برگردان: ڕەوەز
بە هنگام نگارش این سطور هشت روز از فاجعەی ١٧ شهریورماە میگذرد، اما در سطح دیپلماسی بینالمللی، واکنش و موضعگیری قابل توجهی دیدە نمیشود. (شایان ذکر است این مقالە قبل از موضعگیری صریح نیکی هیلی نمایندە آمریکا در شوارای امنیت سازمان ملل متحد در محکوم کردن جنایت موشکباران قرارگاە حزب دمکرات کردستان و همچنین دیدار برنارد کوشنر وزیر امور خارجەی پیشین فرانسە از “قلعە دمکرات” برشتەی تحریر درآمدەاست.) اگر بخواهیم این جنایت را از منظر بینالمللی ارزیابی کنیم، بهتر است از جنبەی امنیت بیندولتها(بینالمللی) آنرا تحلیل نماییم.
پس از ١١ سپتامبر ٢٠٠١ میلادی پدیدەای نوین پیرامون امنیت بینالمللی(بین دولتها) سربرآورد، پدیدەای کە مشخصەی آن این بود کە” نیرویی کوچک بتواند نیرویی بزرگ را در خاک خود دچار بحران امنیت داخلی نماید”. قبلا و در دوران جنگ سرد، نیروی مسلح غیر دولتی(میلشیا) بسان پدیدەای امنیتی در امنیت بین دولتها سربرآوردەبود.
عمدەترین عاملی کە موجب گشت نیروی مسلح غیر دولتی در امنیت بین دولتها اهمیت کسب کند، جنگ سرد و رقابت میان جبهەی سرمایەداری(غرب) و جبهەی کمونیستی(شرق) بود. اما این جنگ نیابتی تنها توانستەبود در سطح بینالمللی و در بیرون از خاک(مرزهای جغرافیایی) قدرتهای گردانندەی این جنگها، آنها را دچار بحران نماید، نە در کشورهای خودشان.
متعاقب ١١ سپتامبر ٢٠١١ گونەای بحران جدید از امنیت ملی پدیدار گشت؛ آنهم پیوند زدن بیشتر امنیت داخلی ابرقدرتها بە نقش آنان در امنیت بین دولتی (بینالمللی)بود؛ بدین معنا کە بیش از این آمریکا یا دیگر کشورها قادر نیستند از طریق نیروی نظامی و در بیرون از کشورهای خود با گروەهای مسلح نادولتی(غیر دولتی) مقابلە کنند، بلکە این احتمال وجود دارد نیرویی کوچک بتواند در داخل یک کشور نیرومند بحران بزرگ امنیتی ایجاد نماید کە آخرین نمونەی آن، پروژەی “گرگ تنها”ی گروەهای تندرو و بنیادگرای اسلامی در اتحادیە اروپا است.
برای روشنتر شدن مسألە، باید اذعان کرد قبل از ١١ سپتامبر گروەهای مسلح غیر دولتی در امنیت بینالمللی تنها بسان دردسر یا وسیلەای برای تأمین اهداف سیاسی و اقتصادی از سوی نیروهای (کشورهای) جهان و منطقە نگریستە میشدند، اما پس از حملات تروەیستی ١١ سپتامبر این گروەها بە خطری برای امنیت داخلی قدرتهای جهانی و منطقەای مبدل گشتند.
این پدیدە بر همەی کشورهای جهان صدق میکند، یعنی نیروی مسلح غیر دولتی، بدون آنکە شهروند کشور مشخصی باشد میتواند بە تهدید و خطری برای امنیت داخلی آن کشور تبدیل گردد؛ بعبارتی دیگر از ١١ سپتامبر بدینسو امنیت داخلی هر کشوری وابستە بە آن است کە در سطح منطقەای و بینالمللی مواضع و برخوردش با گروەهای مسلح غیر دولتی چگونەاست. قبل از ١١ سپتامبر امنیت داخلی بیشتر بە نوع مناسبات با دولتها وابستە بود، نە نوع برخورد با گروەهای مسلح( گروەهای میلشیایی).
در خاورمیانە، بویژە پس از “بهار عربی” پایگاە و موقعیت گروەهای مسلح غیر دولتی همانند نقشآفرینان و بازیگران عرصەهای امنیتی و سیاسی در این منطقە بسیار پررنگ شد، بگونەای کە بخشی از این گروەها طی چند سال اخیر بسان بازیگران بیندولتها شناختەشدە، بدانها معترف شدەاند.
در این بخش باید ارتقاء پایگاە گروەهای مسلح را بر محور امنیت منطقەای در خاورمیانە بیشتر مورد کنکاش قرار دهیم. قبل از ١١ سپتامبر نیز امنیت داخلی در خاورمیانە دارای ویژگیهای مختص بخود بود. در این منطقە امنیت داخلی در واقع تداوم امنیت منطقەای است وبالعکس آن هم صادق است و امنیت منطقەای میتواند امنیت داخلی را با ثباتتر گرداند.
علت این ویژگی خاورمیانە بە پنج خصیصەی مهم در این منطقە برمیگردد؛ این پنج خصوصیت کە در همەی بحرانها، مسائل سیاسی و امنیتی نقش دارند عبارتنداز:
١: اسرائیل بسان کشوری کە همسایگانش موجودیتش را انکار میکنند و تا کنون نیز مرزهایش مشخص نشدەاست.
٢: این منطقەای کە از آن بە عنوان خاورمیانە یاد میشود ٧٠٪ انرژی جهان را تأمین میکند و امنیت این منطقە بر امنیت انرژی و امنیت بینالمللی و حتی امنیت داخلی کشورهای خریدار انرژی نیز تأثیر دارد.
٣: مسألەی کرد بسان معضلی کە هر چهار کشور منطقە هرگونە تغییرات منطقەای در آن را همانند معضل و بحران امنیت داخلی خود محسوب میدارند.
٤: فلسطین بعنوان کشوری کە هنوز سرنوشت آن معلوم نیست.
٥: رویای ایجاد هلال شیعی همچون استراتژی و هدف منطقەای جمهوری اسلامی ایران.
این پنج خصیصەی مهم موجب شدەاند کە سطح امنیتی منطقەی خاورمیانە با سە گونە بازیگر مواجە شود:
نخست: قدرتهای جهانی، کشورهای دارای حق وتو و ٨ کشور صنعتی جهان، چرا کە این کشورها بیشتر از سایرین انرژی جهان را بە مصرف میرسانند.
دوم: حکومتهای خاورمیانە.
سوم: نیروهای مسلح منطقە کە در اینجا همانند بازیگران نادولتی( غیر دولتی یا غیر حکومتی) از آنها یاد میکنیم. این نیروها میتوانند نیروهای آزادیخواە باشند همچون نیروهای کردستانی، نیروهای وابستە بە جنبش فلسطین، و یا میتوانند نیروهای جهادی و تکفیری همچون گروە داعش” دولت اسلامی عراق و شام”، شبکەهای القاعدە، حزباللە لبنان و حوثیهای یمن باشند.
اگر پس از این تأویل و تفسیر بە موشکباران مقرات حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران در نزدیکی شهر کویسنجق بپردازیم، میتوان از منظر امنیتی سە قرائت برای این جنایت داشتە باشیم:
١: جمهوری اسلامی آشکارا بە اسرائیل و عربستان سعودی گفت کە توانایی موشکی نقطەزن دارد و بهتر است نیروی موشکی ایران را تجربە نکنند.
٢: جمهوری اسلامی خود را برای مرحلەی جدیدی از مقابلەهای منطقەای و بینالمللی حاضر میکند و درصدد است نیروهای مخالف خود را از میان بردارد، زیرا همچنانکە در فوق ذکر گردید نیروی مسلح غیر دولتی اینک موقعیتشان در امنیت بین دولتها بسیار ارتقاء یافتەاست.
٣: سپاە پاسداران میخواهد بر رقابتهای درونحکومتی اثر بگذارد و این رقابت را بسود جناح خود( جناح بشدت هار رژیم) تغییر دهد، البتە پرواضح است رقابت داخلی جناحهای رژیم فراگیر است و این بدان معنا نیست کە جناحی از رژیم دید مثبت و بهتری نسبت بە کردها داشتە باشد.
حال این سوأل مطرح میشود کە آیا سپاە پاسداران توانستەاست اهداف امنیتی خود را عملی گرداند؟
برای پاسخ بە این پرسش ابتدا باید مسألەی موشکی ایران را از منظر امنیت بین دولتها (بینالمللی) بررسی کرد. بر اساس مقولەی امنیت جهانی یکی از مخاطراتی کە متوجە آن است در شرایط کنونی برنامەهای موشکی رژیم است بە سە علت مشخص:
نخست: رژیم حاکم بر ایران در منطقە شیفتەی ایجاد هلال شیعی است و این امر کشورهای منطقە را بە مخاطرە افکندە و همزمان جمهوری اسلامی بازیگر اصلی جنگ نیابتی در منطقە است. جنگ نیابتی ایران در کشورهای اسلامی_ عربی باعث ریزش امنیت کشورهای عراق، سوریە، یمن، لبنان و لیبی و همچنین بە مخاطرە افکندن امنیت بحرین و کویت شدەاست.
دوم: توان موشکی جمهوری اسلامی قادر است امنیت انرژی را بە خطر بیاندازد، زیرا اینک از طریق حوثیهای یمن میتواند رفت و آمد نفتکشها در تنگەی بابالمندب را مختل گرداند و همچنین از خاک ایران نیز قادر است رفت و آمد کشتیهای سوخترسان را در آبراە هرمز با خطر مواجە سازد. هرگونە تهدیدی در رفت و آمد نفتکشها در این دو گذرگاە آبی میتواند امنیت داخلی کشورهای واردکنندەی انرژی را با خطر مواجە کند و همزمان امنیت بینالمللی را دچار بحران نماید.
سوم: بوضوح مشخص است کە ایران تسلیحات مدرن در اختیار ایادی و گروەهای وابستە بە خود قرار دادەاست. در این جا منظور از ایادی و گروەهای وابستە، گروەهای مسلح غیر حکومتی(میلشیایی) همانند حزباللە لبنان …است. ارسال تسلیحات پیشرفتە همانند موشک و… بەنیروهای مسلح یاد شدە، اگر از منظر این پدیدەی نوین کە ” نیروی مسلح کوچک میتواند امنیت داخلی قدرتهای بزرگ را بە چالش بکشد” نگریستە شود، بدین معنی است کە کشورهایی چون آمریکا کە اینک رهبری جبهەی مقابلە با جمهوری اسلامی را در دست دارد، قدرت و توان موشکی این رژیم و ایادیاش بە خطری جدی برای امنیت داخلی آنان تبدیل شدەاست. در این رابطە میتوان بە مخاطرات موشکی حوثیهای یمن برای زیرساختهای نفتی و اقتصادی عربستان سعودی و همچنین تهدیدات موشکی مراکز حساس اسرائیل از سوی حزباللە لبنان اشارە کرد.
بنابراین اینک اگر بخواهیم پس از این تجزیە و تحلیل در این مورد کە موشکباران حزب دمکرات از سوی سپاە پاسداران برای جمهوری اسلامی دستاورد بود، یا براساس معیارهای امنیت جهانی این موشکباران بحرانی تازە در سطح بینالمللی است میتوان اذعان داشت: در شرایط کنونی جامعەی جهانی توان موشکی ایران را همچون بحران امنیت مینگرد و پس از این اقدام جمهوری اسلامی، کشورهای جهان در مناسبات با ایران، پیرامون قدرت موشکی این رژیم حساستر و محتاطتر خواهند بود؛ این بدان معناست کە از منظر امنیت جهانی، رژیم جمهوری اسلامی بحران دیگری برای خود ایجاد کردە و عدم اعتماد بە رفتار ایران در سطح جهانی بیش از گذشتە عمیقتر خواهد شد.
اهمیت این بحران جدید کە رژیم خود را بدان گرفتار ساختە بیش از هر چیزی بە زمان خلق آن برمیگردد. جمهوری اسلامی اینک در سطح جهانی منزوی گشتە و تعمیق و گسترش بحرانهای بینالمللی بیش از پیش این رژیم را بطرف “کرەشمالی” شدن سوق میدهد. هر چند اگر مجموعەی بحرانهای داخلی، رقابت درونحکومتی رژیم را بە بحرانها و کشمکشهای منطقەای اضافە کنیم بوضوح دیدە میشود کە سپاە پاسداران، بیت خامنەای و نزدیکانش بسان جناح مسلط رژیم بیشتر خواهان آنند ایران را بسوی نمونەی کرەشمالی سوق دهند. لذا موشکباران مقرات حزب دمکرات در نزدیکی شهر کویسنجق و در عمق خاک کردستان عراق بدون تردید جمهوری اسلامی را در سطح جهانی بیشتر بە انزوا میکشاند و نشان میدهد جمهوری اسلامی برای گریز از چالش سرنگونی، بەاصطلاح افق کرەشمالی شدن را در پیش گرفتەاست.