در این روزها بە خاطر تظاهرات و اعتصابهایی کە در اقصی نقاط ایران وارد مرحلە جدی شدە است و روزانە شاهد انواع اعتصابها و تحصنهای مختلف از سندیکاهای متنوع هستیم، همچنین بە خاطر اوضاع بین المللی کە بر علیە تروریسم دولتی جمهوری اسلامی ایران بسیج شدە است تحرکات و تغییراتی در سطح منطقەای و بین المللی وجود دارد. احزاب و شخصیتهای مختلف و متنوع اپوزسیون ایران در پی ائتلافهایی برآمدەاند اما سوال اصلی کە نباید فراموش شود این است کە در این ائتلافها حقوق ملی، ملیتهای ساکن ایران کجاست و چە نوع دیدگاههایی در میان این شخصیتها و گروههای “سراسری” وجود دارد و همچنین احزابی کە برای حقوق ملی، مردمشان مبارزە میکنند چە خواستەهایی دارند؟
“اعتماد و اتکا بە تودەها و مدیریت دوران گذار”
آقای رئوف کعبی عضو کمیتە مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران ساکن فرانسە، در مورد وضعیت کنونی ایران و احتمال تغییر در نظام سیاسی میگوید کە “می توان گفت، بنا به نمونەهای مشخص و معین در جامعه و شناخت از مبارزه در عرصه های گوناگون، وضعیت سیاسی کشور ما به مرحله ای رسیده است که اگر بخواهیم طبق نکته و گفته مشهور حکم دهیم که خاطر نشان می سازد: تغییر سیاسی زمانی است که ‘بالائی ها’ نتوانند و ‘پائینی ها’ نخواهند؛ باید گفت با آنچه که در جامعه می بینیم یعنی وضعیت اقتصادی، بیکاری، گرانی، اخراجهای وسیع و در کنار این بحران همه جانبه، تنها راه حل رژیم، سرکوب و کشتار و اعدام است. نشان می دهد از یک طرف امکانات رژیم برای حل این بحران وسیع، اگر نگوئیم ناچیز، که محدود است و از طرف دیگر با تکیه و با توجه به جنبشهای مدنی و وسیع اخیر یعنی، خیزش دیماه گذشته، اعتصاب گسترده در کردستان، اعتصاب وسیع کامیونداران، حرکات معلمان و…؛ می توان گفت که بله، ما در آستانه تغییر و تحولی سیاسی در جامعه ایران هستیم. گرچه این حکم، پیش شرط هائی را داراست چرا که یک تحول، نیازمند عواملی چند است که در جای خود می توان بدانها اشاره نمود”. در همین باب آقای سید حسن شریعتمداری از موسسین اتحاد جمهوریخواهان ایران ساکن آلمان، بر این باور است کە “در حقیقت در ایران نظامی بە معنای متداول بین المللی نماندە، آنچە کە هست بی نظمی و عدم انتظام است کە نام نظام بە خود گرفتە است و بر دو چیز تکیە دارد: سرنیزە برای سرکوب و فسادی کە همە اقشار و دست اندرکاران نظام را برای بهرەبرداری از رانتها و ثروت ملی ایران، با هم متحد کردە و آنها بە این وسیلە میخواهند قدرت را حفظ کنند. آنها در درجه اول به هیچ وجە در صدد حفظ نظام نیستند و بیشتر در صدد حفظ منافع خودشان هستند. وقتی در یک نظام سیاسی مرحلەای شروع میشود کە دیگر اعتقادی بە نظامی سیاسی و کارآیی آن وجود ندارد و بیشتر منافع است کە آنها را بە هم متحد میکند، در این حالت فروپاشی ذهنی شروع شدە است کە در حقیقت مرحله جدائی بیشتر و کاملترمردم از این نظام است . تلقی مردم ازاین نظام بە عنوان نظامی کە متعلق بە خودشان نیست، مدتهاست کە عمومی شدە و اکنون در داخل ردەهای نظام هم، هیچ اجماعی برای حفظ نظام و حتی پیشبرد پروژەهای خودشان وجود ندارد. جناحهای مختلف نە قادرند با خودشان متحد شوند کە با امریکا صلح کنند یا در مقابل فشارهای امریکا مقاومت کنند ویا انتظام بە وضع اقتصادی مملکت بدهند و یا حتی توافق کنند تا مردم را سرکوب کنند یا در جهت عکس آن توافق کنند که بتوانند اصلاحات اساسی کنند و با مردم کنار بیایند و بە خواستەهای آنان تمکین کنند. برای هر راه حل پیشنهادی از درون نظام، مخالفینی با قدرت وجود دارد و فقط همه جناحها در تنها چیزی که میتوانند آسان متحد شوند، در مورد چپاول مردم است. چنین مرحلەای در اصطلاح علوم سیاسی نامش فروپاشی است. اگر یک الترناتیو قدرت مورد اعتماد مردم بوجود بیاید، گذار از وضع موجود کم هزینەتر است وگرنە فروپاشی نظام ممکن است بە فروپاشی اجتماعی هم منجر شود و هزینەهای بسیاری ببار آورد. بنابراین باید درصدد بود،چنان الترناتیو مورد اعتماد مردم را بوجود آورد کە انتقال از این نظام و خلع ید از آن بە یک نظام دمکراتیک مبتنی بر حقوق بشر با هزینەهای کمتری صورت بگیرد”.
آقای کعبی از مبارزین چپ ایران کە در محافل سیاسی خارج از کشور شخصیتی است کە سعی فراوانی برای ائتلافهای فراگیر میان احزاب ایرانی دارد در مورد اینکە ائتلاف باید چە ویژگی داشتە باشد تا بتواند در داخل کشور تاثیر بیشتری بگذارد؟ بە صراحت اعلام میکند کە “یک جریان سیاسی و یا ائتلافی از مجموعه ای از آنها، زمانی می تواند به طور واقعی در یک جامعه نفوذ و تاثیر معینی داشته باشد که یا در درون آن جامعه، فعال و حاضر باشد وخواست عمده جنبشهای درون آن را در برنامه و فعالیت و اهداف خود بازتاب دهد و یا عناصر و مصادیق وی، پژواک خاص و معینی در آن جامعه داشته باشد. بنابراین، تاثیری که مدنظر شماست در وهله نخست، مبتنی بر مصادیق وعناصری است که پایه نظری و فکری این تاثیر را تشکیل می دهند. در جامعه، طیفهای گوناگونی از نظرات و ایدەهای متعددی وجود دارد ولی تا آنجا که به تاثیری که آن طیف سیاسی که مد نظر من است، برمی گردد، باید بگویم پای بندی به چند عنصر می تواند با خواست عمومی و گرایش عمده جامعه کنونی ما که بتواند این پرسش را پاسخ دهد به این ترتیب خواهند بود: نخست اینکه نظام جمهوری اسلامی در کلیت خود و با احتساب تمامی گرایشات و جناحهای درونی آن، یگانه عامل وضعیت درمانده کنونی جامعه ما و عامل اصلی تحول آن به شمار می آید بنابراین مرزبندی با کلیت این رژیم و فرارفتن از آن، از الزامات جنبش کنونی به شمار می آید. سپس، عنصر دمکراسی و به رسمیت شناختن اراده مستقیم مردم در به دست گرفتن زمام قدرت است این فکر هیچ وجه مشترکی با راەحلهائی که اراده مردم را به کناری نهاده و قدرت سیاسی را در انحصار دستەای به نام مذهب و یا سلطنت می داند نیست که تبلور آن، یک جمهوری مبتنی بر جدائی دین و دولت و متکی به رای آزادانه و مستقیم مردمی است. نکته دیگر، تنوع جامعه ایرانی است که با شناخت از واقعیت ترکیب کنونی جامعه ایرانی، گواه برآن دارد که ما با یک فرهنگ، یک زبان مواجه نبوده بلکه با کثرت در این عرصه مواجه هستیم. به رسمیت شناختن این امر، یکی از الزامات شناخت و سپس تاثیر در جامعه کنونی ایران است. دیگر موارد، به طور عمده بر وضعیت اکثریت جامعه یعنی کارگران، زحمتکشان، کارمندان و مزدبگیران و همراه آن، نابرابری میان مردان و زنان، بی حقوقی در غالب عرصه ها، عدم امکان تشکل یابی و دیگر پندارهای یک جامعه آزاد است که امروزه در میان بخش وسیعی از هموطنان ما ریشه دوانیده است در آخر هم اشاره کنم که بنا به تجارب تاریخی متعدد و به ویژه آنچه که در همین ایران ما و کشورهای همسایه، تاکنون اتفاق افتاده است، چنانچه توده ها و نمایندگان سیاسی آنان، خود مبتکر طرح و ایده برای آینده خود نباشند، دیگرانی و از بیرون، برای آنها تعیین تکلیف خواهند نمود. نیروهای خارجی هر چقدر هم که با رژیم جمهوری اسلامی در تضاد باشند اما دست آخر، منافع خویشتن را مد نظر دارند از طرف دیگر توسل به جنگ و دخالت نظامی، در درجه اول به ضرر نیروهائی است که می خواهند با اتکا به نیروی مردم خود، قدرت سیاسی را تغییر دهند، بنابراین پایبندی به اصل مخالفت با هرگونه دخالت خارجی و سیاست آلترناتیو سازی، از جمله عواملی است که به طور مستقیم بر درجه تاثیر مثبت و یا منفی بر جنبش جاری، نقش ایفا می کند. اعتماد به تودەها و اتکا به آنها، پشتوانه مهمی برای تاثیر در کلیت جامعه ایرانی ماست”. مهندس حسن شریعتمداری از سران قبلی حزب جمهوری خلق مسلمان در آذربایجان با تاکید بر ضروری بودن ائتلاف در مقطع کنونی از دوران گذار میگوید: “بنظر من هر نوع سازمان یابی، ائتلاف و گردهم آمدن احزاب، شخصیتها و گروههای سیاسی با هدف گذار از این نظام بطور مسالمت آمیز و مدنی بسیار امر مبارکی است و در حقیقت هیچ دمکراسی بدون حضور احزاب قدرتمند و غیر وابستە بە حکومت، قابل ادامە و استمرار نیست. ما باید چنین ائتلافهایی را تشویق کنیم. برای رشد بیشتر احزاب زمینە را آمادە کنیم تا بارورتر شوند و مورد اعتماد مردم قرار بگیرند. ولی در دوران گذار بیش از آنچە کە احزاب بتوانند کاری کنند، بخاطر جامعەشناسی خاص مردم ایران؛ این رهبران اصناف و گروههای مردمی و شخصیتهای فراحزبی و فراگروهی اند، که بر فراز رقابتهای معمول احزاب، اثرگذارند. احزاب باید در این مرحله با آنان تماس خود را حفظ کنند و از آنها حمایت نمایند، تا ما بتوانیم یک نهادی بە عنوان ‘شورای مدیریت دوران گذار’ فراهم کنیم کە همە دست اندرکاران احزاب هم نمایندەهایشان در آن حضور داشتە باشند و از آن حمایت کنند تا بتوانیم دوران گذار را بطور بهینه مدیریت کنیم”.
“چپ و جمهوریخواه و پذیرفتن فدرالیسم”
رئوف کعبی کە خود “مدخلی بر بحث فدرالیسم” را نوشتە است در جواب سوالی کە بعنوان یک مبارز چپ چە نوع نظامی برای آیندە ایران تصور میکنید میگوید “نیروی چپ حامی و پشتیبان جنبش ملیتها برای احقاق حقوق عادلانه و دمکراتیک آنها می باشد این امر صد البته به معنی مخالفت با گرایشهائی که زیر پرچم دفاع از هویت ملی، به دامان نوعی افراطی گری کشانده می شوند، نیست. صد البته، در ایران امروز، قدرت سیاسی می بایست بازتاب واقعی جامعه ایرانی باشد که تنوع آشکاری را نشان می دهد. این امر با همفکری و همیاری همه نیروهای معتقد به این اصل، میسر خواهد بود اینکه کدام راه حل برتری خواهد داشت نمی توان از هم اکنون حکمی صادر کرد اما این را می توان گفت، که نظام آینده ایران بدون در نظرگرفتن این حق مسلم و و پرداختن به این نکته اساسی در حیات جامعه، غیر قابل تصور است اساس این راه حل، تمرکززدائی، سهیم نمودن تمامی این مجموعه ها در قدرت سیاسی است که می تواند اشکال مختلفی داشته باشد از فدرالیسم گرفته تا دیگر اشکال غیر تمرکز”. آقای شریعتمداری هم بە نوع دیگری خواهان فدرالیسم است و در مورد این مبحث میگوید کە “من شخصا خواهان یک فدرال غیر قومی و استانی و ایالتی هستم و در محدودە تمامیت ارضی ایران، خواهان رفع تبعیض کامل از همە ایرانیان بخصوص کوردها، آذربایجانیها، بلوچها، ترکمنها، اعراب و لرها میباشم؛ همچنین گروهها و دستجات دیگری کە تحت ستم اند مانند جوانان و زنان و اقشار تهیدست ضربەپذیر. آنچە من میخواهم رفع تبعیض بصورت افقی یعنی بناکردن یک فدرالیسم در سراسر ایران است کە البتە در چنین راە حلی اقلیم کوردستان هم از آن بهرەمند خواهد شد”.
رئوف کعبی در مورد جایگاه مبارزاتی کوردستان میگوید: “کردستان اگر نگویم قلب تحول در ایران است اما از اعضا و ارگانهای اصلی آن به شمار میرود. این نکته اغراق نیست متکی بر حداقل چهار دهه مبارزه و مقاومت بی وقفه است. همین نمونه آخر، یعنی اعتصاب عمومی و وسیع، نشان از بلوغ جنبشی دارد که گسترده مدنی و مدرن است. تحزب در ایران با تشکیل احزاب در کردستان همراه بود مقاومت کردستان، زبانزد خاص و عام برای تشریح جنبش در مقابل تجاوز و تعرض رژیم به مردمان خویش به شمار میرود جانباختن برخی رهبران نیروهای عمده در کردستان، به نوعی در رابطه با تلاش آنان برای به ثمر رسانیدن هدف زندگی مشترک و برابر در چهارچوب ایرانی دمکراتیک بوده و به عنوان نمونەای از تلاش و فداکاری برای پیوند دادن جنبشهای سیاسی گوناگون در جامعه، ثبت شده است. کردستان برای ساختن ایرانی آزاد و دمکراتیک ، نقش خود را نمایان ساخته و فکر میکنم بر همین منوال، علیرغم مشکلات و فشارهای متعدد، می بایست ادامه دهد. در افکار عمومی، کردستان و جنبش ملی – دمکراتیک آن، مقاومت و فداکاری تودەهای مردم کرد، جایگاه معینی دارد به وی اعتماد خاصی مبذول داشته و انتظارات معینی را فراهم آورده است مردم کردستان، نقش خود را ایفا نموده و می کنند بر نیروهای سیاسی عمده کردستان است که ارزشهای گفته شده را پاس دارند و با اعتماد و همکاری میان نیروهای اصیل و مردمی در سراسر ایران که دل در گرو آزادی و رهائی دارند و حق طبیعی مردمان ایران را درتعیین سرنوشت خویش، به رسمیت می شناسند، در راستای تحقق اهداف تاریخی این مردمان، عمل کنند”.
در هر دو رژیم شاهنشاهی و جمهوری اسلامی مسالە کوردستان انکار شدە است. با توجە بە اوضاع کوردستان و جامعەشناسی سیاسی مردم آن منطقە آقای شریعتمداری در مورد آیندە سیاسی کوردستان ایران میگوید: “من فکر میکنم شرکت وسیع مردم در اعتصابهای صنفی و معلمان نشان داد کە آنها همسو و هم دل با همە مردم ایران اند و میدانند کە آیندە آنان در درون ایران و با مردم ایران خواهد بود. من فکر میکنم کە کوردستان و آذربایجان دو ایالت بسیار بزرگ ایران در فدرال آیندە خواهد بود کە باید با حسن همجواری با هم و روابط ویژه با یکدیگر زندگی کنند و اساس اقتصاد ایران را توریسم و صنعت و کشاورزی در این دو منطقە باید بچرخاند. من فکر میکنم کە نهادهای مدنی کوردستان و آذربایجان و اقوام دیگر ایرانی بە خوبی این مسالە را درک میکنند و همراه با احزاب بزرگشان حتما در این کوششهای مدنی شرکت خواهند کرد و ما دست در دست هم این نظام را بە تاریخ خواهیم سپرد و یک نظام مبتنی بردموکراسی و حقوق بشر و عدم تبعیض بنا خواهیم کرد”.
آقای حافظ فاضلی عضو دفتر سیاسی حزب تضامن دمكراتیك اهواز ساکن بریتانیا در جواب سوال بیشتر اوقات دیدە میشود کە حاکمیت ایران و برخی از چهرەها و احزاب سراسری تا بە مسالە حقوق ملیتهای ایران میرسند گفتمان مشترکی دارند. چرا؟ بە صراحت میگوید کە “چون مسئله كاملاً سیاسی میباشد و اخلاق در آن نقشی ندارد. در واقع منافع مادی قوم فرادست اجازه مطرح شدن این گفتمان را نمی دهد، حال چه در سلطه باشند و چه خارج از آن. در صورت قبول چنین گفتمانی باید تن به تغییراتی اساسی بدهند و هر آنچه هست را باید با حاشیەرفتگان تقسیم كنند همانا كه وارثان اصلی كشور هستند. تقسیم قدرت و منابع مالی طبیعتا برای قوم فرادست مساوی است با از دست دادن منابع مالی هنگفت و تن دادن به رقابت سالم زبانی و فرهنگی كه در واقع یك قرن است توسط مركزگرایان و در راستای ترویج تشیع و زبان و فرهنگ فارسی یك ملت، یك زبان بوده و استانها و شهرهای مركز كه اصلاً شرایط توسعه را ندارند، توسعه بدهند. كافیست نگاهی به آمار ابرشهرهای و شهرهای توسعه یافته ایران بیندازید. البته این به معنی عدم وجود انسانهای آزاده و منصف در بین قوم فرادست نمی باشد ولی این انسانها واقعاً كمیاب بوده و حتی از سوی مركزگرایان به حاشیه رانده شده میباشند و به آنها حتی میدان نمی دهند” در همین باب آقای کمال کریمی عضو دفتر سیاسی حزب دمکرات کوردستان ساکن کوردستان-عراق میگوید: “اگرحاکمان غیر مردمی کە همیشە بر ایران حکمرانی کردەاند رفتار و عملکردشان در جهت انکار حقوق ملیتهای ایران بودە است چیز عجیبی نیست. چون دورەهای مختلف تاریخ ایران نشان دادە است کە هیچکدام از این حکام بە خاطر ایران و مردمش مسئولیتی را متقبل نشدەاند. ولی همخوانی با این سیاست ورزی نوع حکومتی و قبول آن از طرف اندیشمندان و روشنفکران و سیاسیون غیر حکومتی، بە نظر من ناشی از درک نادرست از حقوق بشر، دمکراسی، آزادی و تامین نیازهای درازمدت ایران و نبود تلاش در جهت درک مشترک از واقعیتهای تاریخی و اجتماعی ایران و همچنین هراس از تحلیلهای خیالی عامیانە سیاسی است کە باعث سردرگمی برخی احزاب و شخصیتهای سیاسی ایران شدە است”.
“کوردها و عربها ائتلافی را قبول دارند کە مسالە حقوق ملی روشن شدە باشد”
آقای فاضلی کە نماينده عربها در سازمان UNPO نیز ميباشد در مورد تمایل اپوزسیون سراسری با احزابی کە خواهان حقوق ملی هستند میگوید کە “هيچ وقت اپوزسيون تمايل همكاری با احزاب مليتها را نداشته و ندارد. در واقع بعضی از اين احزاب سعی ميكنند به صورت ابزاری و سياهی لشكر در بعضی نشستها استفاده كنند تا مقبوليت و مشروعيت كذايی برای خويش تهيه كنند. ائتلاف احتياج به يك سری توافقات و برنامه كاری مشخص دارد كه اين احزاب تحت هيچ شرايطی تن به آن نميدهند. غافل از اينكه هيچ الترناتيوی بدون حمايت مليتها در آينده جايگاه جايگزين شدن ندارد. در مورد نوع مطالبات در حال حاضر ميتوان بر مساله بسيار مهم عدم تمركز و فدراليسم بعنوان مسله محوری صحبت كرد تا شايد آنچه در يك قرن گذشته بر مليتها رفته را مقداری جبران كرد”. آقای کریمی در مورد مطالبات ملت کورد در این ائتلافها بە صراحت میگوید کە “مطالبات ملتهای ساکن ایران کاملا روشن است. بعنوان مثال، کوردها کە حزب دمکرات کوردستان رهبری بخش عمدە مبارزاتشان را طی چند دهە اخیرعهدەدار بودە، همیشە بر همزیستی مسالمت آمیز مردم ایران و رعایت حقوق ملی آنان در چهارچوب ایرانی آزاد و دمکراتیک تاکید داشتە و براین باور است کە یک سیستم حکومتی دمکراتیک فدرال کە نگاه درستی بە آزادی، دمکراسی و حقوق مردم ایران داشتە باشد، بە حل این مشکلات تاریخی کمک خواهد کرد. بە نظر من هر ائتلافی کە هدفش تامین نیازهای درازمدت ایران باشد باید متوجە این نقطە حساس و جدی در مسیر تاریخ ایران باشد. وگرنە در هر گذاری بسوی تغیر رژیم سیاسی ایران، کاملا بە دام همان سیاستهای رژیمهای قبلی خواهند افتاد کە غیر از ویرانی، بە کشت دادن مردمان ایران و سرانجام بن بست در حل مشکلات نتیجەای نداشتە است. با تکیە بر تجارب تاریخی مبارزاتی، کوردها هیچ ائتلافی را قبول نخواهند کرد مگر پیشاپیش چگونگی حل مسئلە حقوق ملی آنان تعریف شدە و روشن باشد” وی در مورد اینکە آیا ملل ساکن ایران خواستەها و مطالباتشان کە از طریق احزابشان ارائە دادە میشود تا بە حال توانستەاند نظر مثبت احزاب و جریانهای سیاسی را بە خود جذب کنند؟ میگوید: “این گروە از احزاب کە نمایندگی ملیتهای مختلف ایران را دارند دراین جهت تلاش بسیاری کردەاند. گرچە موفق شدەاند کە برخی از گروهها و شخصیتهای سیاسی مبارز ایرانی را متوجە واقعیت این مسئلە بکنند ولی عدم حضور مستقیم در صحنەی مبارزات مردم و بخشا تسلط افکار شوونیستی در بعضی از آنها و واهمەهای غیر واقعی، از عوامل عدم قبول طرح این موضوع در بین همە جریانهای سیاسی است”. آقای فاضلی در جواب سوال “آیا ملل ساکن ایران خواستەها و مطالباتشان کە از طریق احزابشان ارائە دادە میشود تا بە حال توانستەاند نظر مثبت احزاب و جریانهای سیاسی را بە خود جذب کنند؟” میگوید: “خير. دليل اصلی همان نگاه تماميت خواهانه ميباشد. ولی در واقع احزاب مليتها با ائتلافات و هم انديشی طرف سخت معادله هستند -كنگره مليتهاي ايران فدرال و شورای دمكراسی خواهان و همچنين ائتلاف جديد با بعضی از نيروهای چپ بهترين گواه است- اما بايد قبول كنيم كه راه درازی را در پيش داريم بنظر بنده تنها راه موفقيت يكصدایی تمامي احزاب سياسي مليتها ميباشد -فدرالي و استقلال طلب- و فعاليت زير يك چتر اگر واقعاً به دمكراسي اعتقاد داريم. اگر اصرار و مبارزه احزاب مليتها نبود به اين شكل مقوله فدراليسم مورد بحث و توجه خيلي ها قرار نمي گرفت” وی همچنین در مورد مطالبات عربها میگوید “در واقع عربها در ايران تافته جدا بافتەای از ديگر مليتهاي ساكن در ايران نيستند، عربها همچون كوردها خواسته هاي يكساني ندارند بعضیها خواهان خودمختاری ميباشند، بعضي ها تنها راه حل را فدراليسم میبينند و بعضيها نيز تنها راه رستگاری را استقلال كامل. بهمين دليل در سوال قبلی شما گفتم ائتلاف بين تمام جريانات ضروری است زير انرژی زيادی از مليتها را تلف ميكند. اما با توجه به دادەها و شرايط بين المللی با توجه به تجارب كاتالونيا و اقليم كوردستان تنها راه حل معقول رسيدن به يك ايران دمكرات فدرال ميباشد”.
حزب تضامن دمکراتیک اهواز کە ايمان به مبارزات مدني و حمايت از جنبشهاي داخلي دارد و خواهان نظامي دمكرات و فدرال در ایران است، سخنگوی این حزب در جواب سوال آیا اگر همە احزابی کە برآمدە از ملتهای ساکن ایران هستند با هم متحد شوند باز هم در ائتلافها بە محتاج جریانهای سراسری خواهند بود؟ میگوید: “طبيعتاً هيچ جريانی به تنهایی قادر به سرنگون كردن نظام و تعين نظام سياسی آينده را ندارد. كسی در آينده در تهران حكومت خواهد كرد كه رضايت مليتها را داشته باشد و مليتها را شريك خود بداند. در حال حاضر احزاب مليتها توان بالایی دارند و همانطور كه شاهد هستيم آماده هزينه دادن هستند. اما ما حاضر نمي شويم بدون ضمانت حقوق مردمان خود هزينه بيشتر پرداخت كنيم. شرايط جهانی منطقەای و داخلي نشانگر آن است كه در مسير صحيح پا گذاشتەايم و در آينده نه چندان دور آينده از آن ماست” و آقای کریمی کە در هشتم سپتامبر حزبش، حزب دمکرات کوردستان مورد حملە موشکی سپاه پاسداران تروریست قرار گرفت و پلنوم این حزب بە خاک و خون کشیدە شد؛ در همین مورد اعلام میکند کە “برای تغییر و گذار از جمهوری اسلامی ائتلاف و اتحاد همە مردم ایران و بخصوص آن دستە از جریانهای سیاسی کە باید برای آیندە ایران بعد از جمهوری اسلامی، برنامە مشخصی را ارائە دهند کە شامل تامین حقوق همە مردم و بویژە ملتهای ساکن ایران باشد، الزامیست. هرچند اتحاد ملتهای ساکن ایران و احزاب برآمدە از مبارزات ملی آنان باید تلاش کنند برسر خواستەهای مشترکشان پافشاری کردە و هم میهنان دیگرشان را با خود همراه کنند”.