برگردان: ڕەوەز
از اینرو کە این روز (٢٦آذرماە)، روز پرچم و پیشمرگ کردستان است و روز یادمان و گرامیداشت یک روز ملی است نە مناسبتی حزبی، بنابر این سعی میکنم بطور اجمالی هم کە شدە، نگاهی بە وضعیت کرد در بخشهای دیگر کردستان هم داشتە باشم، هر چند در مورد “شرق کردستان” (کردستان ایران) بیشتر تمرکز خواهم داشت.
اگر برای سخنانم یا این سمینار بخواهم عنوانی تعیین نمایم، نام و عنوان آن ” اعتلاء جنبش هویت طلبانە کرد” خواهد بود. هدف از این نوشتار چیست؟ در این مجال میکوشم ثابت کنم پس از قریب بە صد سال از مبارزەی هویتطلبانەی ملت ما در برابر اشغالگران کردستان، کرد در این مبارزە پیروز بودە و این اشغالگران کردستان هستند کە در استراتژی خود در قبال ملت کرد شکست خوردەاند.
شرق کردستان ( کردستان ایران)
ناسیونالیسم ایرانی در اواخر قرن نوزدە و آغاز قرن بیستم و دقیقتر بگویم با جنبش مشروطە پدیدار گشت؛ پدیدەای کە پیشتر در تاریخ این کشور وجود نداشت. ثمرەی ناسیونالیسم ایرانی اصطلاح “ملت ایران” بود کە در نخستین قانون اساسی این کشور در سال ١٩٠٦ رسمأ نام آن آمدەاست. “ملت ایران” ترکیب و اصطلاح فانتزی و مصنوعی کە بەهدف سیاسی درهم ادغام گشتەبود، چراکە بر مبنای زبان و فرهنگ فارسی و مذهب شیعە شکل گرفت و تعبیر یا بیانگر هویت ملتهای دیگر ساکن این پیکرەی جغرافیایی کە بدان ایران گفتە میشود و کرد نیز یکی از این ملتها است، نبود
بیست سال پس از تولد ناسیونالیسم ایرانی و پدیدار شدن ثمرەی آن بە نام “ملت ایران”، با جلوس رضاخان پهلوی بر تخت شاهی کە حکایت از “دولتــملت” مدرن ایران میکرد، ناسیونالیسم ایرانی پا بە مرحلەی دیگری از حیات خود نهاد. ملت ایران کە تا آنهنگام تنها بر صفحەی کاغذ نوشتە میشد، وارد مرحلەی پراکتیک گردید و میبایست عملأ تحقق مییافت و بدین سان روند ملتسازی در ایران آغاز گشت.
پروسەی ملتسازی بر مبنای یک دولت، یک ملت؛ یک زبان، یک فرهنگ آغاز شد و در این راستا و بە هدف پیشبرد آن، سایر ملتها، زبانها و فرهنگهای دیگر میبایست در ملت، زبان و فرهنگ فارسی حل و آسمیلە شوند. این روند از طریق یورش بە فرهنگ ملتهای دیگر و با استفادە از ابزارهای حاکمیت همانند ارتش، موسسات دولتی و بروکراسی اداری رو بە گسترش شروع شد. بدین سان پروسەی ملتسازی در ایران بە شیوەای غیر دمکراتیک و از طریق اعمال زور، استفادە از نیروی نظامی و سرکوب و خفقان و ورای خواست و ارادەی ملتهای ایران رقم خورد.
این نقطەی شروع جور و ستم ملی بە شیوەی مدرن و سیستماتیک در ایران بود کە با تشکیل دولتــ ملت رضاشاە آغاز گشت. ناسیونالیسم کرد نیز در واکنش و مقابلە با ناسیونالیسم ایرانی کە ناسیونالیسمی تهاجمی بود، شکل گرفت، بە مقابلە برخاست و آن را بە چالش کشید. بدینگونە استارت مبارزەی طولانیمدتی زدە شد کە اینک یک سدە از حیات آن میگذرد. جمهوری کردستان، قیام سالهای ٤٦ــ٤٧ و جنبشی بە قدمت ٤٠ سال، درخشانترین دستاوردهای این پیکار بودند.
محتوا و ماهیت این مبارزە چە بود؟ ماهیت و محتوای پیکار خلق کرد در شرق کردستان (کردستان ایران) طی این مدت، پیکاری هویتطلبانە بود. آحاد جامعەی کردی در کردستان در این ١٠٠ سال احساس، اندیشە و موضع خود را بەشیوەهای همەجانبە و گوناگون برای اثبات هویت ملی خود و نیل بە یک هدف سیاسی نشان دادەاند.
شیوەهای ابراز وجود هویت ملی را میتوان در این چند محور لایەبندی کرد: مبارزەی مسلحانە، نافرمانی مدنی، آفرینش هنر و ادبیات ملی و فعالیتهای مدنی
مبارزەی مسلحانە؛ مبارزەای سخت، طاقتفرسا و بیوقفە بە مدت ١٥ سال و همچنین فعالیتهای سالهای اخیر، از “گردێنە”ی “حمزە سارتکەای” گرفتە تا “قەرەسقل” “کمال خزری”، “سقز” “شیخ غریب”، “کوسالان” “منبریها”، ” دری مریوان “آرگش” ” و “کامیاران” “محمد کامیارانی”.
نافرمانی مدنی؛ از شیوەی تظاهرات و اعتصاب عمومی و بستن مغازە و بازار در شهرهای مختلف کردستان در محکومیت ترور دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی و تکرار آن در سالهای پس از آن، اعتراض بە قتل “شوانە سید قادر” و اعدام “فرزاد کمانگر” و رفقایش و همچنین ابراز احساسات مردم در شرق کردستان بە طرق گوناگون همانند تظاهرات، گردهماییها و جشن و پایکوبی بە مناسبتهای مختلف از جملە در رثا و شادی در سایر بخشهای کردستان.
خلق آثار هنری و ادبیات ملی؛ در عرصەهای شعر و داستان نویسی، فیلم و تئاتر، پیکرتراشی و هنرهای تجسمی، مطبوعات، موسیقی و آواز کردی. اشعار “استاد آسو”،” صلاح آشتی”،”علی الفتی”،” گردیگلانی”، “”معروف آقایی”، “رضایی”، “تاباک”، “ناصر آغابرا” و “شوانە” و بسیاری دیگر از شاعران؛ رمان “گابور” هدایتی، “گل شوران” عطا نهایی و آثار امیری، فیلمهای “بهمن قبادی” و ” جمیل رستمی”، آثار پیکرتراشی “هادی ضیاالدینی” کە از چهرەها و رمز و راز مشاهیر کرد و سرشت کردستان اقتباس کردەاست، تئاتر “قطبالدین صادقی، موسیقی گروە فول هارمونیک “کاوە فقیەزادە” تا هنرمندان منطقەای و سرایندەی فلکلور و همچنین دەها مجلە، روزنامە و ترجمەی آثار بە زبان کردی، ازجملەی این فعالیتها در این عرصە هستند.
فعالیتهای مدنی؛ جنبشی کە ابتدا با تأسیس و تشکیل انجمنهای ادبی و یادوارەی بمباران شیمیایی “حلبجە” در تهران و دیگر شهرها آغاز گردید و با برگزاری مراسم ملی و “نوروز جامانەها” و “مریوان” پیشاهنگ در مبارزەی مدنی و شهیدان زیستمحیط در این اواخر و … ادامە یافت.
مبارزە و فعالیت این قرن، بخصوص در ٤٠ سال اخیر کە من نمونەهایش را برای این مرحلە ذکر کردم، ناسیونالیسم ایرانی را بە چالش کشیدند، بویژە در چند دهەی گذشتە موجب گشتە جامعەی کردی مبانی شناخت (هویتشناختی) خود را در برابر ناسیونالیسم ایرانی آشکاراتر بروز دهد و همانند اشغالگر بدان بنگرد. بە همین دلیل است کە گفتمان ملی در ٣٠ــ٤٠ اخیر بدین سو در فضای سیاسی کردستان برخلاف دهەی ٤٠ و ٥٠ خورشیدی، گفتمان غالب است.
موضع و واکنش ناسیونالیسم ایرانی نسبت بە وضعیت کرد و مسألەی ملی طی ١٠٠ سال اخیر و تاکنون چە بودەاست؟ ناسیونالیسم ایرانی نگرشی تمامأ امنیتی داشتە و همچون یک مسألەی سیاسی و واقعیت جامعەی ایران بدان ننگریستەاست. لذا نەتنها هیچگاە بطور جدی از طریق مذاکرە و دیالوگ برای حل و فصل آن گام برنداشتە، بلکە از طریق یورش نظامی، میلیتاریزە کردن کردستان، ترور، اعدام ، زندان و تبعید خواستەاست این معضل را از پیشرو بردارد و در واقع درصدد خاتمەدادن بە مسألەی کرد از طریق این شیوەها بودەاست.
این دیدگاە و سیاست ناسیونالیسم ایرانی در ١٠٠ اخیر از سوی سە حاکمیت مرکزی، رضا شاە، محمدرضا شاە و در ٤٠ سال گذشتە نیز از سوی رژیم جمهوری اسلامی بە اجرا گذاشتە شدەاست. رضا شاە، اسماعیل آقا شکاک، “سمکو شکاک” را با ترفند و حیلە و بە گفتەی مورخان ایرانی با “تدبیر کمند” از میان برداشت؛ فرزندش محمدرضا شاە قاضی محمد و یارانش را بەدار آویخت و جمهوری اسلامی قاسملو و شرفکندی را در قلب اروپای متمدن!! ترور کرد. اگر محمدرضا شاە ١١ شخصیت فیضاللەبیگی را بە اتهام همکاری با جمهوری کردستان چوبەی دار سپرد، جمهوری اسلامی در یک روز ٥٩ جوان را در شهر کوچکی چون مهاباد تیرباران کرد. تا آن روزیکە متفقین رضا شاە را از اریکەی قدرت و تخت شاهی پایین کشیدند و بە آفریقای جنوبی تبعید کردند، تنی چند از روسای عشایر کرد کە بە سیاست سانترالیزەکردن ایران گردن ننهادەبودند در زندان بودند.( خاطرات “گروە ٥٣ نفر” یا “گروە ارانی”حاوی اطلاعات قابل توجهی در این رابطە است.) محمدرضا شاە نیز تا روزیکە در فرودگاە تهران با چشمان گریان برای همیشە ایران را ترک کرد، زندانیان کرد را در زندان بە بند کشید کە هریک ٢٥ سال در بند بودند (” عزیز یوسفی”، غنی بلوریان”، و رضا شلتوکی” و علی عمویی” از کردهای اهل کرماشان) و اینک نیز قدیمیترین زندانی سیاسی در ایران زنان و مردان کرد هستند. ( زینب جلالی ١١ سال است در زندان بسر میبرد و محکوم بە حبس ابد شدەاست، عثمان مصطفیپور، محمد نظری و کمال شریفی هر یک بە ترتیب ٢٧ ، ٢٥، و ١٠ سال است کە زندانی هستند.)
اشارە کردم کە اشغالگر هیچگاە بطور جدی و از طریق دیالوگ برای حل معضل کرد گام برنداشتە، بلکە با یورش نظامی و اتخاذ راەهای خشونتآمیز، دفاع مسلحانە را بە ما تحمیل کردەاست. برخی براین باورند از همان آغاز بە دست گرفتن سلاح همچون شیوەای از مبارزە در شرق کردستان(ایران) اشتباە بودە و نمیبایست برای دفاع از حقوق و آزادیهای ملتمان، این شێوە از مبارزە را انتخاب میکردیم.
ما جنگ را همانند منفورترین و منزجرکنندەترین پدیدەهای تاریخ بشریت مینگریم، بە همین دلیل هرگز مایل بە برداشتن سلاح و جنگ نبودەایم؛ چە از این تلختر و ناخوشایندتر کە کودکی یتیم گردد، مادری در سوگ فرزندش بنشیند و زن جوانی بیوە گردد؛ حال فرق نمیکند عرب، فارس،ترک و یا کرد باشد، این بلایا همگی ناشی از جنگ هستند. در مراسم پردەبرداری از کتاب فرماندهان شهید حزب دمکرات گفتم: بە گواە بخشی از شما کە در این مراسم حضور دارید و از نزدیک این فرماندهان را میشناختید، بە جرأت میگویم هیچ یک از آنان نە، میخواستند کشتە شوند و نە کسی را بکشند
ما بسان کرد هیچگاە بە هیچ ملتی یورش نبردەایم و هرگز خاک و دیار هیچ ملتی را اشغال ننمودیم. ما چە خواستەایم؟ آزادانە در سرزمین و دیار آبا و اجدادی خود زندگی کنیم و از حق تعیین سرنوشت سیاسی برخوردار باشیم، این تنها جرم ماست. اینک طرفداران این دیدگاە( نفی دفاع مسلحانە و اشتباە خواندن آن) چە آلترناتیو و بدیلی در مبارزە برای تأمین حقوق و آزادیهای ملت کرد پیشفرض میکردند؟ مگر غنی بلوریان و همفکرانش از حزب دمکرات انشعاب نکردند تا بە گفتەی خود از طریق “مسالمتآمیز” مسألەی کرد را حل و فصل کنند؟ مگر سلاح بر زمین ننهادند و حتی از جمهوری اسلامی با توجیە “ضد امپریالیست بودن خط خمینی” حمایت نکردند؟ آیا توانستند از این راە حقوق و آزادیهای خلق کرد را تأمین نمایند؟ همچنانکە دیدیم آنها نیز بە پای “تیغ رحمت”!! جمهوری اسلامی کشیدە شدند و ممنوعیت از فعالیت سیاسی، تعقیب و زندان و اعدام فرجامشان شد.
آیا “احمد مفتیزادە” و “ناصر سبحانی” دست بە سلاح بردەبودند؟ آنان نە سکولار بودند و نە دارای تفکر چپ و نە در چارچوب خانەی احزاب “برانداز” تعریف میشدند، بلکە اسلامی، متدین بودند و حتی در مقطعی از جمهوری اسلامی دفاع میکردند، با این وصف سرنوشت آنان نیز همان زندان و کشتن بود. ما هموارە بە این باور بودیم کە حل مسألەی کرد باید از طریق دیالوگ و بر سر میز مذاکرە باشد؛ معتقد بودیم گرەای کە با دست باز میشود را چرا با دندان باز کنیم، ما هیچگاە گفتگو را بسان یک پرنسیپ از مبارزە نفی نکردەایم، اما اگر طرف مقابل حاضر بە مذاکرە نبود و یا حسن نیت نداشت، گفتگو چە معنایی دارد؟
در ٤٠ سال گذشتە جمهوری اسلامی سە بار با جنبش خلق کرد و یا یکی از طرفهای این جنبش گفتگو داشتە است. نخستین بار در پائیز ١٣٥٨ جمهوری اسلامی با هیأت نمایندگی خلق کرد مذاکرات آشکاری را آغاز کرد. سپس حزب دمکرات بطور یکجانبە با جمهوری اسلامی بە مذاکرە ادامە داد و بدین خاطر اتهام سازشکار بە حزب بستند و دست آخر هم این گفتگوها بە بنبست رسید. در واقع این جمهوری اسلامی بود کە هیچ اعتقادی بە روند مذاکرە نداشت و هدف از مذاکرە نیز بدست آوردن زمان جهت تقویت پایەهای نظام بود، زیرا تا آن هنگام هنوز جمهوری اسلامی نتوانستەبود بطور کامل جای پای خود را مستحکم سازد. برای اثبات این ادعا کە جمهوری اسلامی حسن نیت نداشت میتوان بە سخنان هاشمی رفسنجانی مراجعە کرد: در “صورتجلسەی” شورای انقلاب در ١١ آذرماە سال ١٣٥٨ بە نقل از رفسنجانی آمدەاست، آنها(کردها) بە هیچ چیزی جز کشوری مستقل و غیراسلامی راضی نیستند و فکر نکنید {مسألەی کردها} با مذاکرە حل و فصل میشود و بدون تردید با آنها دچار جنگ میشویم( منبع: مسعود رضوی، روزنامەی همشهری سال ١٣٧٢)
بار دوم: در وین پایتخت کشور اتریش و البتە اینبار مذاکرات بطور مخفیانە انجام گرفت و نتیجەی آن ترور دکتر قاسملو بود.
بار سوم: این بار نیز گفتگوها در نهان برگزار شد و نیتجەی آن در یک کلمە، ” هیچ” بود. وزیر اطلاعات رژیم در مجلس شورای اسلامی در این خصوص گفتە بود: چندی پیش با “گروەهای معاند” مذاکرە داشتیم تا اطلاعات خود در مورد آنها را بە روزرسانی کنیم. حال سوأل این است آیا این نمونەها کافی نیستند برای زدودن گمان حسن نیت جمهوری اسلامی در گفتگوها؟ در غیر اینصورت باید اذعان داشت” آزمودە را آزمودن خطاست”
اینک قریب بە ١٠٠ سال از آغاز تلاش ناسیونالیسم ایرانی از سوی دولت شبهە مدرن رضا شاە پهلوی جهت ایجاد “ملت ایران” و آسمیلە کردن ملت کرد در بطن ملت فارس میگذرد، ببینیم آیا اشغالگر بە هدف خود رسیدەاست؟ همچنانکە میدانید در ادامەی همان رویکرد و استراتژی ناسیونالیسم ایرانی، یعنی پناە بردن بە سرکوب لجام گسیختە در برابر خلق کرد، سە ماە پیش در ١٧ شهریورماە ١٣٩٧ خورشیدی جمهوری اسلامی همزمان با اعدام سە زندانی سیاسی کرد، “قڵعەی دمکرات” را بە موشک بست کە طی آن ١٦ تن از مبارزان دمکرات جان باختند و بیش از ٤٠ تن نیز مجروح شدند.
پاسخ تودەهای مردم کردستان بە این یورش جنایتکارانە و اعدامها چە بود؟ پاسخ، اعتصاب سراسری شهرهای کردستان در ٢١ شهریورماە بود، اعتصابی کە طی چهار دهە و حتی ١٠٠ سال اخیر بسان بزرگترین نافرمانی مدنی در این سطح از گستردگی و حضور مردمی بیمانند و بیسابقە بود.
این اعتصاب میلیونی، مترقی، مدنی و اجتماعی کردستان دستاوردهای زیادی داشت: نخست، پیامی بود بە اشغالگران کە پس از ١٠٠ سال بە ویژە در ٤٠ سال گذشتە، با آنکە بە همەی ابزارهای سرکوب توسل جستەاند، هیچ جایگاە و پایگاهی در کردستان ندارند و در واقع در این دیار بیگانەاند و اتکا و وجودش تنها بە دلیل نیروی نظامی و میلیتاریزە کردن کردستان است.
دوم، این اعتصاب آزمون و امتحانی بود کە نتیجەی آن نشان داد ناسیونالیسم ایرانی پس از ١٠٠ سال تلاس بیوقفە در هدف خود، یعنی تشکیل “ملت ایران” و دادن هویت ایرانی بە کرد موفق نبودە و بر خلاف آن، کرد در شرق کردستان اثبات کرد بر هویت ملی خود پافشاری میکند.
موانع و تنگناهای پیش روی پیکار هویتطلبانە در شرق کردستان( ایران) در کوتاەمدت:
١ــ اتحاد و همبستگی نیروهای سیاسی کردستان، خصوصأ در شرایط حساس ایران و منطقە بسیار از آنچە بایست میبود کمتر است و در این میان هیچ توجیهی برای عدم اتحاد دوبارەی صفوف تشکیلاتی دو حزب دمکرات موجود نیست. دو حزبی کە بسان دو نیروی عمدە در شرق کردستان با میراث مشترک ٦٠ سال مبارزە هویتطلبانە سهم عمدەای در این راستا داشتەاند. بە تعویق انداختن و عدم توجە بە خواست تودەهای مردم کردستان و دست کم گرفتن کمپینهایی کە بە منظور اتحاد دوبارە حزب دمکرات برپا میگردند، از دیدگان هوشیار تودەهای مردم نادیدە نیستند و در واقع سرباز زدن از انجام یک وظیفەی ملی و میهنی محسوب میشود.
٢ــ باید بە این ناسیونالیسم فرهنگی کە در مناطق جنوبی کردستان( کرماشان و ایلام) در سالهای اخیر پدیدار گشتە، اهمیت ویژەای داد و کوشید تا جنبەی سیاسی بدان افزودە شود و بە پدیدەی عدم توازن در مبارزەی هویتطلبانە در مناطق کردستان پایان دادەشود.
٣ــ ترکیب و بافت جامعە شناسی سیاسی کردستان تغییر کردە و در نتیجە طبقەی میانی جدیدی ظهور کردەاست؛ این قشر دارای فرهنگ ویژەی خود است و نمیتوان با زبان، ادبیات و متد دهەی ٦٠ با آن برخورد کرد.
جنوب کردستان ( کردستان عراق)
پس از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی، کشورهای فاتح این جنگ بر ماترک این امپراتوری در خاورمیانە، چندین کشور تازە را بە عرصەی ظهور اوردند کە افسران بریتانیایی با خطکش مرزهایش را تعیین نمودند. یکی از این کشورها، عراق بود کە در واقع معمار آن یک خانم انگلیسی بە نام ” گرترود بیل” بود.
عراق چارچوب مصنوع و دستسازی بود کە هم ملک و هم ملک (خاک) را برایش بە عاریە گرفتند. ملک (فیصل) از عربستان سعودی و ملک را از کردستان قرض کردند. ــ این بخش از کردستان در سال ١٣٢٤ رسمأ بە عراق الحاق یافتــ. این چارچوب جغرافیایی همانند موزائیک از چندین ملت، اقلیت ملی، آئین و آئینزای متفاوت تشکیل شد. یکی از این ملتها، بخشی از ملت کرد بود کە برخلاف خواست و تمایل خود در این چارچوب گنجاندە شد.
از همان آغاز تأسیس دولت عراق، عرب سنی مذهب کە خود در مقایسە با جمعیت عرب عراق اقلیت بود تمامی امور دولت جدید را قبضە کرد و کوشید از طریق موسسات دولتی و اداری، آموزش و پرورش مرکزی، بدون توجە بە اینکە ملت و اتنیک متفاوت در عراق زندگی میکنند، هویت و زبان عربی را بر آنها تحمیل کند و در یک کلام درصدد ایجاد هویت مشترک عراقیــعربی برای همە ساکنان عراق بود. کرد در برابر تلاش ناسیونالیسم عربی برای ایجاد هویت مشترک عراقی بە مقابلە برخاست و حاضر نشد هویت و شناسنامەی عربی را قبول کند و برای اثبات هویت ملی خود بە مبارزەای همەجانبەای دست زد. اوج این پیکار هویتگرایانە، “جنبش ایلول” در سال ١٩٦١ و “جنبش نوین” در سال ١٩٧٦ کە مجموعأ ٣٠ سال بە درازا کشید.
هر چند همەی دولتهای متوالی عراق سیاست امحاء هویت ملی کردها را در پیش گرفتند، اما این سیاست در دوران حاکمیت حزب بعث از سال ١٩٦٨ بدین سو عملأ بە اوج خود رسید. دولت اشغالگر عراق بە اجرای سیاست ترحیل، تهجیر، تعریب و تبعیث و همچنین جینوساید و کشتار نژادی (انفال و بمباران شیمیایی) و سیاست “زمین سوختە” کە عبارت بود از ویران کردن روستاهای مرزی کردستان با ترکیە و ایران بە عمق ٢٠ کیلومتر و با خاک یکسان ساختن شهر و شهرکهایی چون “قلعەدیزە و سنگسر” کمر بە نابودی کردستان بستەبود. اما اینک ملت کرد در این بخش از کردستان در چە شرایطی قرار دارد؟ ٧٠ سال تلاش دولتهای اشغالگر عراق برای آسمیلاسیون ملت کرد بە چە نتیجەای رسید؟
١ــ ٢٧ سال است کە ملت کرد در جنوب کردستان (عراق) با استفادە از موسسات و اداراتی کە برای استقرار یک دولت ملی ضرورت دارند بر روی پای خود ایستادەاست و همەی امور در کردستان بە دست کرد است.
٢ــ ٢٧ سال است در این بخش از کردستان زبان رسمی، زبان کردی است. زبانی کە در شرق کردستان(ایران) خواندن و نوشتن و در شمال کردستان(ترکیە) سخن گفتن با آن ممنوع بود. اهمیت این دستاورد ملی زمانی عیان میگردد کە ببینیم صدها زبان در جهان از بین رفتەاند و بە طیف زبانهای مردەی جهان پیوستەاند، زبانهایی کە دیگر کسی با آنها سخن نمی گوید، ولی زبان کردی زندە و پویاست. برای طنزی تاریخی هم کە باشد نمونەای از “ساطع الحصری” بیاورم کە مهندس اصلی ناسیونالیسم عربی در عراق و از پیروان و طرفداران مکتب آلمانی (فیختە و هردر) در تعریف ملت بود کە زبان را هستەی اصلی ملت قلمداد میکند. الحصری میگفت:” ملتها تنها بە دلیل تفاوت زبانی از هم جدا میشوند” اینک قریب بە ٣٠ سال است کە زبان ملت الحصری در این بخش از کردستان، زبان رسمی نیست و نسل جدید بطور کامل با آن بیگانەاست.
٣ــ در اقلیم کردستان(عراق) سال گذشتە در سوم مهرماە برای نخستین بار در تاریخ این مجال برای ملت کرد مهیا گشت کە بە پای صندوقهای رأی گیری برود تا پیرامون مهمترین پرسش سیاسی حیات خود یعنی استقلال تصمیم بگیرد؛ بدون تردید این آرمان استراتژیک هر جنبش آزادیخواهانە است کە برای نیل بە آن مبارزە میکند. کرد در اقلیم کردستان این فرصت را کسب کرد.
موانع و تنگناهای پیش روی مبارزەی هویتطلبانە کرد در کوتاە مدت در این بخش از کردستان چیست؟
١ــ فقدان توازن میان فقرا و اغنیا کە فسادی گستردە و سرساماور بە آن دامن زدەاست یکی از نقاط ضعف و در واقع “پاشنەی آشیل” پیکار هویت طلبانەی کرد در اقلیم کردستان است. تصادفی نیست کە جنبشی اعتراضی با برجستە کردن و سردادن شعارهای عدالتخواهانە طی مدت کوتاهی و در یک بازەی زمانی مشخص، نیم میلیون از آرأ مردم را پای صندقهای رأی کسبکرد. این جنبش حاصل شکلگیری و گسترش شکاف طبقاتیــاجتماعی است. این وضعیت بگونەای بر “عرق” و تعلق ملی در این بخش از کردستان تأثیر گذاشت کە “د. صلاحالدین خدیو” کارشناس مسائل خاورمیانە را بە این باور برساند کە مرحلەی “پساکردی” حداقل در مناطقی از این بخش از کردستان آغاز شدەاست.
٢ــفقدان گفتمان و مواضع مشترک در قبال بغداد( دولت عراق) در میان نیروهای سیاسی کرد در جنوب کردستان(عراق) میتواند فاجعەبار باشد، همچنانکە فاجعە آفرید.
شمال کردستان(ترکیە)
اگر ناسیونالیسم ایرانی از کرد بە عنوان ایل، عشیرە و قوم یاد میکرد، یا در عراق در قانون موقت سال ١٩٥٨ در دورە حاکمیت “عبدالکریم قاسم”بە وجود ملت کرد در این کشور اعتراف شدەبود و بطور کلی در این دو کشور( البتە در عراق بیشتر) در چارچوب فرهنگی مجال و فرصت فعالیت برای کرد مهیا شدەبود، در ترکیە وضعیت بگونەای دیگر بود. در ترکیە نەتنها مجال و امکان محدود فعالیت فرهنگی موجود نبود، کە اساسأ وجود کرد بسان ایل و عشیرە هم انکار میشد و هویت و شناسنامەی جعلی و کذب بە کرد تحمیل و بە عنوان “ترک کوهی” معرفی میگردید. بطور مثال در مادە ٨٨ قانون اساسی ترکیە(١٩٢٤) تصریح شدەاست:” تمامی ساکنان ترکیە بدون تمایز دینی و نژادی ترک هستند”. همچنین مادە ١٩ همان قانون میگوید:”همە ترکها در برابر قانون یکسان هستند”. این یعنی بە غیر از ترک هیچ ملت و اتنیک دیگری در ترکیە وجود ندارد.
در ترکیە از همان ابتدای اعلام جمهوری در سال ١٩٢٣، سیاست امحاء ملی “اسمیلاسیون” و از میان بردن کردها ، بسان یک ملت بە هدف اصلی سردمداران حکومت جدید تبدیل گشت. تلاش ناسیونالیسم ترک برای محو هویت ملت کرد از طریق کشتار و سرکوب و تحقیر سیستماتیک بە حدی بود کە “نادر انتصار” استاد دانشگاە در آمریکا کە اصالتأ فارس است گفتە است: در قرن بیستم هیچ کشوری بە اندازەی ترکیە برای از بین بردن هویت ملی کردها تلاش نکردەاست”.
سە قیام ( شیخ سعید پیران ١٩٢٥)، (آرارات ١٩٣٠) و (سید رضا درسیم ١٩٣٦) واکنش ملت کرد بودند بە سیاست محو هویت کردها کە هر سە با خشونت هرچە تمامتر سرکوب شدند. کودتاهای نظامی متوالی ترکیە ( ١٩٨٠، ١٩٧١، ١٩٦٠) و نقش مهم و عمدەی نظامیان در زندگی سیاسی این کشور در سالهای اخیر نیز نتوانستەاند پیکار هویتطلبانەی ملت کرد را مسکوت و خاموش نمایند و از دهەی هشتاد میلادی، جنبش رهاییبخش کرد در مقابلە و مواجهە با ناسیونالیسم ملت حاکم پا بە مرحلەی نوینی نهادەاست؛ و در شکل مبارزەی مسلحانە، بسان یکی از شیوەهای دفاع و مبارزە، بە یکی از طولانیترین جنبشهای مسلحانەی تاریخ جنبشهای آزادیخواهانەی جهان مبدل گشتە است. این جنبش فقط در کوەها محصور نگشتە و با سود جستن از زمینەهای مناسب، مبارزەی مدنی در شهرها نیز بموازات مبارزە مسلحانە، ادامە داشتە، تکوین یافتە و دستاوردهای زیادی کسب کردەاست.
اینک پس از ١٠٠ سال ناسیونالیسم ترک توانستەاست بە هدف خود کە پایان دادن بە وجود کردها است، نائل آید؟ پاسخ این پرسش در یک کلام “خیر” است. دلیل این ادعا چیست؟
در چند سال اخیر در انتخابات پارلمانی این کشور حزب دمکراتیک خلقها (هەدەپە)، حزبی کە نمایندگی کردها را دارد در دو انتخابات (٢٠١٥ و ٢٠١٨) شرکت نمود. دولت ترکیە در سال ١٩٨٠ در پی کودتای نظامی “کنعان اورن” برای جلوگیری از حضور احزاب کرد در پارلمان این کشور، شرط اخذ ٥٪ آرأ سراسری را بە ١٠٪ افزایش داد، اما در دو انتخابات پارلمانی یادشدە، کرد توانست با کسب بیش از ١٠٪ آرأ و حتی بیشتر دەها کرسی پارلمان را بە خود اختصاص دهد.
بواقع در جریان این دو انتخابات پیش از آنکە رأی دادن برای انتخاب نمایندەی پارلمان باشد، رأی دادن بە هویت ملی و این واقعیت کە، من کرد هستم نە ترک. زمانی هم کە شش میلیون رأی دهندەی کرد بە هویت ملی خود رأی میدهند، نشاندهندەی شکست استراتژی ناسیونالیسم ترک در برابر کرد است. بجاست بە سخنان یکی از وزرای خارجەی دورە مصطفی کمال(آتاترک ١٩٢٣ــ١٩٣٨) کە سیاەترین مرحلەی تاریخ کرد در ترکیە بود از زبان “کریس کوچیرا” دقت کنیم آنگاە عمق شکست ناسیونالیسم ترک در این بخش از کردستان را دریابیم. “یک وزیر خارجەی ترکیە در ضیافتی سیاسی با صراحت میگوید: حکومت وی درصدد است از هر طریقی کردها را از آناتولی بیرون کند؛ اینک کمتر از ٥٠٠ هزار کرد در ترکیە زندگی میکنند و شمار کثیری بە ایران و عراق فرار کردەاند، آنهایی هم کە ماندەاند بە همین سرنوشتی دچار میشوند کە خود را با آن تطبیق ندادەاند و از بین میروند”.
موانع و تنگناهای پیشروی پیکار هویتطلبانەی کرد در کوتاە مدت در شمال کردستان(ترکیە)
برغم پیشرفت مبارزەی هویتطلبانەی کرد در شمال کردستان و شکست استراتژی ترکها در برابر کردان، کە ثمرە و حاصل پیکار “کوە” مسلحانە و “شهر” مبارزەی مدنی، سیاسی و پارلمانی بە معنای واقعی کلمە است، هنوز شمار زیادی از رأی دهندگان کرد هستند کە بە احزاب ترک رأی میدهند. پیرامون این پدیدە باید بە جد آسیبشناسی شود و رأی دهندگان کرد باید متوجە گردند کە رأی ندادن بە احزاب کردی، بە معنی پشت کردن بە ملت کرد و انکار هویت ملی است.
غرب کردستان(سوریە)
دولت سوریە نیز پس از تقسیم میراث امپراتوری عثمانی، توسط فرانسە و بریتانیا متعاقب پایان جنگ جهانی اول بر روی نقشەی سیاسی جغرافیا پدیدار گشت. با تشکیل این دولت کوچکترین بخش کردستان ضمیمەی آن گردید. این کشور تحت قیمومیت فرانسویها بود. تا زمانیکە کردها تحت قیمومیت فرانسویها بودند تا حدودی امکان فعالیت فرهنگی داشتند، اما با بە قدرت رسیدن ملیگرایان عرب، نەتنها این امکان از دست رفت، بلکە از تمامی حقوق ملی و سیاسی خود نیز محروم گشتند
در ادامەی سیاست کردستیزانە در سوریە از سوی ملیگرایان عرب در سال ١٩٦٢ در سرشماری استان “حسکە” ١٢٠ هزار تن از کردها از آمار حذف و از شناسنامەی سوریەای و حقوق شهروندی محروم شدند. در همان سال دولت مرکزی دست بە ایجاد “کمربند عربی”(الحزام عربی) زد. بر اساس این پروژە میبایست تمامی کردهای مناطق مرزی ترکیە بە مناطق عرب نشین انتقال یابند و بە جای آنان اعراب در مناطق مرزی ساکن گردند. این اقدام هم چیزی نبود غیر از سیاست تبعیض نژادی “آپارتاید”. با بە قدرت رسیدن حزب بعث، سیاست از بین بردن کردها بکار گرفتە شد، بگونەای کە یکی از رهبران حزب بعث بە نام “محمدطالب هلال” در متن سندی، برنامەی امحاء ملت کرد در سوریە را تدوین کرد. اما اینک کرد در “روژاوا” (غرب کردستان) سوریە در چە شرایطی است؟ سیاست تبعیض نژادی “آپارتاید” و پروژەی “محمدطالب هلال” بعثی بە کجا انجامید؟
در گذشتە در غرب کردستان(سوریە) جنبشی مستقل و فراگیر کردی در جریان نبودە و روژاوا تنها بخشی از کردستان بودە کە در آن مبارزەی مسلحانە بە دلیل طبیعت و موقعیت جغرافیایی آن ( بیشتر بیابان و مسطح است) شکل نگرفتەاست. بە همین دلیل مسألەی کرد در این بخش از کردستان آنگونە کە میبایست مطرح نبودە، بطوریکە برخی از مورخان خارجی اصلأ نیم نگاهی بە این بخش از کردستان نداشتەاند. اما اینک کرد با درایت و با مغتنم شمردن وضعیتی کە از سال ٢٠١١ بدین سو در سوریە پدید آمد، توانستە است مسألەی کرد در این بخش از کردستان را بگونەای مطرح کند کە بواقع از آن بە عنوان “انقلاب روژاوا” یاد میکنند. اکنون کرد از سە استان (کانتون)، ادارەی دو استان را در دست دارد. دستاوردهای دیپلماسی (سیاسی) و نظامی کرد انکار ناپذیر است. در “کاخ الیزە” از سوی رئیس جمهور فرانسە از “آسیە عبدللە” و “نسرین عبدللە” همانند نمایندگان کرد روژاوا استقبال و پذیرایی رسمی بعمل میآید. بە گفتەی “هیمن سیدی” نزدیک بە مراکز اکادمی در انگلستان بیش از ١٠٠ تز فوق لیسانس، دکترا و سمینار در دانشگاەهای خارجی، پیرامون “روژاوا’ نوشتە و برگزار شدەاند. اینک دیگر اصطلاح “روژاوا” چنان در مطبوعات و رسانەهای خارج جای افتادە کە میشود گفت کمتر شمال سوریە بر زبان راندە میشود. همچنین نقش محوری و عمدەی کردها در درهم شکستن بزرگترین و خطرناکترین گروە تروریستی جهان”داعش” در سوریە و تصرف پایتخت دولتی این گروە، پرستیژ و اعتبار کرد در افکار عمومی جهان را ارتقاء دادەاست. تمامی این دستاوردها موجب شدەاند کە بە جهانیان نشان دادە شود کە بیش از ١٠٪ جمعیت سوریە کرد هستند و در پیریزی سوریەی نوین، چشمپوشی از موقعیت و جایگاە “کرد” غیر ممکن است.
موانع و تنگناهای پیشروی مبارزەی هویتطلبانە کرد در کوتاەمدت در “رۆژاوا”
اگر در نبرد با داعش میشد توجیه کرد کە عدم اتحاد و هماهنگی نیروی نظامی کرد پیامدهای منفی در پی خواهد داشت، در مرحلەی “پساداعش” این توجیە نمیتواند قابل قبول باشد. گستردگی جبهەی کرد اعتبار و ثقل بیشتری بە موقعیت و جایگاە کردها در معادلات سیاسی این کشور خواهد بخشید.
نتیجە
اکنون پس از ١٠٠ سال اگر مقایسەای داشتە باشیم میان تحقق استراتژی ناسیونالیسم عرب، ایرانی و ترک در برابر ملت کرد و فعالیت و مبارزە آن برای شکست دادن این استراتژی، میبینیم این اشغالگران هستند کە شکست خوردەاند و نتوانستەاند این استراتژی را محقق سازند، زیرا قادر نگشتند کرد را از میان بردارند، نتوانستند هویت خود را بر کرد تحمیل نمایند و در بطن فرهنگ و ملت خویش، کرد را آسمیلە کنند و بطریق اولی در همسانسازی هویتی کشورهایشان ناکام ماندند. این استراتژی بدین خاطر شکست خورد کە کرد نخواست بە ترک، ایرانی یا عرب تبدیل گردد و نشان داد متفاوت از آنان است. نباید از یاد برد کە در گذر تاریخ چندین ملت محو شدند و هیچ اثری از آنها باقی نماندەاست؛ در همین خاورمیانە ملتی بودە کە زمانی بزرگترین امپراتوری منطقە محسوب میشد، اما اینک حاکمیت روستایی را در دست ندارد. این کرد است کە بطور فزایندەای بر اثبات هویت ملی خود پافشاری کردە و در این راستا دستاوردهای بزرگی کسب نمودەاست. این برای نخستین بار طی صد سال اخیر است کە در هر چهار بخش کردستان همزمان پیکار هویتطلبانە در جریان است.
کلام آخر
هگل فیلسوف آلمانی در مقطعی بە این نتیجە رسید کە هیچ کس، هیچگاە از تاریخ چیزی یاد نگرفتە و درسی نیاموختە است. شاید این گفتە بسان حکم قاطع و مطلقی بە نظر برسد، اما حداقل در مورد اشغالگران کردستان صادق است. اگر نگاهی بە پروسەی استقلال ملتها و ایجاد دولتها در ١٠٠ سال اخیر بیاندازیم درس عبرت نگرفتن اشغالگران کردستان از تاریخ را درمییابیم.
در سال وقوع انقلاب فرانسە (١٧٨٩) در همەی جهان تنها ٢٣ دولت وجود داشت. قبل از جنگ اول جهانی(١٩١٤) تعداد دولتهای قارەی آفریقا از انگشتان یک دست تجاوز نمیکرد، تمامی این قارە مستعمرەی کشورهای، بریتانیا، پرتقال، بلژیک، فرانسە، هلند و… بود. اکنون تعداد کشورهای مستقل این قارە بیش از ٥٠ کشور است. در هنگام تأسیس سازمان ملل متحد در سال ١٩٤٥ تعداد کشورهایی بە عضویت این سازمان درآمدند بە ٦٠ کشور نمیرسید، در دهەهای ٥٠، ٦٠ و ٧٠ میلادی بیش از ١٠٠ کشور تازە بر روی نقشەی جغرافیای سیاسی ظهور کردند و اینک ١٩٧ کشور در سازمان ملل متحد دارای کرسی نمایندگی هستند.
اشغالگران این کشورها ناچار شدند در برابر ارادە و خواست ملتهای استقلالطلب گام بە گام عقبنشینی کنند. اشغالگران کردستان از بریتانیا، فرانسە و آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق نیرومندتر و مقتدرتر نیستند کە ناچار شدند هندوستان، الجزایر، ویتنام و افغانستان را ترک کنند، .
,,,,,,,,,,,,,,,,,,
در روز پرچم و پیشمرگ کردستان امیدوارم مبارزان مسلح کرد در دفاع از هویتملی ملتمان پیروز گردند؛ چە پیشمرگ، گریلا و یا “شەڕوان”. امیدوارم روزی فرا رسد کە “پەشێو” شاعر کرد بیش از این، این قصە را برای کودکان بازگو ننماید کە چگونە بر وی هجوم بردند: برو بیرون ای بی کشور، ای بی پرچم؛ چرا کە “سیاە” را دیدە بود پرچم داشت، “سفید” را دیدەبود پرچم داشت، هر کسی را دیدە بود پرچم داشت. امیدوارم همەی هممیهنان کرد با هر ایدئولوژی، جهانبینی و رویاهای متفاوت در زیر یک پرچم گرد آیند. هر کرد ناسیونالیست، انتر ناسیونالیست، لیبرال یا سوسیالیست، محافظەکار یا انقلابی و بطورکلی، چپ، راست، میانە، متدین میتواند بە میهن خود عشق بورزند، زیرا عشق بە میهن در انحصار کسی نیست.
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
این مقالە از سوی نگارندەی آن در مراسم روز ٢٦ آذرماە، روز پرچم و پیشمرگ کردستان در “قلعەی دمکرات” ارائە شدەاست.