برگردان: سروش
شعار، حامل معنا و مفهوم گوناگونی است، اما در میان مردم جملاتی کە داری نوعی آهنگ و وزن شعرگونە بودە و بنابە مقاصد سیاسی یا اجتماعی از سوی گروهی از مردم سردادە میشوند، شعار خواندە میشود. در حال حاضر و بدلیل پیشرفت جوامع، جایگاە شعار تغییر یافتە است. منباب مثال در دوران تاریخ بشریت مشاهدە میکنیم کە سردادان شعار عمدتأ بە میادین جنگ اختصاص داشت، اما در دوران حاضر شعار از این قالب خارج شدە و در عرصەی سیاست و از سوی سیاسیون بنمظور گردآوری آراء مردم و تفوق بر مخالفان بکار گرفتە میشود. همچنین ازسوی تودەهای مردم و باهدفی حقطلبانە ابراز میشود. در قیام سال ٥٧ خورشیدی خلقهای ایران علیە رژیم پادشاهی، کلیەی نیروها تلاش کردند کە ضدیت با رژیم و در عین حال برنامەی خویش جهت در دست گرفتن قدرت را از طریق شعار بە میان مردمی کە بە خیابانها ریختە بودند، ببرند.
طی مدت یکی دوسال اعتراضاتی کە منجر بە تغییر حکومت و سرنگونی رژیم شاە گردید، شعارهای مردم بدلیل گوناگونی نیروهای سیاسی ( چپ و میانە و راست و ملی و اسلامی) متفاوت بودند. در ابتدا شعارها عمدتأ حول آزادی و استقلال سیاسی دور میزد و بحثی از حکومت اسلامی در میان نبود. اما در نیمەی دوم سال ١٣٥٧خورشیدی در شهرهای بزرگ ایران، شعارها ازسمت وسویی برخوردار گشتند و عمدتأ حول امیال هواداران خمینی دور میزد و حتی سازمانها و نیروهای چپ و مارکسیستی نیز تلاش میکردند این شعارها را بە شعارهای رسمی تظاهرات بدل گردند و چنین تصور میکردند کە بدین وسیلە مبارزەی ضدامپریالیستی خود را بە پیش خواهند برد. بعنوان نمونە اگر پیشتر شعارهایی چون (تنها راە رهایی راە مجاهدین است) و یا ( فدایی، فدایی تو افتخار مایی) و یا تنها راە رهایی، مسلسل مجاهد وفدایی) سر دادە میشدند، بعدها همگی جای خود را بە شعارهایی دادند کە خمینی در سخنرانیهایش بر زبان میراند و در اواخر حاکمیت پادشاهی، شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بر زبان مردم ناراضی جاری شد. حال سٶال اینستکە پس از چهل سال زمامداری خمینی و دارودستەاش، شعارهای خمینی کە بر سر زبان مردم بجان آمدە ازحاکمیت پادشاهی جاری میشدند تا چە اندازە تحقق یافتەاند؟ استقلال آزادی جمهوری اسلامی بە کجا رسیدە و مردم اکنون چگونە بدان مینگرند؟ در اینجا بر حسب مجال این شعار را تجزیە کردە و هرکدام از اجزاء این شعار کلی کە هر کدام دارای ویژگیهای متعددی هستند را مورد بررسی قرار میدهیم.
در بخش استقلال منظوراستقلال سیاسی و اقتصادی کشور بود. خلقهای ایران و بویژە نیروهای سیاسی معتقد بودند کە شاە ایران، بویژە در زمینەهای سیاست خارجی و اقتصادی کشور از هیچ اختیاراتی برخوردار نیست و این آمریکاست کە در ایران حکمرانی کردە و این کشور را ادارە میکند. خمینی و اعوان و انصارش با علم کردن این شعار توانستند مردم کثیری و بویژە برخی از نیروهای چپ کە مبارزەی ضدامپریالیستی خود در این شعارها مستتر میدیدند را بدور خود گرد آورند. اما متعاقب سرنگونی رژیم پادشاهی و بقدرت رسیدن خمینی و اطرافیانش روشن گردید کە منظور خمینی از استقلال سیاسی خصومت با جهان پیشرفتە و ضدیت با هر گونە اندیشەای است کە در چارچوب افکار و اندیشەی خمینی نمیگنجد. همین امر موجب گردید کە شعار (نە شرقی، نە غربی) مطرح گردد. خمینی و اطرافیانش اظهار میداشتند کە شاە از استقلال سیاسی ایران حراست نکردە است، اما هنگامیکە خود بە قدرت رسیدند این واژە از معنا و مفهوم تهی گردید. رژیم دستکم در حال حاضر تا حد زیادی بە دو ابر قدرت روسیە و چین وابستە است . همچنین خود رهبران این رژیم باعث شدەاند کە استقلال سیاسی کشورهای همسایە سلب گردد و تحت لوای مبارزە علیە استکبار جهانی و دفاع از مستضعفین، کلیەی قوانین و موازین بینالمللی را نقض نمایند و در این راستا سازمانها و نیروهای سیاسی بسیاری را در کشورهای منطقە تحت نفوذ و ارادەی قرار دادەاند.
بخش دیگری از این شعار “آزادی” بود؛ منظور خلقهای ایران از آزادی آن بود کە در کشوری آزادی زندگی کنند، نقطە نظرات خودرا آزادانە بیان دارند و بتوانند نمایندگان خود را بطور آزاد و بدون فشار دستگاە حاکم انتخاب نمایند. اما پس از پیروزی انقلاب بسیار زود معلوم گردید کە منظور از آزادی ، آنچیزی نیست کە مردم فکر میکنند. خمینی برداشت و تعریف ویژەای از آزادی داشت. تنها چند ساعت از بقدرت رسیدن خمینی نگذشتە بود کە قوانین تدوین شدە نقض گردیدە و طبق قوانین عرفی و شرعی اعدامها آغاز شدند. دیدیم کە دارو دستەی خمینی بە خیال خود برای متهمین دادگاە تشکیل دادند، اما در این دادگاە نە قاضیای حضورداشت نە دادستان و وکیل؛ جز یک آخوند و چەند ژ-3 بدست و در برابر آنها نیز متهمین. تنها با ذکر چند جملەی سرپایی حکم صادر شدە، متهم ، مجرم شناختە میشود و اعدام میگردید.
طبق مادەی 19 بیانیەی جهانی حقوق بشر هر فرد از حق ابراز آزادانەی نقطە نظرات و دیدگاههای خود برخوردار است و این حق بدین مفهوم است کە این فرد هیچ واهمەی از ابراز عقاید خود ندارد و نیز بمنظور کسب اطلاعات و ترویج اندیشەهای خود میتواند از هر گونە وسیلەی ممکن و بدون هیچگونە محدودیتی آزادانە بهرە گیرد. اما در اصل 24 قانون اساسی ایران، قانون گذار ایرانی با تدوین یک جملەی نامفهوم از آزادی مطبوعات سخن میگوید و در همان حال برای آن حد ومرز تعیین مینماید. طبق این اصل، نشریات و روزنامەها در انتشار مطالب خویش آزاد هستند، مشروط بر آنکە مغایر با مبانی اسلام و حقوق عمومی نباشد.اوایل سال 58، خمینی و دارودستەاش کە تا حدودی از حاکمیت خویش اطمینان خاطر پیدا کردە بودند، بە جان تمامی آزادیهای فردی و عمومی افتادند. از آزادی اندیشە و پوشیدن و نوشتن گرفتە تا انتخاب کردن و کاندیداتوری و نقض حقوق ملیتهای تشکیل دهندەی ایران و حتی فرمان جهاد علیە خلق کرد کە تنها خواستار حقوق سیاسی و انسانی خویش بود. مدت چهل سال است کە سردمداران جمهوری اسلامی تحت عناوین گوناگونی چون (محارب با خدا، مفسدفیالارض، جاسوس بیگانە و …) مردم دگراندیش ایران را بە زندان میافکنند و شکنجە و ضرب شتم بە بخشی از زندگی فعالان سیاسی در این کشور بدل گردیدە است.
آخرین بخش شعار یاد شدە از دو واژەی “جمهوری” و “اسلامی” تشکیل شدە است کە اساسأ درآمیختن جمهوری و اسلامی امر نادرستی است، زیرا سیستم جمهوری اسلامی، سیستمی است کە در آن هیأت حاکمە و حاکمیت در میان سە دستگاە قانونگذاری، اجرایی و قضایی تقسیم میگردد. هر کدام از این سە قوە جداگانە و از استقلال برخوردارند و در عین حال در ادراەی کشور با یکدیگر هماهنگ بودە و هر سە قوە در برابر مردم پاسخگو هستند. قوانین سیستم جمهوری، تعبیری هستند از ارادەی مردم، از سوی آنها تدوین میگردند و طبق شرایط موجود و مکان و ضرورتهای جامعە تغییر پیدا میکنند. اما سیستم اسلامی همانگونە کە از نامش پیدا است، سیستمی است کە بر اساس مذهب پیریزی شدە و این مسألە در قانون اساسی بروشنی تصریح شدە است، زیرا در پایان اکثر فصلها و مواد این قانون آمدە است کە باید در چارچوب موازین اسلام و مذهب رسمی کشور باشد. علاوە بر اینها در سیستم جمهوری در کلیەی معضلات و اختلافات ادارەی کشور قانون حرف آخر را میزند، اما در سیستم جمهوری اسلامی ایران شخصی بنام رهبر در صدر قانون قرار گرفتە است و داری حکم حکومتی است و مخالفت با حکم حکومتی بمنزلەی مخالفت با امام زمان است کە وی نیز نمایندەی خدا بر روی زمین است. بطور خلاصە میتوان گفت کە سیستم جمهوری اسلامی در دوران حاضر با دموکراسی و حقوق بشر و کلیەی پرنسیپهای یک سیستم جمهوری مغایرت دارد.
جوهر مسألە آنستکە خلقهای ایران اکنون و پس از چهل سال بە دوران نارضایتیهای سال 57 خورشیدی بازگشتەاند و شعارها اکنون متوجە دستاندرکاران جمهوری اسلامی گشتەاند و مردم با تمام توان فریاد برمیآورند کە گول خوردەاند. چهل سال پیش خلقهای ایران بمنظور تحقق عدالت و محو تعبیض و فساد بە خیابانها ریختند و اکنون نیز مشاهدە میکنم کە در قاموس چیزی بنام دادپروری وجود خارجی ندارد فساد بە بخشی از فرهنگ و سیستم حاکمیت بدل گردیدە و تبعیض قانونی شدە است و مشاهدە میکنیم کە از شعار استقلال، آزادی جمهوری اسلامی تنها از اسلامی آن، آنهم طبق معیار حکام تهران تحقق یافتەاست و استقلال و آزادی و جمهوری نەتنها تحقق نیافتە، بلکە بە شێوەی قانونی زیرپا نهادە شدەاند.