برگردان: آکو
رهبران جمهوری اسلامی ایران سالیان متمادی است حیات سردرگم رژیم خود را از بحرانی به بحران دیگری سوق میدهند. تجارب این سالها به ما میگویند که آنان هیچگاه در اندیشهی این نبودهاند بحرانهایی را که برای کشور به ارمغان آوردهاند حل و فصل نمایند و هر بار درصدد بودند این بحرانها را لاپوشانی کنند، بدون آنکه در غم این باشند که آینده ایران تحت تأثیر این همه بحران همجانبه به کدام سو خواهد رفت. تردیدی نیست سردمداران رژیم نه برای خدمت به کشور بر مسند قدرت نشستهاند و نه در اندیشهی چگونگی گذران زندگی مردم بوده و هستند. آنان بغیر از تاراج و تطاول سرمایههای این کشور ثروتمند، اگر تا کنون در غم حاکمیت خود بودند، چنین پیداست فاقد تجربهی لازم هستند یا نمیدانند که هیچ حاکمیتی تحت تأثیر و فشار متداوم و فزایندهی این بحرانها، قادر نیست مقاومت نماید و لاجرم ناچار به تسلیم و به زانو درآمدن میشود.
رهبران رژیم حاکم بر ایران از ابتدای بقدرت رسیدن خود، برخلاف اصول متعارف کشورداری، با شروع جنگ با همسایگانش و تهدید شرق و غرب، بویژه آمریکا کوشیدند ایدئولوژی خود را تحمیل نموده تا شاید در سایهی بیخبری مردم ایران و اختلافات دولتهای منطقه، جایگاه و پایگاه درازمدت حاکمیت خود را مستحکم سازند و در راستای تحقق این آرمان، آنچه بدان اهمیت ندادند، زندگی و سرنوشت مردمی بود که بهخاطر آنان، با چشمانی بسته در جبهههای جنگ و راهپیماییهای فرمایشی، تنور و بازار ادعاهای دروغین حاکمیت را گرم میکردند. بگونهای که سردمداران جمهوری اسلامی در تمامی این سالها تنها حربهای که در برابر دنیای خارج بدان توسل میجستند، بهاصطلاح حمایت گسترده مردم (امت شهیدپرور) از رژیمشان بودهاست. ادعایی اینک بیش از هر زمانی کذب آن عیان گشتهاست، بگونهای که حاکمان جرأت بر زبان راندن آن را ندارند. آنچه اینک برجای مانده رژیم جمهوری اسلامی است و درماندگی مفرط در برابر بحرانها و معضلاتی است که خود خالق آن بوده و اکنون گریبانگیرشان شدهاست.
در این کشاکش رهبران رژیم و بویژه خامنهای، پس از چند بار اظهارات تهدیدآمیز، زمانی که متوجه شدند همه درها بر رویشان بسته شدهاست و حتی روسیه بعنوان همپیمانشان روی خوشی به آنان نشان نمیدهد و … کشورهایی که بدفعات بخاطر منافع تجاری خود بر اقدامات سرکوبگرانه و تجاوزکارانهی این رژیم و یورش بر جان و مال و کرامت انسانی شهروندان ایرانی و حتی اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی در دیگر کشورهای جهان چشم فرو بستند، اینک نمیتوانند به یاری بشتابند، بسرعت در درون حاکمیت بسوی آشتی جناحها روی آورده و در راستای فراخوان خامنهای برای رهانیدن کشتی نظام از غرق شدن که جمهوری اسلامی در کلیت آن را به ورطهی نابودی میکشاند، خصومتها و اختلافات را بهکناری نهادند. در خارج نیز آنچه تا کنون آشکار گشته این است که پس از بینتیجه ماندن سفر روحانی به اروپا و علیاکبر ولایتی، فرستاده ویژه خامنهای به روسیه، پیام دونالد ترامپ که آمادهاست اگر جمهوری اسلامی مایل باشد بدون شرط با آنان به مذاکره بپردازد، گسیل فرستادهی کشورهای دیگر به آمریکا را در پی داشت تا شاید همانگونه که روحانی اظهار داشته” مذاکره با آمریکا یعنی تسلیم شدن”؛ راه تسلیم شدن را برای خود باقی بگذارند. اینک بخوبی معلوم شده همزمان بودن اعتراضات داخلی از سوی تودههای جان بهلب رسیده مردم ایران که برای کسب حقوق و آزادیهای از دست رفتهی به خیابانها سرازیر گشتهاند و فشارهای خارجی، بویژه از سوی آمریکا بههدف کوتاه کردن دست جمهوری اسلامی در منطقه و از کار انداختن دستگاه تروریستی سپاه پاسداران در اجرای اقدامات تروریستیاش، رهبران این رژیم را در مدیریت بحرانها بسود خود ناامید کردهاست. رژیم جمهوری اسلامی که طی سالیان آزگار با کشاندن مردم به راهپیماییهای دولتی، درصدد بود چنین بنمایاند که از پایگاه و حمایت مردمی برخوردار است و از سوی دیگر با توجه به منفعتطلبی و حرص و آز شرکتها و کمپانیهای خارجی در امر سرمایهگذاری در ایران، میخواست از آن برای نشان دادن استحکام و توانمندی خود سود بگیرد، اینک هر دوی آنها را از دست دادهاست.
در این میان ضررمند اصلی این وضعیت ناگوار تودههای ستمدیدهی مردم ایران هستند. در داخل کشور و پس از نزدیک به چهار دهه سرکوب بیرحمانه که بغیر از سرسپردگان قسم خورده رژیم، همگان را شامل گشت، اینک همهی آحاد مردم در تمامی مناطق ایران، برای تغییر این شرایط ناگوار، آشکارا به مقابله با رژیم در کلیت آن برخاستهاند و این اعتراضات روز به روز گستردهتر میگردد و نشان میدهد که مردم هیچ اعتقادی بر سردمداران جمهوری اسلامی و وعدههایشان ندارند و رهبران رژیم متوجه این واقعیت شدهاند که مردم در مسیر نیل به تغییری خود گام برمیدارند که متضمن آیندهای بهتری برای آنان باشد، حتی اگر این حرکت به سرنگونی جمهوری اسلامی منجر گردد. با این وصف جالب است در گذر عقب نشینی، رهبران جمهوری اسلامی برای رهیدن از خطر سرنگونی رژیم پوسیدهاشان، همه راهها را مد نظر قرار میدهند، حتی اگر به تسلیم و تمکین در برابر آمریکا باشد؛ حاضرند به این و آن پناه ببرند تا آمریکا را به نرمش در مواضع خود ترغیب کنند و باب گفتگو را بگشایند، اما برای لحظهای فکر حل مشکلات از طریق بازگشت به مردم کشور به مخیلهاشان خطور نمیکند. آنچه پیداست این است که شاید راه حل تمسک به خارج برای موقعیت کنونی و بطور موقت راه حلی به منظور رستن از بحرانهای کنونی برای رژیم باشد، لیکن بدون تردید برای حل و فصل معضلات مردم بستوه آمدهی ایران هیچ دستاوردی در پی نخواهد داشت. مردمی که ناامید از تغییرات از طریق حاکمیت، خود رأسأ پا به میدان گذاشته و به اختلافات و کشمکش جمهوری اسلامی و آمریکا گوش فرا نمیدهند و اگر نیز بدان اهمیت دهند، به دلیل آن است که بتوانند از فشارهای آمریکا بر رژیم بههدف تغییر مضع موجود بسود خود و آینده کشور سود برنند. مردم ایران بطور کلی نیک دریافتهاند که عقبنشینیهای سردمداران رژیم در برابر آمریکا، تنها و تنها برای رهایی خودشان است از بحرانی که طومار حیات این رژیم پوسیده را درهم میپیچد.