برگردان: ڕەوەز
اگر بخواهیم نگاهی گذرا بە ایران و تغییر و تحولات دو دهەی اخیر بیافکنیم، بدون تردید باید مبنای این دگرگونیها را اواخر دولت رفسنجانی و پیدایش تفکری بە نام “نو اندیش دینی” در حوزەی روشنفکری دینی در ایران تشیع قرار دهیم. تفکری کە بر این عقلانیت استوار بود کە میتوان در اسلام نیز همانند مسیحیت نوعی اصلاحات و رفرم دینی انجام داد کە بتواند احتمال سازش با مقولات و مفاهیم گوناگون دنیای مدرن، همچون مدرنیتە، دمکراسی، حقوق بشر و حاکمیت پاسخگو را بیشتر گرداند و قادر باشد در چنین جهانی کە این مفاهیم بسان ارزشها و فضائل نگریستە میشوند، مدارا و تعامل نماید. البتە برای شکلگیری این اندیشە و عملی ساختن آن، میبایست در جامعە گسترش یابد و بدین منظور لازم بود کە پا در عرصەی رقابت سیاسی بگذارد؛ بگونەای کە انتخابات سال ١٣٧٦ شاهد بودیم این انتخابات بە میدان رقابت این نگرش با اندیشەی اسلام سیاسی با قرائت اصولگرایانە تبدیل گشت. نتیجە آن شد کە خاتمی نمایندەی این نوع نگرش از اسلام و حاکمیت بە ریاست جمهوری رسید. دولت جدید اصلاحطلب دست بە پارەای تغییرات زد کە در واقع میتوان گفت حاصل و دستاورد تحولاتی بود کە در عرصەی اجتماعی ایران روی دادەبودند. برخی مقولات و اصطلاحاتی چون جامعەی مدنی، آزادی بیان و تشکیل احزاب بە مسائل روزمرە تبدیل شدند و برنامەهای خاتمی توانستند همراە با تحولاتی کە در ایران رخ دادەبودند، پروسەی تغییر و تحولات را سریعتر نمایند. در واقع در خاتمەی دهەی هشتاد خورشیدی جامعەی ایران کمتر شباهتی بە دهەهای شست و هفتاد داشت و برنامەهای اقتصادی خاتمی موجب شدەبود طبقەی متوسط ایران بزرگتر شود، طبقەای کە بیشترین مطالبات سیاسی در قبال حاکمیت داشت. اگر چە جریان اصلاحطلبی توانست در سال ٧٨ در انتخابات مجلس نیز پیروز گردد و تا حدودی مجلسی حزبی در ایران پدیدار گشت، لیکن گسترە و حجم تغییرات و چگونگی حکمرانی هیچگاە در حد و اندازەی تغییر و تحولات جامعە نبودند. زیرا هم آگاهی و هوشیاری اجتماعی رشد کردەبود و هم ترکیب جمعیتی ایران بسیار متغیر شدەبود. درصد دانشجویان بە دلیل ازدیاد دانشگاەها، بویژە دانشگاە آزاد بطور فزایندەای در حال ازدیاد بود و طبقەی متوسط نیرومندتر و بزرگتر شدە و طبقە کوپن بگیران ایران کە پس از آغاز چنگ هشت سالە با عراق بخش قابل ملاحظەای از جمعیت ایران را تشکیل میداد و بیش از سایر اقشار و طبقات دیگر تحت نفوذ حاکمیت بود کاهش چشمگیری یافتە بود. این تحول طبقاتی سطح مطالبات جامعەی ایران را تغییر داد. لذا بعد از پایان دولت خاتمی و نومیدی مردم از رفرم و اصلاحات، بە دلیل کمی و نامشهود بودن تغییرات نسبت بە مطالبات در انتخابات ریاست جمهوری در سال ٨٤ چنان سطح مشارکت مردم در ایران کاهش یافت کە احمدینژاد برغم پایگاە قلیل مردمی کە داشت در انتخابات پیروز شد و بە ریاست جمهوری رسید.
برروی کار آمدن احمدینژاد موجب چند تغییر و دگرگونی بزرگ در عرصەی اجتماعی و سیاسی در ایران گردید:
١ــ سیاست و برنامەهای اقتصادی احمدینژاد، بویژە در دورە دوم ریاست جمهوری وی، منجر بە ناتوان شدن و منزوی گشتن طبقەی متوسط گردید؛ طبقەای کە در برابر احمدینژاد و بنیادگرانان صفآرایی کردەبود.
٢ــ سپاە پاسداران و بسیج کە رفرم و اندیشەی اصلاحطلبی را بسان خطری برای هژمونی و اقتدار اصولگرایان تلقی میکردند، خود را سازمان دادە و بە جناح قدرتمندی در عرصەی سیاسی کشور مبدل شدند.
٣ــ در دور دوم ریاست جمهوری احمدینژاد، عرصەی سیاسی و بازیگران سیاسی ایران از دو بخش بە سە بخش تغییر یافت و عرصەی رقابت اجتماعی نیز بر این اساس بخش دیگری بە آن افزودە شد.
پیامد این سە رویداد در حوزەی سیاسی موجب شد در این دورە سطح مطالبات مردم کاهش یاند و نیروهای سرکوبگر رژیم نیز حضور فعالتر و نیرومندتری داشتە باشند. گرچە طبقەی متوسط بە حاشیە راندە شدەبود، اما در انتخابات ٨٨ همراە با دیگر اقشار و طیفهای ناراضی پا بە میدان نهاد کە در پی آن جنبش سبز تکوین یافت؛ با این وصف بطور کلی در این دورە فضای سیاسی مسکوت و جامعەی مدنی محدود و ضعیف و بطور عام و کم سابقەای یأس و نومیدی بر ایران حاکم گشتە بود.
پیروزی روحانی در انتخابات ٩٢ حاصل نارضایتی عمومی تودەهای مردم ایران در سالهای گذشتە بود. همزمان مهمتر از این، بە دلیل امیدی کە هنوز بخشی از تودەهای مردم ایران بە جریان اصلاحات داشتند و فکر میکردند با دادن رأی بە کسی با گرایش اصلاحطلبی دارد، ایران از بحرانهایی کە بدان گرفتار آمدە رهایی خواهد یافت. در دور نخست ریاست جمهوری روحانی بویژە با امضای توافق برجام و سرازیر شدن میلیاردها دلار مسدود شدە در بانکهای خارجی تا حدودی آرامش و استقرار بە جامعە و اقتصاد کشور بازگشت؛ همین امر توانست رضایت نسبی بخشی از مردم را پدید آورد؛ فزون بر این با این اندک گشایش در فضای سیاسی و اجتماعی، جامعەی مدنی ایران از انفعال و رخوت پیشین بدر آمد و طبقەی متوسط اعتماد بە نفس پیشین خود را بازیافت و بسان محور عمدەی این جامعەی مدنی، بە مهمترین بخش از معادلات سیاسی ایران مبدل گشت و توانست بە نیروی فشار بر جناحهای مختلف حاکمیت، بویژە دستگاە اجرایی یعنی دولت تبدیل شود. این در حالی بود کە در همین مرحلە اگر قشر حقوق بگیر ایران بە دلیل توقف تورم اقتصادی در وضعیت بهتری قرار داشت، ولی بازار ایران بە علت سیاست انقباضی دولت دچار رکود گشتە و در شرایط ناگواری قرار گرفت. بر روی کار آمدن مجدد دولت روحانی و متعاقب آن خروج دولت ترامپ از توافق هستەای برجام، فضای سیاسی ایران را تغییر داد. تظاهرات اعتراضی زمستان ٩٦ و سپس تداوم آن در بهار و تابستان ٩٧، بە آغاز مرحلەی نوینی در مرزبندی اجتماعی ایران تبدیل شد کە نشاندهندەی تغییر و تحولات عظیم طبقاتی و اجتماعی در ایران کنونی است:
١ــ تحت فشار قرار گرفتن طبقەی متوسط و تضعیف و کوچک شدن آن بە دلیل فشار و بحران اقتصادی.
٢ــ قطور شدن طبقات تهیدست جامعە و بە زیر خط فقر افتادن بخش بزرگی از جامعە.
٣ــ نیرومندتر شدن جامعەی مدنی ایران بە یمن نفوذ و گسترش فضای مجازی و شکوفایی موسسات مدنی.
٤ــ کاهش سطح اعتماد تودەهای مردم بە جناح اصلاحطلبان و بە خطرافتادن موقعیت اجتماعی این جناح.
٥ــ تشدید خشونت در ادبیات سیاسی مردم در برابر حاکمیت و مصممتر شدن در تداوم حرکتهای اعتراضی.
٦ــ ازدیاد کمی دانشجویان و پیوستن بە خیل بیکاران، قشری کە سە درخواست قابل تأمل دارند: “کار” بسان یک مطالبەی اقتصادی و آزادیهای سیاسی و اجتماعی.
٧ــ اعتماد بە نفس زنان همانند بخش موثر و نیرومندی از جامعەی ایران با خواستهایی اساسی کە دقیقأ متضاد با مبانی ایدئولوژیک نظام سیاسی کنونی ایران است.
٨ــ تعمیق شکاف اتنیکی و ملی بە دلیل فشار نهادهای امنیتی بر آنها و عدم توجە بە خواستهایشان از سوی دستگاە اجرایی (دولت) و مهمتر از این افزایش هوشیاری ملی، ازدیاد جمعیت باسواد، گسترش ارتباطات با دنیای مدرن و آگاهی بخش قابل توجهی از ملل غیر فارس بە حقوق ملی خود.
این تحولات عظیم در جامعەی کنونی ایران در شرف وقوع است و البتە پتانسیل آن را دارد بە بستر تغییرات بسیار بزرگ و سرنوشت سازی در عرصەی سیاسی ایران تبدیل گردد. ولی مسألەای کە میتواند مهمترین محور تحولات ایران باشد، شکلگیری و تکوین این اندیشە در اذهان عمومی است کە پروتستانیزم اسلامی و تغییر بنیادین در دستگاە ایدئولوژیک جمهوری اسلامی اگر ناممکن نباشد، حداقل در سطح حکومت ناممکن است و نمیتوان احتمال جمهوری اسلامی تغییر یافتە بر اساس “نواندیشی دینی” را متصور شد. این در حالی است کە این تفکر( عدم تغییر در مبانی ایدئولژیک نظام) نەتنها در اذهان عمومی شکل گرفتەاست، بلکە نخبگان و فعالان سیاسی اصلاحطلب را نیز فرا گرفتە کە این خود رویداد مهمی در حوزەی سیاسی در ایران محسوب میشود.
*****
کردستان و تغییر و تحولات
بدیهیاست تغییر و تحولاتی کە در ایران در مراحل مختلف روی دادەاند بر کردستان نیز تأثیر داشتەاند. در دورەی دولت اصلاحطلبان پارەای تغییرات هرچند در عرصەی سیاسی روی دادند. پس از انقلاب ٥٧ ملت کرد کمترین اعتماد و اطمینانی بە حکومت مرکزی داشت، درآمیختگی کرد و نخبەی کرد با حاکمیت در سطح نازلی بود، اما دولت اصلاحات با تغییر نسبی گفتمان مرکز، حداقل در میان بخشی از حاکمیت، تا حدودی توانست اعتماد بخشی از چهرەها و نخبگان کرد را جلب نماید و برخی از آنان را در بخشهایی از حاکمیت و مدیریت بکار گیرد. این تغییرات در عرصەی اجتماعی بیشتر بودند. بە دلیل حضور پرشمار جوانان در دانشگاەها سطح آگاهی بالاتر رفت و دانشگاەها بە مرکز روشنفکری و ناسیونالیسم کردی تبدیل شدند و نخبگان و فعالان کرد حول برخی مجلات و مناسبتهای کردی گرد آمدند و گونەای از هویتطلبی کردی پدیدار شد کە برخلاف سالیان گذشتە نمیتوانست در جارچوب گفتمان حاکم و حتی گفتمان اپوزیسیون کرد در خارج قرار گیرد. این تغییر اجتماعی البتە بە معنی ضدیدت با گفتمان رایج اپوزیسیون نبود، بلکە واکنشی بود نسبت بە سکوت اپوزیسیون و ارتقاء اگاهی عمومی جامعەی کردی کە بە این قرائت رسیدەاند کە بغیر از گفتمان رایج، میتوان برای نیل بە حقوق ملی در اندیشەی راەها و طرق دیگر نیز بود. اصلاحطلب کرد شیوەای دیگر را پیشنهاد کرد، هرچند این شیوە در میان نخبگان بە نسبت جامعەی کردی پایگاە بیشتری داشت، اما در نتیجەی آن، طرز تفکر نوین سیاسی و اجتماعی با تأثیر از مرکز پدیدار شد کە اگر تا آن هنگام کرد یا طرفدار دولت بودــ کە درصد بسیار کمی بودــ یا ضد حاکمیت بود ــ کە اکثریت قریب بە اتفاق جامعەی کردستان را در بر میگرفت ــ از این مرحلە بە بعد درصد نە چندان کمی از جامعەی کردی در این طیف قرار گرفتند و بە این باور رسیدند کە شاید نوع دیگری اندیشیدن بتواند بخشی از حقوق و خواستهای ملت کرد را تأمین نماید. گرچە پارەای تغییرات مثبت نسبت بە وضعیت کرد ایجاد شد، اما این اندیشە اندک اندک با دست نیافتن کرد بە خواستەهایش تضعیف گردید و تودە مردم و نخبگان را در دورەی احمدینژاد ناامید ساخت. سپس در پی بازگشت جریان اصلاحطلب در چارچوب دولت روحانی، مشارکت کرد در انتخابات کە در دورەی احمدینژاد کاهش یافتە بود، باردیگر فزونی یافت.
در داخل جامعەی کردی تحولات بسیار عظیم از سالهای گذشتە تا پائیز ٩٧ در جریان بودە و هست کە بطور کلی در حال تغییر سیمای کردستان است؛ بخشی از این تحولات بە ارتقاء سطح تحصیلات مردم، ارتباط مداوم با دنیای خارج و تأثیر گرفتن از سوشیال مدیا و فضای مجازی برمیگردد.
البتە بازگشت تحریمها بر ایران و عدم انجام وعدەهای روحانی در قبال خلق کرد کە در بیانیەی ” حقوق اقلیتهای ملی و مذهبی” آمدەاست، ملت کرد را بطور عام از روحانی و اصلاحطلبان در ایران ناامید نمودەاست.
بطور کلی میتوان گفت این تحولات در جامعەی کردستان روی دادەاند:
١ــ سطح سواد و تحصیلات در کردستان بسیار بالا رفتە، بگونەای کە کمتر خانوادەای یافت میشود کە در آن دانشجو یا افراد با مدارک بالای تحصیلی دیدە نشوند.
٢ــ مکریان و اردلان مرحلەی هویتطلبی ملی را سپری کردە و کرماشان و ایلام اینک در مرحلەی این هویتطلبی بسر میبرند.
٣ــ جامعەی مدنی کردستان در شرایط حساس و درهمان حال توانمندی بسر میبرد؛ این مرحلە حساس است جامعەی مدنی زیرا نوپا است و پایگاهی شکنندە دارد؛ این خطر نیز بە ضعف پایگاە اقتصادی و فشارهای حکومت برمیگردد.
٤ــ کردستان بە دلیل شکوفایی و گسترش جامعەی مدنی در حال شکلگیری سازماندهی خود است.
٥ــ پایگاە تفکر چپ در کردستان کاهش یافتە و آن بخش از نخبگان کرد کە دیدگاە چپگرایانە داشتند، اینک تحت تأثیر گفتمان حاکم جهانی، یعنی لیبرالیسم و مفاهیمی چون دمکراسی و حقوق بشر قرار گرفتەاند.
٦ــ در مکریان کردها از اکثریت قریب بە اتفاق برخوردارند و این امر بە مذاق حکومت و گروەهای افراطی ترک خوشایند نیست. بعبارتی دیگر بە دو دلیل توطئە چینی امنیتی، نظامی و سیاسی در تهران و ترغیب و تشویق دولتهای همسایە، رگەای از ناسیونالیسم افراطی ضد کرد در استانهای همجوار کردستان و بخشی از شهرهای کردستان کە کرد و ترک درهم آمیختەاند، پدیدار گشتە است.
٧ــ چند بخش شدن جامعە کردستان در داخل تحت تأثیر اختلافات و انشقاق احزاب سیاسی در خارج از کشور
٨ــ گسترش بیاعتمادی جامعەی کردستان و نخبگان کرد بە نظام سیاسی کنونی ایران و جبهەی اپوزیسیون سراسری در خارج از کشور.
این تغییرات میتوانند بە بستر پارەای از رویدادها تبدیل شوند یا اینکە سمت و سوی تغییر و تحولات را بسوی فاز جدید و سرنوشتسازی رهنمون سازند. بنابر این لازم است احزاب کردستان باهم بر اساس ضرورت اتحاد بین خود و بر مبنای نقشە و برنامەای مدون گامهای واپسین را در این برهەی زمانی بردارند.