برگردان: ڕهوهز
هر چند قدمت ایجاد زندانها به گذشتهای بسیار دور در جوامع بشری بازمیگردد، لیکن واضح است زندانیان کسانی بودند که قوانین متعارف جامعه، یا حاکمیت را زیر پا نهاده
و مطیع هنجارها و قوانین جامعه نبوده و یا علیه دستگاه حاکم بهپا خاستهاند. با پیشرفت جامعه و اعتلای روند آموزش و پرورش و پیریزی قوانین مدرن و التزامات اجتماعی برای استقرار امنیت در جوامع بشری، معنا و مفهوم زندانی و زندانها نیز تغییر کرد. در واقع در مفهوم کلی آن زندان جایی است برای جدا کردن کسانی که وجودشان برای امنیت جامعه و مناسبات اجتماعی زیانبار است و هدف از نگهداری در این اماکن، پرورش و بازگرداندن آنان به جامعه است.
ساخت نخستین زندان امروزین در ایران به دوران قاجار برمیگردد که به فرمان امیر کبیر برای بهبود وضعیت زندانها و زندانیان تأسیس گردید. با برروی کار آمدن جمهوری اسلامی پارهای تعاریف جدید برای زندانی و زندانیان تبیین گشت که مهمترین و جوهریترین آنها عبارت بودند از اینکه هدف از زندانیکردن، پرورش مجرمان، هوشیار ساختن از جرم و باز پروردن شخصیت وی بوده تا پس از اتمام دوران محکومیت، بسان انسانی پاک و منزه به جامعه و زندگی آزاد برگردد.
بدین سان در سال 1364 مسألهی زندانها که تا آن هنگام تحت کنترل “کمیتههای انقلاب”، شهربانی و مراکز امنیتی بود، یکدست گشت و سازمان زندانهای کشور یأسیس گردید. حال سوأل اینجاست پس از 40 سال حاکمیت جمهوری اسلامی که خود را الگو و نمونهی موفق نظام سیاسی در جهان امروز محسوب میدارد!، با توجه به مناسبات و ارزشهای اجتماعی متعارف در جهان کنونی، وضعیت زندانی و زندانها در ایران تعت سلطهی جمهوری اسلامی چگونه است؟
جمهوری اسلامی زمانی که زمام امور در ایران را در دست گرفت جمعیت کشور 36 میلیون و تعداد زندانیان 10 هزار تن بود. پس از چهار دهه جمعیت ایران به بیش از دو برابر رسیده، اما با توجه به اینکه اینک 210 هزار تن در زندان بسر میبرند، پیداست آمار زندانیان بیست برابر افزایش یافته است.
واقعیات مرتبط با این پدیده چنا واضح و عیان است که با نیمنگاهی به آمارهای رسمی و اظهارات کارگزاران رژیم، عمق این فاجعه بیشتر نمایان میگردد:
“حسن موسوی چلک” رئیس انجمن مددکاران ایران میگویددر سال بطور بین 450 تا 500 هزار مجرم به زندانها منتقل شده و از این تعداد 200 هزار تن در زندان نگهداری میشوند.
جدیدترین آمارها نشان میدهند در پایان سال 1395 در زندانهای کشور 224 هزار تن زندانی بودهاند و 70% زندانیان سنشان کمتر از40 سال بودهاست. رضا محجوبی معاونت امور آسیبهای اجتماعی در سازمان امور اجتماعی ایران گفتهاست در دو سال گذشته 30 میلیون پرونده در دستگاه قضایی تشکیل شده و 60% زندانیان به جرائم مرتبط با مواد مخدر بازداشت شدهاند.
علیاضغر جهانگیر، رئیس سازمان زندانهای کشور در این رابطه گفته است: 70% افرادی که محکوم به زندان میشوند کار و کاسبی آنچنانی ندارند، بیشترشان تحصیلات چندانی ندارند و بحران اقتصادی، بیکاری و فقر و تنگدستی آنان را بستوه آوردهاست.
جهانگیری که چند سالی است خواستار تأمین زندانهای بیشتر است کتمان نمیکند که شمار زندانیان و بازداشتشدگان دو برابر ظرفیت زندانهای کشور است و یک چهارم بازداشتشدگان، بهدلیل شمار بسیار پروندهها در دستگاه قضایی، هنوز تکلیفشان مشخص نشدهاست. حال بجاست پرسید این خیل عظیم زندانیان و زندانها برای چه؟ این همه جرم و انباشته شدن پروندهها به کدامین دلیل؟ در جامعهای که سردمداران رژیم آن را اسلامی، پاک و الگوی جوامع بشری میدانند! و معرفی میکنند چرا چنین حجم بزرگی از جرائم روی میدهند و چرا بطور روزمره بر آن افزوده میشود؟
جامعهشناسان براین باورند بیکاری، فقر و تنگدستی، آلوده شدن به مصرف مواد مخدر و ترک تحصیل سه بستر و علت مهم خلق جرائم در جامعه هستند. آلوده شدن نزدیک به 4 تا 7 میلیون تن به انواع مواد مخدر، فقر و تهیدستی در میان بیش از نیمی از جمعیت کشور و ترک تحصیل بیش از10 میلیون تن در مقاطع مختلف تحصیلی، نبود عدالت اجتماعی و فساد لجام گسیخته در میان کارگزاران حکومتی، بر هنجارها و ارزشهای اجتماعی تأثیر گذاشته و زمینه را برای انحراف و وقوع جرائم مهیا و گستردهتر ساخته است.
در جامعهی کنونی ایران که به یمن سیاستهای غلط و نامسئولانهی سردمداران رژیم به انواع بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی… گرفتار آمدهاست، فرد خودمحور میگردد و همه چیز را از دریچهی منافع خود مینگرد، لذا در راستای تأمین این منافع نه تابع و مطیع قوانین میشود و نه به ارزشهای اجتماعی وقعی مینهد؛ بویژه در حالیکه دستگاه قضایی و نظام دادوری در ایران نهتنها از شأن و منزلتی برخوردار نیستند، بلکه خود منشأ اصلی بیشتر بحرانهای کنونی هستند و این امر مردم را به رویگردانی از قوانین موجود ترغیب مینماید.
چهار دهه نظام اسلامی، چهار دهه بیکفایتی و فساد تحت لوای حاکمیت دینی و دادپروری، چهار دهه تداوم سیاست ایجاد بحران در منطقه و جهان در راستای بقای هرچه بیشتر نظام فاسد جمهوری اسلامی، پیامدی جز غوطهور شدن جامعه در آسیبهای اجتماعی نداشتهاست. افزایش نرخ بیکاری، گسترش فقر و تنگدستی، نادادپروری و نابرابری در تقسیم درآمد سرانهی کشور و ایجاد شکاف طبقاتی و اجتماعی، سیاست نادرست اقتصادی که پیامد آن ازدیاد گسترده جمعیت حاشیه نشین شهری است، آموزش و پرورش عقب افتاده و همچنین ناکارآمدی و فساد در دستگاه قضایی و زندانها بگونهای بوده که درصد جرائم در جامعه آنچنان سیر صعودی داشته باشد که اینک کارگزاران رژیم غم عمدهاشان چگونگی استقرار زندانیان باشد.
در این شرایط، راه حل این معضل از نظر دولت، دستگاه قضایی و سازمان زندانها حول دو محور میچرخد؛ یا فریاد سردادن برای ازدیاد شمار زندانها، یا تعیین مجازات جایگزین مادی برای کاهش جمعیت زندانیان. راهکار دوم نیز تنها به هدف تغییر در آمارهای مربوطه به اجرا گذاشته میشود نه حل بنیادین معضلات اصلی جامعه که بستر مناسبی برای خلق جرائم فراهم ساخته است. این ایران است به وقت جمهوری اسلامی…!