برگردان از کردی: ڕەوەز
سرآغاز
بە همان اندازە کە وضعیت پیچیدە و نابسامان کنونی ایران در عرصەی سیاست داخلی، منطقەای و بینالمللی، بسان فاکتوری عمدە و امیدبخش، در معادلات، محاسبات و تحلیل فرد کرد تبلور یافتە، بە همان نسبت هم سناریوهای احتمالی مرتبط با این پیچیدگی(ایرانی) ضرورت بازخوانی و بازنگری در عرصەی تئوری سیاسی و پراکتیک سازمانی کرد از سوی مبارزان و روشنفکران شرق کردستان(کردستان ایران) مبرمتر کردەاست. بە باور من گسترەی میدانی “روشنفکر کرد”، اینک وسیعتر از هر دورەای است، از آکادمیسین و دانشجوی کرد گرفتە تا شعرا، نویسندگان و مترجمان، فعالان سیاسی و رسانەای، مدافعان محیط زیست و حقوق زنان و کارمندان و کاسبکاران را در بر گرفتەاست. این جغرافیای وسیع روشنفکری کە کردستان و دیاسپورای کرد (کردهای مهاجر یا جوامع کردی خارج از کردستان) را بهم پیوند دادەاست، دارای دینامیسم و نیروی اندیشە و فکری و پراکتیکی توانمندی است از طریق پیام کوتاە و متنهای گوناگون در شبکەهای دنیای مجازی، برداشت و خوانش خود از پراتیک سیاسی کرد را بە رهبری جنبش سیاسی کرد در کردستان ایران (شرق کردستان) ارسال میدارد.
ضرورت گفتمان ملی و متدلوژی روشنفکر کردی و قرائتهایی کە در فوق بدانها اشارە شد و بیشتر در شبکەهای اجتماعی فورمولە و کلاسە میشوند، ــ بدون توجە بە برخی آواها و دیدگاەهای غیرمسئولانە و تنشآمیزــ دربرگیرندە و حامل سە ویژگی شفاف هستند: (١) بیانگر درک سیاسی و ریزبینانەای هستند و بر این اساس، تحولات منطقەای و تأثیرات این تحولات بر پروژە سیاسی کرد و ضرورت بازسازی تئوری و پراتیک سیاسی در کردستان ایران(شرق کردستان) مطرح مینمایند. (٢) حامل پیام اتیک/اخلاقی و روشنفکری نیرومندی هستند؛ زیرا مستقیما بر شفافیت، تسامح، اتحاد و همبستگی، تشریک مساعی و همگامی در مبارزە ، ارزشها و عرق و غرور ملی و میهنی، استقلال فکری و توانایی اندیشە و معرفتشناسی پافشاری مینماید. در این رابطە ستاتوسنویسان کرد در شبکەهای اجتماعی، صادقانە جنبش سیاسی کرد را از ریسکها و مخاطرات ناپیدای راسیسم و نژادپرستی دور میکنند و جایگاە حرکت و جنبشی حقطلبانی مدرن و امروزین بدان میبخشند. در این رهگذر فعالان سیاسی و روشنفکران کرد در نتیجەی تلاشی مستمر و بیوقفە، پیشرفت چشمگیری در شناخت و آگاهی پیرامون متد و مفاهیم تئوری سیاسی را برای خود کسب مینمایند؛ پدیدەای کە موقعیت آنان را در برابر روشنفکران ملت حاکم و بالادست ــ کە بکرات بە جای اخلاق و اندیشە؛ سیاست بازی، سفسطە، تنشآفرینی، زاری و مویەی آشکار برای نظام حاکم، بهتان و افترا نسبت دادن، بازی با اصطلاحات و واژگان، راسیسم ناپیدا و خود بزرگ بینی و سلب مسئولیت و… پیشەی خود کردەاندــ تقویت میکنند. (٣) این پیامهای کوتاە و ستاتوسها همچنین بە شناخت گونەای از حقیقت متفاوت از هیبت و هیمنەی کرد در کردستان ایران متکی هستند، حقیقتی کە در شکل و پیامی مدرن و امروزین، برجستە نمودن تلاشی بیوقفە و خونین ملتی هستند برای بازنویسی تاریخی متفاوت کە تنها از طریق انحلال معادلات استعماری و کلونیالیستی کنونی ایرانی و در نتیجە تأمین استقلال سیاسی بسان حقی مشروع و جهانپسند برای آن ملت خاتمە مییابد. در راستای خلق این حقیقت، ملت کرد در کردستان ایران بسان “موبیلیزاسیون” ملی و همانند ارسال کمک بە زلزلەزدگان ٢١ آبانماە ١٣٩٦ کرماشان و همچنین اعتصاب سراسری ٢١ شهریورماە، باید پیام خود را بە همەی جهان بطور کلی و بویژە رهبری جنبش سیاسی خود برساند. این پیام در همان حال خطابی است بە جنبش سیاسی کرد، یا بعبارتی دیگر اعلام سرآغاز تاریخی جدید در مبارزەی سیاسی ملت کرد است، تاریخی کە همچنانکە در فوق بدان اشارە رفت، بیش از هرزمانی ضرورت داشتن دیسکوری هژمونیک (گفتمان مقتدر)، پیریزی تئوری سیاسی مختص شرایط کنونی و تأمین پراکتیک سیاسی و سازمانی مدرن را برجستە مینماید.
تداوم غیبت گفتمان ملی هژمونیگرایانە و ضعف تئوریک نەتنها قادر است شکاف سیاسی و تشتت در عرصەی پراتیک سازمانی را در میان ما نرمالیزە گرداند، بلکە بیش از این، در برابر کنشها و حرکتهای ملی ــ اخلاقی کردستان ایران نیرو توان درک همگانی را نخواهد داشت و بر همین اساس قادر نخواهد بود بطور سیستماتیک از نیرو و توانایی اندیشەی روشنفکر کرد سود جوید. بنابراین، تئوریزە کردن وضعیت سیاسی کنونی شرق کردستان( کردستان ایران) کە در گام نخستین تعیین جنبەهای عمدەی پیکار ملی و عملکرد سیاسی مرتبط با آن را بر عهدە دارد، پارەای پیامدهای چشمگیر دیگر را در پی خواهد داشت. پیش از هر چیز این اقدام بە فرد کرد در شرق کردستان یاری میرساند تا از بحران هویتی رهایی یابد؛ بحرانی کە حاصل مستقیم سرگردانیای است کە در واقع حرکت سیاسی کرد را بر دوراهی بدون نشان میان کردبودن و ایرانی بودن بدان گرفتار آمدەاست. در نتیجەی دست نشان کردن جنبەهای تئوری و گفتمان جنبش سیاسی کرد در بازیافت خود این سوأل مطرح میگردد کە اساسا “کرد” بخشی از ملت ایران و پروسەی استقرار دولت ــ ملت این کشور است یا اینکە خود ملتی مجزا با سرنوشتی متفاوت است؟ بدین سان تصویر شفافتری ترسیم میگردد.
تئوری مناسبات کلونیالیستی
یکی از تزهایی کە در گذشتە در میان جستارهای مبارزان و پیام و ستاتوس روشنفکران کرد دیدە میشود دیدگاە و نظریەی اندیشمندان شانتال موف و ارنستو لاکلائو (٢٠٠١) است کە نقطەی مرکزی(Nodal Point) گفتمان روشنکر کرد را تشکیل میدهد، مقولە و مفهوم مستعمرە یا کلونی داخلی است.
از دیدگاە فیلسوف کنگویی والنین ایو مودیمبە کە در همان حال یکی از تحلیلگران و اندیشمندان متدلوژی کولنیالیسم است، شروط مستعمرە شدن کشور یا ملتی بە سە ویژگی وابستەاست: (١) کشور مستعمرە عملأ اشغال میگردد. (٢) بازار کشور اشغالشدە در کشور اشغالکنندە ادغام میشود؛ این هم در شرایطی است کە کشور مستعمرە شدە دارای اقتصادی ضعیف و مصرف کنندە، بە تولید کنندە نیروی کار ارزان یا رایگان و بازار مصرفی برای کالاهای ملت غالب تبدیل میشود. (٣) افراد وابستە بە ملت مستعمرە شدە در گذر یافتن هویت خود بطور مدام سرگردان است. همچنانکە در بالا در پیوند با کیس کرد بدان اشارە رفت، در این دوراهی تیرە و تار، فرد استعمارزدە همانند ابژە( عینی، در برابر سوبژە، ذهنی) ای بیقرار مدام در تلاش است بە لحاظ کلتور و هویت از ملت غالب تقلید نماید، کە نە بە آن دست مییابد و اجازەی دست یافتن بە آن را خواهد یافت و این مسألە توأم است با نکوهش و تحقیر فرهنگ ملت غالب. ” “مودیمبە” بە ویژگی سوم میگوید آگاهی دوگانە (Double Consciousness).
در شرق کردستان بسان مستعمرەای در داخل ایران از منظر تئوری مناسبات کلونیال و در ارتباط با جایگاە کردستان در ایران، میتوان پرسید این چە ویژگی این ایران است کە بخش قابل ملاحظەای از جنبش سیاسی کرد را در برابر بزرگترین مسألەی تاریخی خود مردد کردەاست؟ این کدام مرحلە از گذشتەی تاریخی این کشور است کە کرد در ساختن آن سهیم و شریک بودەاست؟ این کدام پل ارتباط فرهنگی، زبانی و سیاسی است کە مردم شرق کردستان بر اساس مشارکت یکسان و حقوق مساوی بە مرکز ایران( حاکمیت سیاسی و جغرافیایی مرکز) پیوند میزند؟ این بستر گفتمان ایرانی کدام خیال و دورنمای همزیستی و افق آیندەاست کە همانگونە کە بندیکت اندرسون (Benedict Anderson 1936-2015) میگوید قرار است بە مبنایی جهت ایجاد “جامعەی خیالی” مشترک برای تمامی تنوعات مبدل گردد؟ بگذار نشانەهای آزار و آلام تاریخی صد سالە اخیر را کە در ایران بە کرد تحمیل شدەاست در سیمای یک پیرمرد کولبر ببینیم. کولبر کرد بسان سمبل و نمادی واقعی، تعبیر راستینی است از بردگی یا مستعمرە بودن جامعەی گستردەی کردی در کردستان ایران کە تمامی حوزەهای مرتبط با زندگی کردها را درجود تنیدەاست. با نگاهی دقیق توأم با احساس وجدان درمییابیم کە امروز کردها همچون بازیگر یا فعال سیاسی در چارچوب جغرافیایی خود، در هیچیک از حوزەهای سیاست، اقتصاد، زبان و پرورش، محیط زیست، کشاورزی، صنعت، آب و منابع طبیعی، شهروندی و پاسپورت، تاریخ و تحصیلات عالیە، دادگستری، فرهنگ، شهرسازی… دارای حقوق و تصمیمگیری نیست. کرد در کردستان ایران در بهترین حالت خود تنها انسانی است کە دارای فلکلور مختص خود میباشد و تنها در زندگی خصوصی حق پوشیدن لباس کردی و… را دارد وگرنە بە عنوان یک فاکتور سیاسی در هیچ معادلەای قرار ندارد. کرد در پروسەی تصمیمگیری در حوزەهای همگانی، باز در بهترین حالت آن از دنبالەروی از سیستم استعماری کە وظیفەی ایجاد گفتمان حاکمیت را برعهدە دارد، چیز دیگری نیست. برای آنکە ببینیم در ایران چگونە کردها تحت ستم استعماری داخلی قرار میگیرند لازم نیست بگوییم سالیانە چند جوان کرد اعدام میشوند یا چنس کولبر کرد توسط نیروهای امنیتی بەقتل میرسند و کالاهایشان بە تاراج میرود.
انتولوژی( هستیشناسی) کرد در ایران حاصل معادلەای استعماری است کە اندیشمند بزرگ ترک “اسماعیل بیشکچی” از آن بە عبوان “کلونیالیسم داخلی” یاد میکند. تفاوت کلونیالیسم داخلی با کلونیالیسم کلاسیک این است کە در کلونیالیسم کلاسیک، مردم تحت ستم حداقل در زمینەی فرهنگ و زبان آسمیلە نشدەاند، پدیدەای کە در کلونیالیسم داخلی شدیدا بە اجرا گذاشتە میشود.
خاتمە
از دیدگاە “هانا آرنت”(١٩٠٦ــ١٩٧٥) فیلسوف آلمانی یهودی تبار، حقوق بشر تنها از طریق شهروندی بە حقیقت میپیوندد و معنی مییابد. شهروند نیز تنها از طریق استقرار حاکمیت و سروری سیاسی است کە میتواند حقوق خود را تعریف نماید. دولت ــ ملت بسان بالاترین شکل حاکمیت سیاسی تنها چارچوب تأمین و تضمین این حقوق است کە تا کنون بشریت آن را کسب کردەاست. نتیجەای کە در اینجا در پیوند با کرد کردستان ایران در تئوری نرماتیو هانا آرنت میتوان گرفت این است کە کرد تنها زمانی میتواند حقوق خود را کسب کند کە دارای “حق شهروندی” باشد. اما کانتکست(بستر، زمینەی تاریخی – فرهنگی – سیاسی) دولتــملتهای خاورمیانە کە در برابر ملتهای متفاوت با خود، تا سرحد امکان بە دستگاەها و نهادهای کلونیالی متکی هستند و همان حال هیچ مکانیسم دمکراتیکی برای تضمین و تأمین حقوق بدست آمدە ندارند، تنها یک راە باقی میماند، آنهم این است کە کرد بە شهروند خود مبدل گردد. بعبارتی دیگر تنها از طریق تأمین و استقرار حاکمیت سیاسی (استقلال) است کە کرد میتواند حق شهروندی را برای خود کسب نماید. پیششرط اولیەی حرکت بسوی استقلال سیاسی، قبول این حقیقت است کە کرد در ایران ابژەای استعمار شدەاست. رابطەای کە کرد بطور مداوم در تلاشی خونین برای برهم زدن آن بودە، اما بدلیل فقدان گفتمان مشترک، تئوری سیاسی مدون و منطبق با مسألەی کرد و پراتیک سازمانی مختص بە آن، بطور مستمر مجبور بە تکرار تاریخ تحمیل شدەی خود است.