانی نیز ناتوان جلوە می نماید. وضعیت و کاستی های موجود کە حاکمیت و مردم را در مقابل هم قرار دادە است، جامعە را بە سمت تغییرات ریشەای سوق دادە و روند ریزش و اضمحلال حکومت را تسریع می بخشد. اما این تغییرات و دگرگونی بنیادین بە چە شکل بودە و گذار از حکومت جمهوری اسلامی و افول آفتاب این رژیم چگونە خواهد بود؟
شاید هنوز هم این تفکر حاکم باشد کە میتوان با بەکارگیری نیروهای اصلاح طلب، روند تغییرات در ایران را مدیریت کرد؛ بە ویژە کە تا بە اکنون نیز دیدگاه بسیاری از دولتهای اروپایی حول این محور است، کە در نبود نیروی جایگزین قدرتمند و سازمان یافتەی بدیل جمهوری اسلامی، تنها نیرویی کە هم توانایی سازماندهی مردم و هم تجربەی ادارەی کشور را دارد، جبهەی اصلاح طلبان میباشند. این کشورها بسیار خوشباورانە چشم خود را بە روی این واقعیت بستەاند کە اصلاح طلبان و اصولگرایان در حکومت جمهوری اسلامی بر سر موضوعات بنیادین و پایەای و ایدئولوژیکی این نظام، کمترین اختلاف نظری با یکدیگر ندارند. روشن است کە اصلاح طلبان و اصولگرایان تا بە اکنون در مورد تمامی سیاستهای بنیادین نظام از جملە سیاست سلطەطلبانەی ایران در منطقە، سیاست در قبال آمریکا، برنامەی موشکی و اتمی، مسئلەی اسرائیل و فلسطین و حقوق ملیتها و قومیتهای داخل ایران چنان بە هم نزدیکند کە گویی نشات گرفتە از یک نحلەی فکری میباشند؛ و آنچە از آن باقی میماند تنها رقابت بر سر قدرت و شیوە مدیریت امور داخلی کشور است، وگرنە اصلاح طلبان از هیچ یک از جنایاتی کە جمهوری اسلامی در قبال مردم ایران مرتکب شدە و هیج یک از بحرانهایی کە در طول چهار دهەی گذشتە بر جامعەی ایران تحمیل کردەاند، مبری نیستند؛ و تا بە اکنون نیز هیج تغییر رویەای در برابر مسائل بنیادی نظام را از خود نشان ندادەاند. آن چە پر واضح است، هر دو جناح هر چە را کە در توان دارند برای حفظ این نظام بە کار میگیرند، زیرا هر دو سرنشین این کشتی درهم شکستە میباشند کە حال دیگر بە تمامی در حال بە گل نشستن است.
اکنون دیگر همەی نشانەها مبین آن است کە این رژیم قابلیت اصلاح را نداشتە و خود نیز خواهان این پوستاندازی نیست و از ابراز آن نیز هیچ ابایی ندارد؛ اما آن چە کە تا بە حال موجب بقای این رژیم شدە است، عدم قبول این واقعیت و نادیدەگرفتن این پیام بە چندین دلیل است. اول این کە کم نیستند افراد و دستجاتی کە در زمرەی مخالفان این رژیم بە حساب میآیند، ولیکن اساس منافعشان در ماندگاری نظام است. همچنین کم نیستند کسانی کە می پندارند مشکل ایران فراتر از حاکمیت جمهوری اسلامی است و در صورت سقوط این رژیم، ایران یا تجزیە خواهد شد، یا حکومتی بستەتر و رادیکالتر از جمهوری اسلامی بر سر کار خواهد آمد، از آن جهت تن بە بقای این رژیم دادەاند. نیز هستند کسانی کە مخالف سەرسخت و قسم خوردەی این نظامند، اما از خشونت و تبعات انقلاب و خیزش در هراس بودە و با توجە بە استعداد و توانایی جمهوری اسلامی در سرکوب مردم حاضر بە تن دادن بە این گزینە نیستند. البتە این ترس و واهمە از سوی نظام کاملا برنامەریزی شدە و زیرکانە بە جامعە تزریق میگردد کە در صورت تغییر نظام ایران بسان سوریە و یمن و عراق بە ویرانەای بدل خواهد شدە و با مدیریت رسانەای بە این هراسافکنی دامن میزنند. بخش اعظم مردم نیز کە طبق آمار رسمی بیشتر از٨٠ درصد جامعەی ایران را تشکیل می دهند، مخالف تداوم حاکمیت جمهوری اسلامی هستند اما معالوصف نیروهای بدیل را پیش روی خود نمیبینند تا پشت آن صفآرایی کنند.
اگر از این منظر بە قضیە بنگریم، میبینیم کە نقطەی قوت رژیم حاکم کە تا بە حال آن را سرپا نگەداشتە است، ضعف اپوزسیون بودە کە خوشبختانە اپوزسیون جدی حاکمیت بە تازگی مشغول پوستاندازی، سازماندهی دوبارە و تجدید قوای خود است. آن چە در این میان مهم است، اعتماد کم رنگ شدەی مردم بە اپوزسیون خارج از کشور است، کە حاصل چهار دهە کار بە دقت برنامەریزی شدەی اتاق های فکری و عملیاتی رژیم می باشد. آن چە کە اپوزسیون نظام برای احیای این اعتماد باید در پیش گیرد؛ گفتمان و رویەای شفاف بر اساس تفکر و اندیشەی دموکراتیک و امروزی و در عین حال مرزبندی کاملا مشخص با بنیانهای فکری و عملی جمهوری اسلامی است. در گام بعدی نیز اتحاد واقعی همەی نیروهای تاثیرگذار و سازمان دادن توان مبارزاتی و تغییرخواهی جامعه میباشد.
در شرایط کنونی کە هم اعتراضات و مبارزات مدنی در داخل کشور رو بە گسترش است و هم مجموعەای از تغییرات در سیاست خارجی آمریکا و چند کشور اروپایی در مقابل ایران مشاهدە میشود، لازم است کە جناح های اصلی اپوزسیون جدی و واقعگرا سرعت و ابتکار عمل بیشتری از خود بە خرج دهند و از نگرش و تفکرات پیشین خود دست بردارند. اولویت کنونی پیش از هر چیز ائتلاف بر سر منافع مشترک است؛ منافع مشترکی کە حقوق مساوی همەی اقشار و اقلیتها و تنوعات ملی و مذهبی این كشور را در بر گرفتە تا در آیندە دوبارە جامعە را دچار اشتباهات سابق نکنند.