روز دوم خرداد سال ١٣٧٦ شمسی یک روز تاریخی برای جمهوریاسلامی ایران، پروسهی سیاسی وحتی جنبش کرد در کردستان ایران بود.
در آن روز به خاطر انتخابات دور ششم ریاست جمهوری در ایران عدهی زیادی به حوزههای رأیگیری روی آورده و خروجی صندوقهای انتخاباتی، موفقیت سید محمد خاتمی در این ماراتن سیاسی بود.
خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دورهی ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی بود که پس ازهشت سال میرفت تا کرسی ریاستجمهوری را به یکی از دو کاندیدای این پست که یکی وابسته به جناح رادیکال یا اصولگرای جمهوریاسلامی و دیگری نمایندهی جناح میانهرو موسوم به ( پیرو خط امام) بود، واگذارکند. کاندیدای اصولگرایان علی اکبر ناطق نوری و کاندیدای پیروان خط خمینی، محمد خاتمی بود. تقدیر به خاتمی روی خوش نشان داد چرا که بعد ازجنگ ایران وعراق و مرگ خمینی ازسال ١٩٨٩ میلادی به بعد، اکبر رفسنجانی کە به مدت هشت سال رئیس جمهورایران بود، توانست برخی تحریمهای اقتصادی و سیاسی که از ١٩٧٩ به بعد به علت گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی در تهران از سوی آمریکا و غرب علیه ایران وضع شده بود را از سر ایران بردارد و جهان آزاد و اروپا اندک روزنهای بر روی آن بگشایند. اما در زمان رفسنجانی چند ترور سیاسی در خارج از ایران و دراروپا علیه اپوزیسیون حکومت جمهوریاسلامی ایران انجام شد که بە انحاء مختلف بر آنها سرپوش گذاشته شد. ازجمله ترور دکتر عبدالرحمن قاسملو، شخصیت نامدار کرد و دبیرکل حزب دمکرات کردستان درسال ١٩٨٩ و ترور دکترصادق شرفکندی و چند تن از یارانش همچون شهدا “همایون اردلان” و ” فتاح عبدلی” در”برلین” که بعدها به پروهندهی ” میکونوس” شهرتیافت وهمان پروندهی میکونوس مسبب مخدوش شدن بیسابقهی چهرهی اندک موجه شدهی جمهوریاسلامی دورهی هاشمی رفسنجانی گردید.
ماجرای میکونوس نقطه عطف بود در ” جنبش ملی کرد” در کردستان ایران. پس ازپنج سال تحقیق و بررسی و تلاش بیوقفەی دادستان کل برلین، علیرغم شانتاژ،ارعاب و تهدیدهای سیاسی ازسوی جمهوریاسلامی و حتی مقامات دولتی آلمان، دادگاه فدرال آلمان، جمهوریاسلامی ایران را عامل و آمر مستقیم ترور مذکور و حامی مادی ومعنوی اصلی تروریستهای قاتل دکتر شرفکندی وهمراهانش شناخت وحکم به مجرمیت آن داد.
بعد ازصدور این حکم عادلانهی دادگاه آلمان علیه جمهوری اسلامی، علی خامنهای، اکبررفسنجانی، علی فلاحیان و چند تن دیگر از مسئولان ریز و درشت جمهوریاسلامی ایران همراه با عاملان این ترور تکاندهنده، محکوم شناختەشدند و بمنظور جهانی کردن این محکومیت جنایی ــ سیاسی، مسئولیت دستگیری وجلب این افراد به پلیس “اینترپل” سپره شد، با حکم جلبی بە این مضمون که: ”هرکدام از این مسئولین ایرانی درهرجایی ازجهان دیده شدند دستگیرشده و تحویل دادگاه برلین داده شوند”.
لذا برای جمهوری اسلامی، چند هفتهی پیش از انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ١٣٧٦ روزهای سیاه، رسوا و پر از دلهرهای بود. از سوی دیگر شرایط کردستان ایران به علت برپایی اقلیم کردستان در عراق از سال ١٩٩١ میلادی به بعد، رجال سیاسی ایران را دچار شک، نگرانی وتردید نموده بود. هرچند جناح تندرو یعنی علی خامنهای رهبر ایران و نزدیکان و طرفداران وی به تلاش بیسابقهای برای به دست آوردن کرسی ریاست جمهوری دستزدند، اما ناگهان طرفداران رفسنجانی بصرافت افتادند که محمد خاتمی را همچون کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری ایران معرفی کنند. هنگامی که محمد خاتمی با اخذ 22 میلیون رأی به ریاست جمهوری رسید، جمهوریاسلامی در اوج انزوای سیاسی ــ دیپلماتیک خود به سر میبرد.
بهرحال محمد خاتمی همچون رئیس جمهور”جزیرهای دورافتاده و منزوی” درجهان سیاست با ادارهی دیپلماتیک ویران، قضیهی بیپایان “کرد و کردستان” بخصوص گرفتاریهای دینی ومذهبی در ایران وهمچنین اقتصاد ورشکسته و ناکارآمد ، واحد ارزی و پول بیارزش وسیاست مدیریتی ناهمگون و سرشار از سؤتفاهم و پیچیدگی درامورادارهی داخلی مملکت و بسیاری مشکلات و نارساییهای دوران هاشمی و دوران جنگ ایران و عراق و چند موضوع دیگر سیاست خارجی این کشور روبرو گردید.
پس از به قدرت رسیدن محمد خاتمی به مثابه رئیسجمهور،علیرغم آنکە چنین وانمود میشد کە یک جبههی واحد رفرمگرا درمیان سیاستمداران و مسئولان بلندپایهی جمهوریاسلامی بوجود آمده است و به”جبههی دوم خرداد” موسوم گردید، رویدادهای پس ازآغاز بکارمحمدخاتمی، آن روی دیگر چهرهی دوم خرداد را به جهان سیاست و جامعهی ایرانی نمایاند.
جبههی دوم خرداد که عنوان ” رفرمگرایی” را یدک میکشید و طرفدار سیاست اقتصاد دولتی و همچنین پیرو خط امام شناخته میشدند، کسانی بودند که از دیوارهای سفارتخانهی آمریکا در تهران بالا رفتە و مدت ٤٤٤ روز دهها دیپلمات آمریکایی را به گروگان گرفتند.
هرچند افراد وابسته به گروههای فکری دیگر داخل جمهوریاسلامی را نیز در این گروگانگیری با خود همراه کردند، اما آنچه واضح است این رفتار به نام دانشجویان پیرو خط خمینی انعکاس یافت و عواقب این عملکرد اشتباه سیاسی گروه مذکور بعدها در سال ١٣٧٦ و زمانی که محمد خاتمی همچون یکی از افراد وابسته به این گروه سیاسی به ریاستجمهوری رسید، گریبانگیر آنها شد و ازاینرو مانند یک لکهی سیاه درکارنامهی سیاسی این گروه، درخارج و داخل سد و مانعی بر سر راه آنها بود. لذا برای جبران رسوایی گروگانگیری ١٩٧٩، ایده یا تز ” گفتگوی تمدنها” ازسوی آنها همچون یک کارت سیاسی پرطمطراق درعرصهی سیاست داخلی ایران مطرح شد. ایدەای کە دوهدف اصلی را دنبال میکرد:
1- به حاشیه راندن موضوع تنوع ملیتی درایران با این توجیه که ایران همانند یک تمدن یکدست و قدرتمند که از دو عنصر آریایی ــ اسلامی تشکیل شده است در مقابل تمدن غرب قرار گرفته و با آن درگیر تعامل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است.
2- نمایندگی کشوری یکپارچه و یکصدا و یکدست را برعهده دارد و از آن گوشه نگاه، تنوع ملیتی درایران ومخصوصا تاریخ مبارزاتی چند صد سالهی “جنبش ملی کرد در کردستان ایران” همچون پروندهای مختومه قلمداد میشد و “کرد” درایران تنها یک شهروند ایرانی به شمار میآمد که بودن او درفرهنگ ایران اسلامی معناپذیرمیشد و این تمدن ایران اسلامی قراربود که با جهان فرهنگی غربی وارد گفتگو ودادوستد و تعامل شود.
ازاینرو هویت عنصر کرد دراین شرایط از آن چیزی که فرهنگ مبارزاتی طولانی وی تحت مفهوم ملیت به وی آموخته بود و انسان کرد خود را با توجە بە آن تعریف میکرد وحتی از آن عنوانی که قانون اساسی جمهوریاسلامی ایران به نام ” قومیت” برای او وضع کرده بود، به سطح یک شهروند سادهی ایرانی تنزل مییافت که باید تمامی باور وعقاید خود را با پایتخت اداری و فرهنگی و سیاسی و دیپلماتیک واقتصادی کشور ایران یعنی “تهران قلب تپندهی ایران” ــ آنطور که خود میگفتند ــ تطبیق میداد.
ازاین رو ناسیونالیزم ملیت فرادست به نام ایرانی ــ اسلامی و دمکراسی اسلامی و مردم سالاری دینی، تمامی تفاوتهای هویتی، ملی، دینی و مذهبی را درهم کوفته و درلای خشتهای دیوار گفتگوی تمدنهای ایران وغرب، صامت و مدفون میکرد.
ازسوی دیگر تلاش بسیاری بعمل آمد تا از راه خصومت با فرهنگ یونان باستان و دورهی اسکندرمقدونی، موضوع شکوه واقتدار دوران هخامنشی برجسته و زنده شود. برای مثال دوهفتهنامهی” درآستانهی فردا” که در اواخر ریاستجمهوری اکبررفسنجانی در تهران چاپ و منتشر میشد، موضوع تکذیب “حملهی اسکندر مقدونی” به خاورمیانه و فلات زاگرس را مانند یک استراتژی مشخص روشنفکران وابسته به مشرب فکری طیف چپ را که از سه شاخهی فرعی ( چپ، راست، رادیکال) تشکیل شده و دربرگیرندهی ١٨ گروه و سازمان سیاسی بە رهبری ( مجمع روحانیون مبارز) بود، مشخص و تعریف میکرد، در میان مقاله نویسان در آستانهی فردا نام چند قلم به دست کرد نیز به چشم میخورد که در خدمت این پروژه بودند.
همزمان با این کارها، گشایش ” انستیتوی کردستان” به جای” انستیتوی کرد” که مستقیما با مفهوم “کرد” به مثابه “یک واحد مستقل هویتی فرهنگی در جغرافیای سیاسی جهان” دشمنی میکرد، از مصادیق بارز استبداد فرهنگی دولت جمهوریاسلامی ایران به شمار میآمد که ازابتدای به قدرت رسیدن، با کرد وکردستان به دشمنی و عداوت و جنگ و خونریزی با کردها در کردستان ایران برخاست.
هرچند که کشمکشهای داخلی جبههی رفرمگرا یا اصلاح طلب از آغاز به کار محمد خاتمی بعنوان “رئیس جمهور” ، آنها را درمقابل جناح راست یا اصولگرای دوروبرعلی خامنهای نظیر”هیأت مؤتلفه” و “جامعهی روحانیت مبارز” ضعیف و ناتوان میساخت و رئیس جمهور وابسته به شاخهی کلاسیک رفرمگرایان (طیف سنتی جناح چپ جبههی دوم خرداد) تنها شاهد بیرون راندن و حذف چهرههای شاخص و متفکران طیفها و شاخههای دیگر جناح رفرمگرا یا اصلاح طلب مانند: سروش، گنجی، حجاریان، شمس الواعظین، طبرزدی و … بود. اما آنچه مشخص است در برنامهی کاری نه تنها رئیسجمهور بلکه در برنامهی سیاسی جبههی دوم خرداد با تمامی طیفها و جریانات وابسته به آن” قضیهی کرد” معنا و مفهومی نداشت. پروژهی آنها ریزکردن و خرد نمودن مسائل ملیتها درایران و به تحلیل بردن وزن و اعتبارملی گرایانهی آنها و کنارگذاردن ایدهی پذیرفتن تفاوتهای فرهنگی کشورمتنوع ملی ــ فرهنگی ایران بود، و درضدیت با مفهوم ملی گرایی و هویت یابی اجزای ملیتی تشکیل دهندهی کشورایران، پروژهی “مطالبات شهروندی” را به میان آورده و قضیهی “مطالبات ملی” به حاشیه رانده و با نشان دادن سیمای یک کشور متحد و نیرومند (از طریق سرکوب و آزار و کشتار مردم ایران)، مطرح نمودن شعارهای”غرورملی”، “اقتدار و استقلال ملی” و دهها ایدهی مافیایی مانند ازبین بردن آثار تاریخی و باستانی مخصوصا در کردستان ایران ومحاصره نمودن احزاب و سازمانهای اپوزیسیون کرد مخالف جمهوریاسلامی از راه شانتاژ و آزارمعنوی و سیاسی آنها و هوادارانشان و حتی افرادی که در خط فکری آنها قرار نگیرند،هیچ فرصتی برای دولت مذکور و جناح سیاسی موسوم به اصلاح طلب یا رفرم گرا باقی نگذاشته که اکنون پس ازهشت سال دوری ازکرسی ریاست جمهوری دوباره زمام قوهی مجریه ودولت را دردست گرفتهاست. برای نمونه اختراع منصب “مشاوررئیس جمهوری دراموراقلیتهای دینی و مذهبی” مفهومی به جز واژهی “همانند هیچ” نداشتهاست.
از سوی دیگرآن دسته از کردزبانان دخیل در پروسهی سیاسی ایران بنابر نوع ملاحظات خود و خوانش آنها از شرایط و وضعیت جناحهای حاکم درجمهوریاسلامی چه راست و چه چپ، به موضوع “جنبش ملی کرد” مینگرند.
اندیشەی ”ملیگرایی کردی” یا باورداشتن به “پروژهی توسعهی فرهنگی وسیاسی جامعهی کردی در جهت ایجاد ملت کرد درسرزمین کردستان”، درمیان آنها در نظریهی “مطالبات شهروندی” دولتهای معتقد به تز “گفتگوی تمدنها”ی جبههی دوم خرداد ضرب شده و چیزی از آن باقی نمیماند، علیرغم اینکه کردهایی بودهاند که فداکارانه خواستهاند وضعیت را تا آنجاییکه قوانین ایران به آنها اجازه میدهد به نفع کردها تغییربدهند،هرچند که متأسفانه با تمامی ” قانونمداری ایرانی” افراد مذکور و کوششهایی که با قضیهی کرد درارتباط باشد، انجام میدهند، اما دسترنج آنها تبدیل به صفرمیشود وحاصلی جزهیچ از آن به دست نیامدهاست.علت آن نیزچگونگی ساختار و بافتار قانونگذاری، قضایی و سیاسی اجرایی جمهوریاسلامی ایران می باشد که تشکیل شدهاست از”جناح راست” با کارنامهای سیاه ونفرت آور و سرشار از دشمنی وخصومت با قضیهی جنبش کردها و همچنین “جناح چپ” وجبههی دوم خرداد موسوم به اصطلاح طلبان که به هیچ وجه حاضر به مصالحه با “جنبش ملی کرد” در هیچ جای جهان نیستند و این برای آنها یک استراتژی تغییرناپذیراست. برای نمونه در سال ٢٠١٤ و هنگامی که اقلیم کردستان درعراق موضوع “استقلال” خود را رسما به میان آورد، “جواد ظریف” وزیرخارجهی کابینهی “حسن روحانی” رئیس جمهور متعلق به “جبههی دوم خرداد” و “طیف اصلاح طلب” در یک سفررسمی به “اربیل” پایتخت “اقلیم کردستان عراق” آشکارا مخالفت دولت متبوع خود را با استقلال اقلیم کردستان ابراز کرد.
ضعف موضعگیری سیاستمداران وفعالان مدنی وابسته به این جناح (اصلاح طلب) چه کرد یا غیرکرد دربارهی استبداد وخودکامگی نظام جمهوریاسلامی برای نمونه تحرکات این رژیم درمناطق مرزی کردستان و کشتن کولبران و کسبهی مرزنشین و دهها عمل زشت و شنیع دیگر دربارهی ملت کرد و سرزمین کردستان ــ آشکارا و پنهان ــ شک و تردیدها را دربارهی خلوص نیت این سیستم سیاسی محکمترو مقین میسازد.اما یک موضوع واضح و آشکار است:
قضیهی “جنبش ملی کرد” در کردستان ایران به پایان نرسیده و پروندهی این موضوع سیاسی تا زمانی که: زبان، لباس و پوشش، خاک و اپوزیسیون کردی و ایدهی ملی گرایی کردی و آزادی سرزمین مادری کردها یعنی کردستان در جهان وجود داشتهباشد، همچنان مفتوحه است و بسته نخواهد شد.
درشمارهی٦٥٧ روزنامه «کوردستان» منتشر شده است