برگردان: ههردی سلیمی
سال تحصیلی جدید در ایران شروع شده است، اما به مانند سالهای گذشته محرومیت کودکان کرد از تحصیل به زبان مادریشان، همچنان مشکل اصلی جامعهی کردستان در زمینهی آموزش و پرورش است.
مشکل از آن جا سرچشمه میگیرد که ایران یک کشور چند ملیتی است، اما فقط یک ملت دست بالا را دارد که ملت فارس و، تنها یک زبان رسمی وجود دارد و آنهم زبان فارسی است. کودک کرد، با رفتنش به مدرسه مشکلاتش آغاز میشود و با شرایطی دشوار و ناگوار مواجه میشود. کودکان کرد بایستی به طور ناگهانی و سریع یاد بگیرند که آنچه تا به حال بدان “دوری” گفتهاند از این پس دیگر، “بشقاب” است و؛ آنچه را که “خلیسکن” میگفتند باید بگویند “سرسره” و … بنا برخود آمار رسمی مراکزحکومتی، در سال هزاران دانشآموز در مناطق دوزبانه به همین دلیل ترکتحصیل میکنند.
همهی صاحبنظران و اندیشمندان در زمینههای زبان، یادگیری و روانشناسی در این بحث اتفاق نظر دارند که زبان مادری و یادگیری بهوسیلهی آن در شکلگیری هویت و شخصیت کودک تأثیر بسزایی دارد. کودک از طریق زبان مادری، هستی خود را به ریشهی هویتی اجداد خود پیوند میدهد و از راه همان زبان مادری که یاد گرفته است می تواند به بهترین شیوهی ممکن احساسات و ادراک خود از اطرافش را بروز دهد.
کودکی که به زبان مادری خود تحصیل میکند، پروسهی یادگیری آسانتری دارد و استعدادهایش هرچه سریعتر شکوفا میشود، زبانشناسان زیادی وجود دارند که بر این باورند نبود یا عدم اهتمام به تعلیم و یادگیری زبان مادری و مجبور کردن کودکان به خواندن زبان فارسی و یادگرفتن زورکی این زبان در سایر مناطق غیرفارس کشور، به معنی کشتن و از میان برداشتن زبان آن ملتهاست؛ و این در حالیست که بیش از نیمی از مردم ایران را ملیتهای غیرفارس تشکیل میدهند. این دربرگیرندهی معنی دیگری نیز هست که به صورت سیستماتیک بر سر راه رشد و توسعهی کشور مانع ایجاد میشود و همهی اینها نشانگر اهداف سیاسی شووینیستی سردمداران ملت حاکم در ایران (فارس) است.
آنچه طی این چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی به منظور آسیمیلاسیون و از بین بردن هویت کردها صورت گرفتە و میگیرد و بطور مدون و سیستماتیک بەاجرا درمیآید، میراث شوم حاکمیت رژیم پهلویست که مصرانه در تلاش بود تا کشوری تکملیتی و تکزبانه ایجاد کند؛ جهت نیل به این مقصود میبایست بر زبان و ساختار فرهنگی سایر ملتها حملهور شود و ممانعت از تحصیل به زبان مادری؛ شاهکلید این هویت مصنوعی و دروغین بود. انصافأ جمهوری اسلامی نیز به نحو احسن میراثدار آن رژیم سرکوبگر بوده، با این تفاوت که راهبرد نرمتری جهت جلو بردن برنامههایش به کار میبرد.
حال بحث بر سر این نیست که ممانعت از تحصیل به زبان مادری چه ضربهی مهلکی بر پروسەی آموزش و یادگیری آن کودک وارد میکند که باید به اجبار زبان دیگری را بیاموزد، و از سوی دیگر مشکلات نظام آموزشی در جمهوری اسلامی صرفأ محرومیت سایر ملیتهای غیرفارس از تحصیل به زبان مادریشان نیست و در عین حال بحث مورد نظر ما هم نیست؛ زیراکه مبنای آموزش بر نادیدهگرفتن تفاوت و گوناگونیهاست و پرورش کودک بر اساس فرمانبرداری کردن و بله قربان گویی و جانبرکف نهادن است. تحلیل زیانهای این سیاست شونیستی در این مقال نمیگنجد؛ لیکن بحث بر سر این است که نتیجهی چهار دهه انکار زبان ملتهای ایران از سوی جمهوری اسلامی چه بوده است؟
این درست که خواندن و تحصیل به زبان کردی به مثابهی یک حق ابتدایی و طبیعی از مردم کردستان دریغ شده است، اما زبان کردی همچون ستون هویت ملت کرد به طور مستمر و همواره در حال رشد و خودآرایی و شکوفایی بوده است. حقیقتأ سیستم آموزشی جمهوری اسلامی مانعی برسر راه تحصل و فراگیری زبان کردی بوده است، اما بە لطف زحمات خستگیناپذیر و قبول مسئولیت فعالان مدنی و دلسوزان زبان کردی، جایی در کردستان سراغ ندارید که آموزشگاه زبان کردی در آنجا دایر نگردیده باشد و ماهیانه شمار زیادی داوطلب جدید به یادگیری مشغول نشوند. این درست است که به مدت چهل سال است جمهوری اسلامی در تلاش آسیمیلهکردن زبان کردی است، اما میبینیم که مسئلهی تحصیل به زبان کردی تا بدین اندازه موضوع حساس و مهمی در جامعه است که در تمامی انتخابات حکومت _اعم از ریاست جمهوری، مجلس و شوراهای شهر_ در برنامه و شعار نامزدها آموزش بە زبان مادری بازتاب دارد؛ زیرا براین واقعیت واقفند که مردم به این موضوع همچون حق و مطالبهای بنیادین مینگرند؛ هرچند هربار با توسل بە این خواست همگانی مردم را به شرکت در انتخابات و دادن رای دعوت میکنند و لی دست آخر شعار های انتخاباتی و در رأس انها آموزش بە زبان مادری بە باد فراموشی سپردە میشود.
آنچه تاکنون جمهوری اسلامی در تلاش دستیابی بهآن بوده، اما بدان دست نیافته؛ از بین بردن زبانهای غیرفارسی و حلکردنشان در آن زبان بوده است. آنها تحت تأثیر آن خوانش و نگرش که زبان را نه به عنوان یک جزء، بلکه جوهرهی هویت ملی میشناسند، بمثابهی خطری بزرگ بر سر راه امنیت ملی! دانستهاند و در تلاش بودهاند که این زبانها را به انزوا و پستوها کشانده تا از این طریق راه را بر رشد و گسترششان ببندند.
اینکه تا چه اندازه تغییر در این شیوهی نگرش و تفکر، به وجود آمده و تا چه اندازه در شرایط فعلی که گفته میشود بحران اقتصادی مانعی بر سر راه تمهیدات و برنامه ریزی برای خواندن به زبان مادری یا خواندن زبان مادری است؛ تغییری در این واقعیت ایجاد نکرده است که مردم کردستان بیش از پیش بر این حق مسلم خود پافساری میکنند. بحران اقتصادی هم بهانهی بیموردی بیش نیست، چراکە مردم با طرح این پرسش که؛ چرا و چگونه جهت گسترش زبان فارسی بودجەهای کلانی در نظر گرفته میشود و دهها سازمان فرهنگی در این راستا فعالیت دارند، اما همینکه نوبت به سایر زبانها میرسد کفگیر به ته دیگ میخورد؟ واقعیت این است همانگونە کە در فوق ذکر گردید این رژیم خواهان اهتمام دادن بە زبانهای غیر فارس نیست، وگرنە حداقل اجازە میداد بند ١٥ قانون اساسی کە تا حدودی بە آموزش بە زبان مادری اشارە کردەاست در عمل پیادە میشد.