تغییر نام اصلی و بومی شهرها، روستاها و مکانهای تاریخی کوردستان، تلاشی است که بطور سیستماتیک از سوی حکومتهای کوردستیز؛ در راستای سیاست آسیمیلاسیون فرهنگی و زبانی کورد و زدودن هویت تاریخی آن انجام میگیرد.
بارها در اخبار و کانالها نام “قوری قلعه” را شنیده بودم که بزرگترین غار آبی آسیا و طولانی ترین غار ایران است و در شهرستان پاوه واقع در استان کرماشان قرار دارد. اما هر بار شنیدن این نام در زبان کوردی برای من هیچ مفهوم و معنی نداشت بالاخره بعد از مدتها معمای آن، برای من حل گشت و گم شدهی خویش را در کتابی تحت عنوان (کرمانشاهان و تمدن دیرینهی آن) نوشتهی ”ایرج افشار” یافتم. در قسمت معرفی غارهای استان کرماشان در مورد “قوری قلعه” چنین آورده است: ”غار قوریقلعه در دامنهی غربی کوه ”شاهو” در شهرستان پاوه قرار دارد. بر بالای کوه “قلعهگور” واقع در 27 کیلومتری شهرستان پاوه (جاده اصلی روانسر-پاوه) قلعهای از اواخر دورهی ساسانی و اوایل دورهی اسلامی وجود داشته که قسمتی ازیکی از دیوارههای آن در کوه قلعه گور باقی مانده است. ازین رو این محل را “قلعهی گوری”، “قلعه گورا” و “قلعه گبری” نامیدهاند؛ اما با گذشت زمان به دلیل تلفظ غلط این واژه از سوی افراد غیربومی و نهایتأ تطور آن، اکنون کوه و غار مزبور به نام قوری قلعه معروف شده است.
در ادبیات و ترانههای فولکلور کوردی، واژههای “گبر”، “گهور” یا “گاور” که به کوردهای قبل از اسلام اطلاق شده است، به وفور وجود دارد، غالبأ معادل و مترادف کافر است. همانند این بیت کوردی:
دهبم به غوڵام بۆ چاوی مهستت
خۆ من گاور نیم کهوتوومه دهستت
این بیت از یک جهت بیانگر نام گاور همانند کافر و زردشتی است و هم از جهتی دیگر حاکی از به اسارت گرفتن زردشتیان و برخورد سخت با ایشان توسط سپاه اسلام یا حاکمان آنان است. پس بنابر آنچه پیشتر آوردیم تلفظ صحیح نام قوری قلعه همان “قلعه گهوری” (قلعهی گبرها) میباشد. همچنین مشابه همین نام درمناطق دیگری از کوردستان وجود دارد، همچون “طاق گاورین” یعنی طاقی متعلق به دوران پیش از اسلام، که نام یکی از روستاهای شیروان و چرداول در استان ایلام است. از دیگر مناطق میتوانم به منطقهای در نزدیکی روستای محل تولد خودم ”چهارمله دیزگران” از توابع شهرستان شاباد در استان کرماشان اشاره کنم، به نام “قهڵا گهوری” که کوزهها و سفالهای شکسته شده و دیوار ساروج و دیگر آثار بجا مانده از آن حکایت از قدمت طولانی آن در دورههای پیش از اسلام دارد. همچنین در سلماس نیز روستایی به نام “گبرآباد” وجود دارد و نامهایی مشابه ازین قبیل در دیگر مناطق کوردستان به وفور به چشم میخورد. از واژهی گبر بیشتر به منظور نامیدن پیروان زردشتی استفاده شده است، همانطور که میدانیم پیش از ورود دین اسلام اکثریت مردم کوردستان پیرو آیین زردشتی بودهاند.
دو اسمی شدن اماکن در مناطق دو زبانه، به ویژه در مناطق کوردنشین ایران، جفای ناشی از خودخواهی و افسانه پردازی قلم به دستان سیستم نوشتاری و دیوان سالاری زبان حاکم بوده است.
اسامی مکانها به طور اخص اماکن باستانی بخشی از هویت تاریخی یک ملت است. بسیاری از مکانها در مناطق کردنشین ایران دو اسمه شدهاند، اسامی محلی و حکومتی، اساسا این دوگانگی از روی عمد و به طور سیستماتیک جهت زدودن هویت اصلی این مکانها و در راستای آسیمیلاسیون فرهنگی و زبانی ملیتها میباشد.
برای ساده تر شدن مسأله دو داستان زیر را مرور میکنیم، نخستین داستان ما از کتاب “تاریخ کرمانشاهان” نوشتهی “محمدعلی سلطانی” است. داستان از آنجا شروع میشود که یک مورخ به یکی از روستاهای تاریخی سرپل ذهاب به نام “بان زهرده” میرود و در مورد این روستا اینگونه مینگارد: “در سالیان بسیار دور بانویی نیکوکار در این روستا به مردم سکههای زر میبخشیده، به همین دلیل این روستا را “بانو زرده” یعنی بانویی که زر میبخشد، نامیدهاند، اما مردم محلی آنرا “بان زهرده” میگویند، این درحالی است که به نقل از محمدعلی سلطانی در این روستا تپهای باستانی وجود دارد که رنگ آن به زردی میزند و “بان زهرده” در زبان کردی یعنی تپه یا ارتفاع زرد رنگ و نه چیز پیچیدهی دیگری”!
داستان دوم از سفرنامه ناصرالدین شاه است، زمانی که طی یکی از سفرهایش یک شب در نزدیکی طاق بستان، اطراق میکند. ناصرالدین شاه می نویسد: “طاقی زیبا از جنس سنگ در دل کوه کنده شده که آن را به اشتباه طاق بستان مینامند در حالی که اساسا بستانی در آنجا وجود ندارد و نام اصلی آن به عقیده بنده باید “طاق بسطام” باشد، زیرا این اثر یادگار پادشاهی به نام بسطام است”. مردم آن منطقه خوب میدانند که نام این مکان نه طاق بسطام و نه طاق بستان است، البته حداقل این یکی را ناصرالدین شاه درست گفته که کلمهی بستان در مورد این مکان بسیار بیربط است، در زبان محلی مردم این مکان را “تاق وهسان” میگویند. “تاقوهسان” به لهجهی کوردی آنجا به معنای طاقی است که از سنگ ساخته شده است. نام محلی این مکان نیز مانند نام روستای “بان زهرده” نامی بی آلایش و ساده است و اساسا افسانه و یا داستان عجیبی هم در آنسوی این نام نباید وجود داشته باشد، اگرچه ظاهرا سیستم دیوان سالاری ما به چنین نامهایی روی چندان خوشی نشان نداده است.
دو داستان فوق گویای این واقعیتاند که آغاز نگارش مکتوبات دیوان سالاری در مناطق دو زبانه، به دلیل خودخواهی و افسانه پردازی نگارندگان اسامی اماکن به ویژه از نوع باستانی آن؛ این اسامی را تغییر داده است. در این مورد تذکر چند نکته لازم است، نخست اینکه اسامی مکانها خصوصا اماکن باستانی لزوما از لحاظ لغوی و به ویژه در زبانهای کنونی دارای معانی خاصی نیستند. مگر نه اینکه اسامی سایر شهرهای ایران مانند تبریز و تهران و اصفهان و… در زبان امروزی دارای هیچ معنی خاصی نیستند، پس چه لزومی دارد که به عنوان مثال کرماشان چنین باشد؟ اسامی مکانهای مشابه در مناطق کوردستان بسیار زیاد است و بررسی دقیق تر تاریخ و وجه تسمیهی آنها کار زبان شناسان و مورخان است و پرداختن به آن در این نوشتار کوتاه ممکن نیست.
اسامی محلی بدون هیچ پیچیدگی خاصی اسامی اصلی این مکانها هستند که ممکن است، برخی از آنها ریشه در دل تاریخی به همان سادگی داشته باشند.
نام هایی که یک ملت به کار میبرند گنجینهی با ارزشی از تاریخ و هویت آن ملت را در خود نگه میدارد، که با موشکافی آن میتوان بخش بزرگی از ابهامات تاریخی آن مردم را روشن کرد.
متاسفانه در پی رویکرد غیرمسئولانهی مسئولین در ترجمهی این اسامی به زبان فارسی که عمدتا توسط افرادی صورت میگیرد، که کوچکترین اطلاعی در مورد زبان شناسی و فن ترجمە ندارند بسیاری از این اسامی، هویت و معنای خود را از دست داده و به واژهای فاقد بار معنایی خاص و غیرمرتبط با آن مکان تبدیل گشتهاند.
یکی از این اسامی که در طی این فرایند ترجمه آسیب بسیاری دیده نام (مایشت) است. مایشت کە هم اکنون ماهیدشت! نامیدە میشود یکی از پهناورترین دشتهای ایران واقع در استان کرماشان است.
در مورد نام ماهیدشت میتوان به صراحت گفت که لفظ ماهی در این نام ناشی از یک اشتباه صد در صدی در ترجمه نام مایشت بە فارسی است، چرا که اصلا در زبان کوردی کلمهی (ماهی) جایگاهی ندارد بلکه مردم کورد (ماسی) میگویند، این ترجمه در صورتی میتوانست صحیح باشد، که نام بومی این دشت (ماسی دشت) میبود؛ در حالی همانطور که گفته شد نام آن مایشت است. و نیز نکتهی بسیار تعجب برانگیز قرار دادن ماهی در دشت به جای رودخانه و دریا و…!!! که این هم خود گواهیست بر این مدعا که مسئولین ذیربط آگاهی چندانی در این زمینه ندارند.
با اندکی کند و کاو در نام کوردی و بومی این منطقه (مایشت) میتوان به نکات جالب توجهی پی برد.
در تحلیل این نام میتوان گفت کە از ترکیب دو واژهی (مای) و (یشت) ساختە شدە است.
درمورد واژهی اول مقایسه با سایر لغات مشابه در میابیم که بیشتر حروف (د) ساکن، پس از حرف صدادار (ا)، در لهجهی کوردی جنوبی به حرف (ی) تبدیل میشوند؛ مثال:
جواد=جوای
مراد=مرای
باد=بای
که در مورد واژهی مورد بحث، لفظ ماێ نیز از این قاعده مستثنی نیست و این کلمه همان کلمهی “ماد” است.
لازم به ذکر است اسناد معتبر تاریخی اذعان دارند که این دشت مهمترین مرکز پرورش اسب، در دوران مادها بوده است پس وجود نام ماد بر این دشت نامی بیگانه نیست و بسیار معقول و مرتبط نیز میباشد.
در مورد بخش دوم، باید گفت که کلمهی (دشت) در لهجهی کوردی جنوبی (پاڵهیی) به صورت (دەیشت) ادا میگردد، با این حساب با قرار دادن کلمەی “مای و دەیشت” در کنار هم (مای دەیشت)، بە مرور زمان برای سهولت تلفظ به صورت مایشت در آمده است که ترجمه فارسی آن همان دشت ماد است نه ماهی دشت!
گاهی یک کم دقتی ساده در ترجمهی یک کلمه به طور کلی هویت یک ملت را تحریف میکند. نامی که هزارهای از تاریخ پر فراز و نشیب را به دوش میکشد. اما متأسفانه خیلی زود دیر می شود، آنگاه که به فکر این کار میافتیم دیگر دیر شده و نامهای کهن جای خود را به اسامی جعلی و بی هویت دادهاند و تاریخ بر اساس این نامهای جدید و جعلی تفسیر خواهد شد.