تقارن فراخوان حضرت سلطان برای تکمیل الگوی پیشرفت ایران در ۵۰ سال آینده با شرایط حاضر که کشور در عرصه های مختلف از اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی گرفته تا معضلات محیط زیستی و…. در وضعیت اضطرار قرار داد و در شرایطی که منویات ایشان درخصوص برنامه کوتاه مدت یکساله و نام گذاری سال به نام سال حمایت از کالا و تولید ملی نه تنها محقق نشده بلکه کاملا بر خلاف انتظارات پیش میرود ، حس دوگانگی ما بین کج فهمی و دهان کجی را به ذهن متبادر می کند که با مطالعه متن فراخوان و اصل سند چشم انداز مورد اشاره ؛ شرایط گنگ تر می شود.
ظاهرا فراخوان بر اساس دست آور های ” نظاممند چند هزار تن از صاحبنظران و استادان دانشگاهی و حوزوی و فرزانگان جوان” طی مدت 7 سال با عنایت و لطف خداوند باری تعالی انجام شده است که تحت مدیریت مرکزالگو اسلامی ایرانی پیشرفت رخ داده است.
پیش از ورود به بحث اصلی اولین سوالی که به ذهن مخاطب می رسد این است که ماهیت این مرکز که ظاهرا مسئول تهیه سند الگو پیشرفت کشور بوده چیست !
ظاهرا در خرداد ماه سال 1390 طی حکمی ، رهبری دستور تاسیس مرکزی برای دستیابی به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، و لزوم استفادهی همهجانبه از ظرفیتهای موجود در عرصههای علمی (حوزهای و دانشگاهی) در جهت فراهمسازی مقدمات تدوین الگو و توسعه گفتمانی و تولید علم در این حوزه را صادر نمودند که طی یک ماه اساسنامه تهیه و به تصویب ایشان می رسد ر نهایت تبدیل شد به نهادی “علمي و پژوهشي داراي شخصيت حقوقي و استقلال مالي، اداري و استخدامي “؛ تحت نظر رهبری !
جدای از عنوان و هدف گنگ و نامفهوم که مشخص نیست دقیقا قرار است به دنبال چه باشیم ، براساس متن فراخوان ظاهرا این نهاد بیش از 7 سال در حال فعالیت بوده و چند هزار تن از صاحب نظران و استاید و فضلا نیز در این نهاد مشغول فعالیت بوده اند ! با مراجعه به سایت این نهاد تحت قیمومیت رهبر به سادگی می تواند دید ظاهرا دستگاه عریض و طولی طی این مدت تشکیل شده و انواع اقسام واحد های مختلف و به روایت سایت اندیشکده تعریف شده است و هزاران تن عضو رسمی و افتخاری دارد و سایت مزین به انواع اقسام تصاویر یادگاری و نظرات فضلای ناشناخته و مقالات و گزارش هایش که از عناوین هیچ یک ؛ هیچ نوع افاده کلامی متصور نیست و در یک کلام ظاهرا در این مدت مدید هیچ نوع دست آوری با توجه به اهداف سه گانه اصلی این نهاد به ادراک جامعه نرسیده است و اصولا از این اهداف با سرتیتر های زیر انتظار چه دست آوردی متصور است ؟
1- تعميق و توسعه تفكر، تحقيق و نظريه پردازي درباره مباني، اصول، شاخص ها و ديگر ابعاد الگوي اسلامي ايراني پيشرفت و تكامل فرد و اجتماع بر اساس تعاليم و ارزش هاي متعالي اسلام ناب محمدي و با بهره مندي از دستاوردهاي متقن علمي و تجارب ارزشمند بشري
2- ايجاد و حفظ فضاي گفتماني اصيل و قوي در حوزه و دانشگاه و در سطح جامعه حول محور الگوي اسلامي ايراني پيشرفت
3- طراحي و تدوين پيش نويس الگوي اسلامي ايراني پيشرفت به عنوان سند بالادستي حاكم بر چشماندازها، سياست هاي كلي و برنامه هاي توسعه مبتني بر مباني اصيل اسلامي و منطبق بر مقتضيات و ويژگي هاي فرهنگي، اقليمي و طبيعي ايران
جملات غامض و بی محتوا که نه با دید اشراقی قابل درک است و نه از دید فلسفی و علمی و نهایت جمله برازنده آن ، ارائه یک سری گزاره های مهمل است که در لوای آن هر گفتاری قابل تجمیع بوده ولی امکان حصول به هیچ نتیجه ای حداقل در یک سیستم مقایسه ای که لازمه طراحی ساده ترین برنامه هاست ، نیز ممکن نمیباشد.
تبلور نهایی این ایده عبث ایجاد چنین مرکزی برای پیاده سازی منویات سه گانه مورد عنایت رهبر، سند نهایی صادره می باشد که هر چند دارای سر فصل های مختلف است و تلاش شده از عبارات فاخر و وزین استفاده شود ، ولی در عمل به دو بخش مبانی کلی مانند خداشناسی و جهان شناسی و انسان شناختی و … و بخش تدابیر سند قابل دسته بندی است
در بخش اول به جای شرحی که انتظار می رود از عناوینی چون “مبانی” افاده گردد، عملا یک سری گزاره کلی و شعار گونه آورده شده که هیچ استنتاجی از آن نمیشود کرد . مانند وصف مبانی خداشناسی در عدل در تکوین ، تشریع و سزادهی و… و که مشخص نیست چنین گزاره ای چه رویکردی در برنامه ریزی 50 ساله می تواند داشته باشد جز این که اگر به هدف نرسیدم آن را به سزادهی خداوند منتصب کنیم !!!! و دربخش دوم هم که انتظار می رود حداقل به همان اندازه که در بخش اول مطالب دسته بندی شده اند نیز شاهد ساختاری در نحوه تعامل و نگرش به موضوعات مختلف چون اخلاق و اقتصاد و فرهنگ و سیاست و … باشیم با 56 گزاره مغشوش رو برو هستیم که از کاهش شدت مصرف انرژی گرفته تا گسترش تعلیم و تربیت وحیانی، عقلانی و علمی در کنار هم قرار گرفته است که در بسیاری اصولا هدفی مشخص نشده است و یا اگر هم هدفی است درحد جملات قصار و زیباست والا کدام آدم عاقلی دوست ندارد که مثلا در مصرف انرژی کاهش هوشمندانه انجام نشود و کارایی و بهره وری انرژی افزایش یابد و اصلا و ابدا نیاز به صرف هزاران نفر سال نیرو هوشمند برای رسیدن به آن نیاز نیست و اگر این گمان می رود که چنین گزاره های مستند به مطالعات و ارائه راهکار های برای حصول به این مقصود است که در سند برای اطاله کلام به آن اشاره نشده ، عرض میشود که خیر هیچ مستند و برنامه ای در این خصوص وجود ندارد علی نهایت چند مقاله یا سخنرانی که فاضلی ناشناخته در این خصوص افضه فضل نموده است. و اصولا در فراخوان از اقشار مختلف مورد وثوق سلطان خواسته شده که برای این گزاره ها راه کاری پیدا کنند که خود موید این است که اصولا راهکاری در حال حاضر برای ارائه وجود ندارد و خلاصه در یک کلام می توان گفت دربهترین حالت این سند را می تواند به شکل مقدمه ای از تعاریف کلی و گنگ و یک سری آمال و آرزو مغشوش دانست و مجددا به عرض می رساند ، عجیب آن که این سند به عنوان ماحصل فعالیت 7 ساله هزاران تن از فضلا و علما مطرح شده که صرفا زیر نظر رهبری هدایت می شده و بدیهی است که هزینه چنین حجم از ادعا نباید رقم کوچکی باشد که البته با توجه به وجود انواع و اقسام موسسات فرهنگی ، پژوهشی خلق الساعه داخل کشور با بودجه های کلان و فاقد هر گونه خروجی که صرفا نقش توزیع خاصه بخشی های سلطان را دارند ، این قلم زیاد هم غریب نیست.
از آنجا که در این نوشتار هدف نگاه نقادانه به مندرجات سند و ارزیابی عملکرد مرکز تولید کننده سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیست و شاید در فرصتی دیگر به این موضوع پرداخته شود بر می گردیم به اصل موضوع این نوشتار.
اصلا ارائه این سند و انجام این فراخوان در این زمان چه موضوعیتی دارد ؟ اگر در شرایط طبیعی و با وضعیت رو به رشد در کشور رو برو بودیم می توان استنباط کرد که این روال متداول یک جامعه پویا است که اهداف دراز مدت خود را مد نظر داشته باشد ولی همه می دانیم شرایط امروز ما چنین حکمی را ندارد و آحاد مختلف جامعه از تمامی اقشار بجز معدود افرادی که در حلقه بسیار تنگ نظرانه خودی های حاکمیت قرار دارند همه به شکلی از انحاء از اوضاع موجود ناراضی و گرفتار اند و یا حداقل احساس دل نگرانی می کنند و این مخصوص هیچ قشر ، سن و نژاد و … نیست و اگر محدود اختلافاتی هم باشد در حد شکل و سطح دغدغه است والا همه در استرس و اضطراب موجود به نوعی سهم اند. پس چرا حضرت سلطان چنین فراخوانی را ابلاغ نمودند ؟ آیا واقعا ایشان آن چنان از ادراک شرایط موجود جامعه به دور هستند که متوجه نیستند که ابلاغ چنین چشم اندازی در کشوری که کمتر کسی حتی قادر به پیشبینی شرایط زندگی شخصی خود برای چند ماه آینده است ، باعث یاس و سرخوردگی مردم از عدم درایت و ادراک ایشان می شود؟ در تاریخ جمله طنز تلخی داریم که می گویند به ملکه ماری آنتوانت گفتند مردم نان ندارند بخورند و ایشان جواب داد خوب شیرینی بخورند ! آیا ابلاغ چنین فراخوانی دراین شرایط حس مشابه ای را به مردم منتقل نمی کند ؟ چگونه می توان پذیرفت که با عنایت به مبانی نظری شعار گونه این فراخوان قرار است 50 سال دیگر ما در زمره 5 یا 7 یا 10 کشور برتر جهان باشیم در حالی که هر روز شاهدیم حتی در منطقه هم جایگاه خودمان را از دست می دهیم و صرفا در لیست فساد دولتی ، مرگ جاده ای ، کاهش قدرت خرید ، تورم ، تخریب محیط زیست ، کاهش آزادی بعد از بیان و… در جایگاه های لیست های جهانی در حال پیشرفت هستیم و اصلا براساس چه معیاری قرار است چنین جایگاه رفیعی را پیدا کنیم و آنان که همچنان قرار است از ما برتر باشند چه کشور های هستند. زمانی صحبت از الگو ژاپن اسلامی بود ولی امروزه مسئولین مدل مدیریت بحران یمنی مزین به لنگ و نان خشک را نوید می دهند !
در حالی که تجار ما به دلیل جهان ستیزی حکام به جای تجارت آزاد با جهان به دیوزگی اجناس بنجل چینی افتاده اند و افتخاراتمان دست یابی به تکنولوژی 50 سال پیش شوروی سابق درزمینه تسلیحات نظامی از طریق روسیه و کره شمالی است و دانش آموختگان ما برای رهایی از اسارت اسلام و مسلمین به روایت جمهوری اسلامی به هر راهی برای مهاجرت و خروج از کشور متوصل می شوند و صنعتگران و تولید کنندگان در سال حمایت از کالای ایران به باد فنا رفته اند ، سلطان چه برداشتی از اوضاع موجود داشته که انتظار دارد مردم این فراخوان را جدی بگیرند.
اگر حتی فکر کنیم هدف سلطان از انجام این کار صرفا دهن کجی به مردم بوده و به نوعی خواسته است چنین القا کند که نه تنها به این زودی ها قرار نیست حرف های تان را بشنوم و یا امیدی به هیچ تغییری نداشته باشید و تازه بدانید و آگاه باشید که ما برای 50 سال آینده هم با همین سبک و سیاق برنامه داریم نیز مجدد به این ادراک می رسیم که سلطان شرایط موجود را درک نکرده و این دهن کجی بی موقع نه تنها تسکین بخش نیست بلکه نشان دهنده عمق عدم درک ایشان بوده و مجدد ما را به کج فهمی ایشان می رساند. در هر حال چنین به نظر می رسد که امیدی به درک صحیح سلطان از اوضاع ممکلت نبوده و ایشان چنان به بیراه رفته که حتی طبعات ابلاغ ناخواسته این فراخوان را نیز نمی داند و این رخ داد پیام روشنی برای مردم است که در کشور عقلانیت حاکمیت به حداقل سطح متصوره رسیده و نه تنها سلطان راهکاری برای بهبود اوضاع ندارد بلکه به اطرافیان ایشان نیز امیدی نیست. عمق فاجعه در این است که حتی در تلاش برای به نمایش گذاردن بزرگ ترین دست آورد های ذهنی و فکری خود ، کم مایه تر از یک برنامه اردو کاروزی از خود قدرت تفکر و تعقل نشان دادند و ظاهرا عمق عدم ادارک و خالی بودن اطرافیان سلطان از عقلانیت و درایت به حدی است که حتی نمی دانند شایسته است چنین متن مهملی را امضا و ابلاغ نمایند یا نه !
سام یارسان