منصورهای آروند اعدام شدند، محمد صدیقهای کبودوند در زندان هستند، فرینازهای خسروانی قربانی میشوند و صدها هکتار از جنگلهای کردستان همچنان میسوزند. این نمونهها تنها بخشی از اخبار رویدادهای تلخی است که دائما شنیده میشوند.
جمهوری اسلامی آری یا خیر؟ دستگیری، شکنجه، تبعید و کشتار زندانیان سیاسی، شروع و پایان 8 سال جنگ ویرانگر، دوران سازندگی، دورهی اصلاحات، رادیکالیزم و بنیادگرایی افراطی احمدینژاد و نهایتا زمامداری دولت ”اعتدال، تدبیر و امید”، نمای کلی عملکرد جمهوری اسلامی طی 37 سال گذشته است که به صورت برجسته دیده میشوند. در تمامی این دورهها سرکوب سیاسی و از بین بردن حقوق شهروندی، بیعدالتی، شعارگرایی و… دائما وجود داشته که در مقاطعی تا حدودی کم شدهاند و در مقاطعی دیگر بسیار شدیدتر گشتهاند.
نکتهای که در تحلیل سیاسی عملکرد نیروهای مخالف و یا منتقد جمهوری اسلامی بسیار اهمیت دارد، وضعیت نامشخص و محتوای غیر روشن بخش عمدهی این نیروهای تحول طلب است که بصورت اپوزیسیون سیستم حاکم و یا اصلاحطلبان داخل کشور فعالیت میکنند. در دوران جنگ اکثر این جریانات و طیفها جنگ طلب میشوند، زمان اصلاحات شعار اصلاحطلبی سر میدهند، در دورهی افراط گرایی احمدینژاد موافق حذف یارانهها هستند و انرژی هستهای را حق مسلم خود میدانند و امروز نیز مدافعان سرسخت دولت اعتدال هستند، اما نتیجهی عملکرد جمهوری اسلامی در تمامی این دورهها همواره سرکوب، بیعدالتی و از بین بردن آزادیهای فردی و اجتماعی بوده است. علت چیست؟ بازتابهای اجتماعی چنین وضعیتی چیست و در بلند مدت با چه احتمالاتی روبرو خواهیم شد؟
انقلاب 57، جنبش و خیزشی مردمی بود که تمامی طیفهای جامعه در آن شرکت کردند، اما نتوانستند حکومت و ساختاری را به وجود آورند که پس از پیروزی انقلاب، از حقوق و خواستههای تمامی این طیفها محافظت کند. نبودن و یا ضعف بسترها و شرایط اولیهی گذار به جامعهی دمکراتیک و علاوه بر آن، عدم وجود طرح روشن و مشخص سیاسی پس از گذار از حکومت پهلوی از طرف نیروهایی که در انقلاب شرکت کرده بودند، باعث شد جریان مذهبی قالب که خمینی آن را هدایت و رهبری میکرد بتوانند عدهی بسیار محدودی را که توانسته بودند درون سیستم جدید شروع به کار کنند و برای استقرار دمکراسی تلاش میکردند به عنوان صداهای ناهمگون و جریانات ضد انقلاب معرفی کرده و این صداها و اندیشههای مخالف را به حاشیه رانده برانند و در صدد حذف آنها برآیند. جنگ 8 سالهی ایران و عراق که خمینی از آن به عنوان ” نعمت الهی” یاد میکرد نیز ابزار بسیار مهم دیگری بود که رهبر جمهوری اسلامی و هوادارانش از آن برای سرکوب بسیار خشن منتقدان و مخالفان خود استفاده کردند. این ناکامی و شکست بزرگ برای مخالفانی که اپوزیسیون حکومت جدید شده بودند، بیش از یک دهه و نیم آنها را در بدترین شرایط سیاسی قرار داد. پس از پروندهی ترور میکونوس و محکومیت عالیترین مسئولان جمهوری اسلامی تحت عنوان کارگزاران و عاملان تروریزم دولتی، نیروهای اپوزیسیون با استفاده از فضای نسبتا مساعد داخلی و خارجی که چهرهی ضدانسانی جمهوری اسلامی را به روشنی اثبات کرده بود، توانستند از ظرفیت فوق استفاده کرده و با سازماندهی و تجدید ساختار مجدد در عرصهی سیاست به صورت پیگیرتر و مؤثرتر ظاهر شوند.
دو دهه پس از انقلاب 57، جمهوری اسلامی با نسل جدیدی روبرو شده بود که شعارهای انقلاب برای آنها ارزش و یا موضوع نبود. این نسل به دنبال فضای باز سیاسی و فرهنگیای بود که بتواند در آن زندگی راحت و جامعهی سالمی داشته باشد و تا حد امکان از خرابیهای جنگ و انحصارطلبی سیستم حاکم فاصله گیرد. دورهی اصلاحات نتیجهی این مطالبات اجتماعی و خواستههایی است که بر جمهوری اسلامی تحمیل شد. در عمل نیروهای اجتماعی توانستند امتیازات مثبتی بگیرند، اما حقوق شهروندی و عدالت اجتماعی همچنان فاکتورهایی بودند که با موجودیت نظام حاکم در تضاد قرار داشتند. در این کشمکش میان حاکمیت و اجتماع، نیروهای اپوزیسیون بر سر دو راههی انقلاب یا اصلاحات قرار گرفتند. پراکندگی اساسی و اختلافات جدی اپوزیسیون در این مرحله باعث بزرگترین گسست بین نیروهای مخالف شد. عدهای اصلاح طلب شدند و عدهای انقلابی ماندند. این دو گروه به جای جذب مشارکت اجتماعی و ایجاد تغییر، به جای فرصتسازی و ایجاد جریان در جامعه، ابتکار عمل و فرصتها را از دست دادند و به دنبالهروهای جامعه و حتی حامی و مشوق اصلاحطلبان حکومتی تبدیل شدند. جنبش سبز و عقیم ماندن آن بهترین دلیل اثبات شرایط فوق است.
مبارزه در کردستان:
جنبش در کردستان و فضای حاکم در این منطقە با وضعیت و شرایط جریانات سیاسی غیر کرد تفاوت بسیاری دارد. مبارزه در کردستان بصورت ملی ــ دمکراتیک معرفی و شناخته شده است. حق تعیین سرنوشت و دفاع از هویت و منافع ملی کرد برجستهترین فاکتورهایی هستند که تقریبا از طرف تمامی احزاب کردستانی مطرح میشود. جنبش ملی ــ دمکراتیک کردهای ایران با جنبش کردهای بخشهای دیگر کردستان همواره در ارتباط بوده و هست. در شرق کردستان این مبارزه دو جنبهی کردستانی و ایرانی دارد، زیرا پیوندهای ملی کردهای چهار بخش کردستان مهمترین عاملی است که همواره این جنبش را زنده نگه داشته و به سمت مسیر مشخص خود راهنمایی میکند. پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، حکومت مرکزی وعدههایی را که دربارهی خودمختاری کردستان داده بود باطل اعلام کرده و خمینی دستور جنگ تمام عیار علیه کردستان را صادر نمود. حزب دمکرات کردستان تا سال 1375 بصورت روزانه و پیگیر بە مقاومت مسلحانه پرداخت و پس از آن با تقویت مبارزهی سیاسی در کنار گشتهای تشکیلاتی و نظامی نیروهای پیشمرگ خود در کردستان ایران به فعالیتش ادامه داده و همواره در صدد تحقق همان خواستههای مشخص و روشن ملت کرد، یعنی حق تعیین سرنوشت و دفاع از هویت و منافع ملی کرد است.
ملت کرد همانند سایر ملتهای ایران از مزایای جنبشها و اعتراضات مردمی بهرهمند میشود، اما معایب و سردرگمی سیاسی جریانات غیر کرد هزینههای بسیار سنگینتری بر جنبش ملی ــ دمکراتیک کرد وارد میکند. فضای امنیتی و سرکوب در کردستان بسیار شدیدتر از سایر نقاط ایران است و ناهماهنگی و همکاری ضعیف اپوزیسیون و مخالفان جمهوری اسلامی باعث میشود سیستم حاکم با قدرت و شدت بیشتری در برابر اعتراضات کردستان ایستاده و برای سرکوب آن برنامهریزی و صفآرایی کند.
سکوت، اطلاعرسانی کم و حمایت ضعیف فعالان حقوق بشری و جریانات سیاسی غیرکرد در برابر اعدام ناگهانی منصور آروند زندانی سیاسی کرد که محکوم به حبس ابد شده بود و یا وضعیت مشابه دیگری که هنگام اعتراضات گستردهی مردم کردستان پس از مرگ فریناز خسروانی به وجود آمد، دلایل روشنی هستند که نشان میدهد سردرگمی و ناهماهنگی اپوزیسیون غیر کرد باعث میشود ملت کرد برای پیشبرد جنبش ملی ــ دمکراتیک خود در کردستان ایران مجبور شود هزینههای سنگینتری نسبت به سایر نقاط ایران پرداخت کرده و فشارهای بیشتری را تحمل کند.
درشمارهی٦٥٨ روزنامه «کوردستان» منتشر شده است