ترجمە از متن کردی: ههردی سلیمی
تداوم ترور سیاسی در داخل و خارج کشور از کشور
در ماههای اخیر دو رویداد، باعث شد دوباره نگاهها بە سوی ترور مخالفان و دگراندیشان به دست جمهوری اسلامی، در داخل و خارج از کشور جلب شود: در داخل کشور، قتل مشکوک دکتر فرشید هکی و در خارج کشور نیز خنثی و آشکار شدن طرح ترور یک معارض عرب اهوازی، در کشور دانمارک.
هیچ کدام از این دو رویداد، در نوع خود _نه فقط در تمامی تاریخ جمهوری اسلامی، بلکه طی همین یکی دو سال اخیر نیز- بی نظیر نبودهاند. بدین معنی که در داخل کشور ، حتی در همین یکی دو سال اخیر، دهها فعال سیاسی و مدنی منتقد و مخالف جمهوری اسلامی به شیوەهای مشکوک جان خود را از دست دادهاند. در خارج کشور نیز در طی همین مدت، تعدادی از معارضان ایرانی مخالف جمهوری اسلامی، مورد هدف نقشههای تروریستی آدمکشان مزدور این رژیم قرار گرفتەاند، مجموعهای از طرحهای تروریستی جمهوری اسلامی هم شناسایی و شماری از دستاندرکاران آنها دستگیر یا اخراج شدەاند.
زمستان سال گذشته، چندین نفر از پیشاهنگان و سازماندهندگان تظاهرات مردمی و سراسری دیماه و بهمنماه، پس از بازداشت، زیر شکنجه کشته شدند. نهادها و دستگاههای ذیربط رژیم در این باره با نهایت وقاحت، اعلام کردند که این افراد، خود به زندگیشان خاتمه دادهاند! جوان ایلامی طالب بساتیوند، عضو حزب دمکرات کردستان، از جمله این بازداشت شدگان بود. باز در بهمنماه همان سال (١٣٩٦)، دکتر سید کاووس امامی، استاد دانشگاه و فعال زیست محیطی، تحت نام “خودکشی” در زندان کشته شد. اما واقعیت آن است کە هیچ کدام از این مرگ ها، “مشکوک” نبودند، زیرا کسی شکی در این نداشت که “خودکشی” دروغی بیش نیست و شکنجهگران دستگاهای سرکوب جمهوری اسلامی، موجب مرگ این افراد شدهاند.
“در اواخر بهمن، هواپیمای گروهی از فعالان محیط زیست به کوه دنا «برخورد» کرد و همه سرنشینان کشته شدند: احمد نظری، دکترای تخصصی و دارای علایق پژوهشی در زمینههایی مانند کنترل آلودگی محیط زیست؛ غلامعلی احمدی، دانشجوی دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و مدرس دانشگاه آزاد بهبهان، نویسنده مقاله برنامهریزی برای تغییر رفتار در جهت حفظ محیط زیست؛ سلمان شریف آذری، محقق حوزه محیط زیست؛ مهدی جاویدپور، روزنامهنگار فعال محیط زیست؛ حامد امیری مهندس کشاورزی، محقق علوم و تکنولوژی محیط زیست؛ سیدبهزاد سیادتی، کارشناس ارشد زمینشناس؛ اردشیر راد، مهندس کشاورزی و منابع طبیعی؛ مصطفی رضایی، کارشناس کشاورزی و منابع طبیعی؛ علی زارع، محقق حوزه کشاورزی و منابع طبیعی؛ محمد فهیمی؛ علی فرزانه؛ سیدرضا فاطمیطلب؛ احمد چرمیان؛ خلیل آهنگران؛ مژگان نظری؛ بهنام برزگر. دو برادر فعال محیط زیست به نامهای محمد صادق و محمدباقر یوسفی نیز در اوایل اسفند ۱۳۹۶ در شهر جم استان بوشهر در ««تصادف رانندگی» جان باختند.”(١)
همچنین در تیرماه سال جاری، جسد مریم فرجی، فعال مدنی و دانشجوی تحصیلات عالی در رشتهی مدیریت بینالملل که دارای سابقهی بازداشت در رابطه با تظاهرات دیماه سال گذشته بود، در حوالی کرج پیدا شد.(٢)
هم اکنون نیز شمار زیادی از شخصیتهای فعال در پیوند با اعتصابات مدنی معلمان، کامیون داران، دانشجویان، انجمنها و سندیکاهای مختلف، همچنین فعالان زیست محیطی، وکلا و فعالان حقوق بشری، در زندانهای رژیم به سر میبرند. بعید نیست جان شماری از آنان را نیز تحت نام “خودکشی” یا هر گونه رویداد مشکوک دیگری، نگیرند.
دستگیری و بازداشت “هاشم خواستار” از سازماندهندگان و پیشاهنگان اعتصاب معلمان و نگه داشتن وی در یکی از بیمارستانهای روانی شهر مشهد در اواخر مهرماه امسال، آخرین نمونهی ربودن و مفقودالأثر کردن فعالان و منتقدان داخلی است. آنچه حائز اهمیت است همزمان با قتل مشکوک و رازآلود دکتر فرشید هکی، تعداد چشمگیری از فعالان داخلی که در سازماندهی حرکتها و تجمعات اعتراضی داخل کشور از نفوذ و جایگاە ویژە برخوردارند، تهدید شدهاند که این بار بە دستگیری و بازداشتشان بسندە نمی کنند و باید در انتظار سرنوشتی به مراتب بدتر باشند!
اینکه این شیوه از مرگها، “مشکوک” محسوب میشوند و به تبع آن دستگاههای سرکوبگر رژیم متهم میگردند، بی دلیل نیست. دلیل اول به سابقهی دستداشتن وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و سایر نهادهای مختلف درون مافیای قدرت جمهوری اسلامی در کشتن و از بین بردن مخالفان، بر میگردد. ٢٠ سال پیش، خشم موجود در بطن جامعه و جنبش آزادیخواهانهی مردم ایران، شکاف های به وجود آمده در اثر رقابت جناحهای حاکمیت را مغتنم شمردە و از آن جهت افشاگری و دادخواهی علیە اینگونە قتلهای حکومتی، سود جست. پس از انکە پروژهی”قتلهای زنجیرهای” کە وزارت اطلاعات به قصد حذف فیزیکی شخصیتهای سیاسی و فرهنگی فعال و دگراندیش داخل کشور از چند سال پیش استارت آن را زدە بود، در آن سال بە اوج خود رسید و جان داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، فیروز دوانی و غیره را گرفت، زیر فشارهای جنبش آزادیخواهی مردم ایران، و افشاگریهای شماری از مطبوعات آن دورە، دستهای پشت پرده و سرچشمهی این جنایات کشف و رو شد. برای همگان روشن شد که “خانه از پای بست ویران است” و سررشتە همەی این قتلهای مشکوک، به شخص ولی امر مسلمین و سازمانهای تحت امر او، میرسد. تا جایی که در راستای برداشتن موانع و دردسرهای پیش روی حاکمیتشان، نه تنها دست”سعید امامی”ها را در جهت واژگون ساختن اتوبوس حامل دهها نویسنده، شاعر و هنرمند دگر اندیش و منتقد باز گذاشتەاند، بلکه به “یادگار امام راحل” (احمد خمینی) نیز رحم نکرده و با “فتوای شرعی” او را از میان بر میدارند. اکنون نیز همان کسانی کە در پشت پردهی “قتلهای زنجیرهای” قرار داشتند، همانند گذشتە در نوک هرم قدرت این رژیم حضور دارند و تصمیم گیرندەگان اصلی دستگاههای مافیایی آن، هستند.
دومین دلیل، که تردیدی باقی نمیگذارد، “قتلهای مشکوک” چیزی جز ترور سیاسی و طبق برنامه و از قبل طراحی شدهی تصمیم گیرندگان این رژیم نیست، کین و نفرت انکار ناپذیری است که سران سپاه و شرکایشان در مافیای قدرت و ثروت، از مبارزین و چهرەهای شجاع و شاخص جنبش مدنی رو به رشد مردم ایران، بە دل گرفتەاند. نباید این واقعیت را ناچیز پنداشت، که با هرگونە افشاگری در رابطە با غارت ثروت مملکت و با هر گونە روشنگری در مورد ندانم کاریها و سیاستهای نابخردانەی حاکمیت _از بر باد دادن سامان مردم ایران در مانورهای سپاه پاسداران در سوریه، یمن، لبنان و عراق گرفتە تا نقد پروژههای مخرب آن در زمینهی آب و کشاورزی و محیط زیست، که بسترساز عظیم ترین بحرانها بودەاند _ پای سپاه پاسداران و بیت رهبری بە میان می آید. به عبارتی دیگر، امروز کسانی سرنوشت این رژیم را در دست دارند کە مسئول سیاستها و برنامههای مخرب و جنایات چندین ساله آن نیز هستند. همانها، اکنون با کسانی که نارضایتی، تنفر و بیزاری مردم جان بە لب رسیدەی مردم ا ایران را نمایندگی میکنند، رودرروی هم قرار گرفتەاند. از انجا کە توانایی حل بحرانهای کشور را هم ندارند تا از این طریق از خشم و نارضایتی مردم بکاهند، همچنین نیک آگاهند که وجود چهرەها و شخصیتهای مبارز، زمینەساز شکل گرفتن رهبری مبارزاتی در داخل کشور و باعث تشویق، تحکیم و تداوم جنبش سراسری و مردمی میشود، از این رو تصمیم بە حذف فیزیکی آنان گرفتەاند تا به زعم خود، از استمرار و بقای رژیمشان رفع خطر نمایند.
دلایل روی آوری دوبارە جمهوری اسلامی به ترور مخالفان خود
البتە منظور از”روی آوری دوبارە جمهوری اسلامی به ترور مخالفان در داخل و خارج از کشور” به هیچ عنوان بدان معنی نیست که جمهوری اسلامی در مرحلەای از حاکمیت خود، حذف فیزیکی مخالفان خود را از برنامهی روزانهی دستگاههای مربوطەاش، کنار گذاشته است. این رژیم در داخل کشور، هیچگاه از حذف مخالفان خود غافل نبوده است. حال حذف آنها به وسیله شکنجه و اعدام بوده باشد، یا از طریق رخدادی مشکوک. از بین بردن تدریجی دگراندیشان و مخالفان از طریق منزوی ساختن و ترور شخصیتی آنان و وارد آوردن انواع فشارها به ایشان و خانوادههایشان، یکی دیگر از شیوههای از بین بردن مخالفان از سوی این رژیم بوده است.
در واقع آنچه جمهوری اسلامی موقتا اجرای آن را از دستور کار خود خارج ساختە بود، ترور رهبران و مبارزان اپوزیسیون ایرانی در کشورهای اروپایی بود کە دلیل آن، پیامدهای صدور حکم تاریخی دادگاە برلین و معرفی رهبران جمهوری اسلامی بە عنوان صادر کنندە دستور قتل قربانیان ترور رستوران میکونوس از سوی این دادگاە بود. این حکم، گذشتە از رسوایی سیاسی بزرگی کە برای این رژیم به همراه داشت، موجب واکنش سیاسی و دیپلماتیک بی سابقەکشورهای عضو اتحادیه اروپا در مقابل ایران نیز شد.
از قرائن و شواهد چنین پیداست کە ترور مخالفان در خارج از کشور و قتل دگراندیشان مبارز و ناراضی داخل کشور ، از سوی دستگاه ترور و سرکوب این رژیم بە همان روال گذشتە، یکبار دیگر از سر گرفتە شده است. سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات، نه تنها مایل نیستند در این رابطە از خود رفع اتهام کنند، بلکه مرتبا و به صورت مداوم و در مراسمات گوناگون، مخالفان نظام را تهدید میکنند کە در هر کجای جهان باشند باشند، از گزند “سربازان گمنام امام زمان” در امان نخواهند بود.
تهدیدها و سخنان فرماندهان سپاه پاسداران و مسئولان امنیتی رژیم، همچنین طرحها و برنامەهایشان به منظور از بین بردن مخالفان و معارضان رژیم _اعم از آنهایی کە اجرا شدە و جان شماری از فعالان اپوزیسیون جمهوری اسلامی را گرفتەاند، یا آنهایی که خنثی و افشا شدەاند، نشان از گستردگی طرحها و نهادهای دخیل در چنین برنامەهای تروریستی دارند. اکنون نباید تردیدی باقی ماندە باشد که دوره جدیدی از ترور و حذف فیزیکی آشکار مخالفان و معارضان، از سوی رژیم تروریستی جمهوری اسلامی شروع شده است.
اما آنچە در این بین حائز اهمیت است علل و چرایی روی آوری دوبارە تصمیم گیرندگان رژیم، به ترور و حذف فیزیکی بی مهابای مخالفان و معارضان سیاسی جمهوری اسلامی است. دلیل اصلی آن را باید در شروع مرحلهای سرنوشت ساز از اعتراضات تودهای مردم ایران جستجو کرد. اعتراضات تودەای مردم ایران علیە جمهوری اسلامی هرگز تا این حد وارد مرحلهای سرنوشت ساز نشده است. پارامترهایی که موجب شدەاند اعتراضات مردمی ایران وارد مرحلهای سرنوشت ساز شود، به شرح ذیل است:
– پاسخگو نبودن شانسها و راهکارهایی که در اختیار مردم و رژیم بودەاند:
نابسامانی اوضاع سیاسی و اقتصادی، بحرانهای گوناگون و نارضایتی مردم از اوضاع جاری از سالها قبل وجود داشتە است. اما جمهوری اسلامی با برگزاری انتخابات مهندسی شدە ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و بازی کردن با کارت جناحهای درون نظام و دست به دست کردن بخشی از قدرت از این جناح به جناح دیگر، توانستە بود اعتراضات و نارضایتی مردم را کنترل کند. مردم نیز در برهەهایی، علیرغم محدودیت فرصتها، از انتخابات و رقابتها و شکافهای جناحهای حکومتی در جهت بهبود نسبی اوضاع سیاسی، یا پیشگیری از بدتر شدن اوضاع اقتصادی و غیره، سود جستە بودند.
آخرین شانس و راهکار رژیم و همچنین مردم برای نجات از بحرانهای مزبور، بر سر کار آوردن روحانی بود. اما این “شانس”، حتی در همان دورهی اول ریاست جمهوری خود، که بخت با او بود و توانست توافق برجام را به سرانجام برساند، نە موفق نشد انتظارات سیاسی رأی دهندگانش را برطرف کند و نه توانست به وعدههای اقتصادی خود جامه عمل بپوشاند.
-خروج آمریکا از توافق برجام و پیامدهای آن:
چنین انتظار میرفت با پایان یافتن چالش هستهای رژیم ایران با آمریکا و دولتهای غربی و به دنبال توافق موسوم به برجام، با برداشته شدن تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران و آزاد شدن پولهای بلوکه شده ایران، روابط اقتصادی و تجاری کشورهای اروپایی با ایران چه به لحاظ کمی و چه بە لحاظ کیفی شاهد رشد و توسعه کم سابقهای گردد و اقتصاد این کشور پس از سالها در مسیر رشد و بهبود گام نهد. ولی خروج آمریکا از این توافق در پی روی کار آمدن دونالد ترامپ و بازگشت تحریمهای امریکا علیه رژیم ایران و احیای شرایط سابق، رویای سردمداران ایران را به سراب تبدیل کرد. اگرچه قرار بود اتحادیه اروپا در غیاب آمریکا نیز برجام را نگه دارد، و رهبران جمهوری اسلامی وانمود میکردند که با ماندن اتحادیه اروپا در این توافق، مشکل اقتصادی چندانی نخواهند داشت، اما در عمل میبینیم که این رژیم هم در زمینه صادرات نفت و هم در حوزه واردات کالا به شدت بە تنگنا افتادە است و تحریمهای آمریکا عرصه را بر آن تنگ کرده است.
-انتقال اعتراضات مردمی به خیابانها و گسترش شکل تودەای آن:
ناامیدی قطعی مردم از نبود هرگونه تغییر و اصلاح مثبت اقتصادی و سیاسی و اطمینان یافتن آنها از وخامت روزافزون وضعیت عمومی، بی ارزش شدن بی سابقه پول ایران و گرانی غیرقابل تحمل بهای کالاهای اساسی زندگی مردم، به ویژە نان، شکر، سوخت، درمان و غیره، باعث شدە که اعتراضات از حالت موردی و پراکنده بیرون آمدە ، شکل عمومی بە خود بگیرد و در قالب اعتراضات عمومی و خیابانی نمایان شود. اعتراضات دیماه سال گذشته که بیش از 100 شهر ایران را فرا گرفت، در حالی صورت گرفت کە آن زمان شرایط اقتصادی و وضعیت معیشت مردم، هنوز تا این حد رو بە وخامت نگذاشتە بود. تظاهرات خیابانی سال گذشتە و اعتصابات پی در پی و مداوم کارگران، معلمان، کامیونداران و غیره در سال جاری، تماما گویای این واقعیت است که،کاسە صبر مردم ایران پر شدە و بە دنبال فرصتی هستند تا یکبار و برای همیشە تکلیف خود را با حکام ایران روشن سازند.
– اصرار بانیان و عاملان بحرانهای کنونی بر ادامە سیاستهایشان:
هر چە مردم ایران ، بیشتر بە سرچشمە بدبختیها و سیەروزی خود پی میبرند، بهتر این واقعیت را درک می کنند کە منشأ و بانی بحرانها و مشکلات کشورشان کدامین نهادها هستند. اکنون برای مردم تردیدی باقی نماندە است که هر کسی رئیس جمهور ایران باشد، یا هر کدام از جناحهای حکومتی مجلس شورای اسلامی را در اختیار داشتە باشد، هسته اصلی این حکومت (بیت رهبری و سپاه پاسداران و سایر نهادهای وابستە بە آنها)، کشور را آنگونه که در راستای منافع خودشان باشد، اداره میکنند. این هسته که تمامی اهرمهای سیاسی، نظامی و اقتصادی رژیم را تحت سلطە خود دارد ، ثروت کشور را که بایستی در جهت بهبود زندگی مردم یا پاسخگویی به ابتداییترین نیازهایشان صرف شود، صرف بقا و تداوم قدرت خود و ادامه سیاستها و برنامههایی میکنند که کمترین سود و منفعتی برای مردم ایران ندارند. پافشاری بر برنامەهای هستهای ، دخالتهای سیاسی و نظامی در امور داخلی کشورهای منطقه، علیرغم اینکه سالانه میلیاردها دلار از سرمایه ملت ایران هزینه پیشبرد و تداوم آنها میشود، به هیچ وجه در راستای خواست و منافع مردم ایران نیست. این واقعیت، یعنی ادامە غارت و هدر دادن ثروت مملکت در راستای سیاستهای آشوبگرانه، آن هم در شرایطی که ساکنان کشور در وخیمترین شرایط به سر میبرند، مردم را در مبارزه علیه این رژیم از همیشە مصرتر کرده است.
- شدت یافتن تلاشهای اپوزیسیون بە منظور تعین آلترناتیو جمهوری اسلامی:
همزمان با شدت گرفتن اعتراضات و نارضایتی مردم علیە جمهوری اسلامی و تجدید فشارهای بینالمللی، مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور، بیش از پیش نیاز به همکاری ، وحدت مبارزاتی و توافق بر سر آلترناتیوی مناسب به منظور جایگزینی این رژیم را احساس میکنند. طی ماههای گذشته، جلسات و نشستهایی بە منظور تبادل نظر و حصول توافق بر سر اصول اساسی همپیمانی و تصمیم در باره آلترناتیو جمهوری اسلامی، میان احزاب و جریانات اپوزیسیون صورت گرفتە است کە در مقایسە با گذشتە این روند بە پیشرفتهای نایل آمدە است. در داخل کشور، صداهایی که در چارچوب رژیم فعلی هیچ گونه شانسی برای تحقق مطالبات اساسی مردم، نمی بینند و بر این باورند که باید به دنبال راه چارهای در بیرون رژیم گشت، بیشتر و صریحتر شده است. اپوزیسیون خارج کشور نیز گسترش نارضایتی داخلی، عجز رژیم در حل بحرانها و فشارهای بیرونی علیه آن را، فرصت مناسبی میبیند کە لازم است پابەپای آن در این برهه زمانی هوشیارتر از قبل عمل کند و نقش مؤثری را در این مرحله سرنوشت ساز و حیاتی در سازماندهی و رهبری نارضایتیهای مردم علیه جمهوری اسلامی ایفا کند.
هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی ایران، نه قادر است راه چارهای برای این بحرانها پیدا کند، نه آمادگی آن را دارد که به شیوهای مسالمت آمیز قدرت را به نمایندگان راستین مردم ایران انتقال دهد. در واقع به خاطر گذشته پر از فساد خود و نگرانی از پس دادن تاوان چهار دهه حاکمیت خونین و ویرانگر بر کشور ، به مانند همیشه در مواجهه با مردم ، یک راه سراغ دارند: آن هم سرکوب اعتراضات مردمی و از بین بردن فیزیکی رهبران، سازمان دهندگان و چهرەهای مبارز و آزادیخواه در داخل و خارج کشور.
اینکە این رژیم تا چند توان و امکان از بین بردن مخالفان سیاسی خود در داخل و خارج کشور را دارد، نمیتوان پاسخ روشنی بدان داد. اما آنچه که نباید در آن تردید کرد، این است که این بار سران رژیم به راحتی قادر نخواهند بود گلیم خود و سرنوشت محتومشان را از آتش نارضایتی و خشم و تنفر مردم ایران، نجات دهند.
منابع:
- و (٢) برگرفته از: گزارش جامعهی دفاع از حقوق بشر در ایران (عضو فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر)، ٢٥ اکتبر ٢٠١٨
قادر وریا