در دوم اردیبهشت ماه ١٣٥٨ بنابر فرمان خمینی به شورای انقلاب اسلامی ایران، یک سازمانی نظامی بنام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران موازی با قوای سه گانه ارتش، برای نگهبانی و پاسداری از حاکمیت تازه بنیاد ایران تشکیل شد. سپاه پاسداران از همان آغاز پیدایش خود به همراه کمیته های انقلاب و… به سازمانی جهت سرکوب نیروهای مترقی و آزادیخواه چپ و دگراندیش در کل ایران و پسان، ترور و سرکوب نیروهای مخالف در خارج از کشور تبدیل شد. آخرین نمونه آن، موشک باران پایگاههای حزب دمکرات کردستان در هشتم سپتامبر ٢٠١٨ در اقلیم کردستان و شهید و زخمی شدن شمار کثیری از رهبران، کادر و اعضای آن است.
سپاه پاسداران با اعلام جهاد خمینی علیه مردم کرد در تابستان ١٣٥٨ نقش اساسی و کلیدی در کشتار و قتل عام مردم بیگناه کرد و اعدامهای دستجمعی در گسترهی کردستان، همچنین اعدام رهبران خلق ترکمن: توماج، مختوم، واحدی و جورجانی، سرکوب سازمانهای چپ و انقلابی و دگراندیش در سالهای پس از انقلاب، و حتا دستگیری برخی از رهبران سازمان فدائیان – اکثریت و شکنجه و آزار رهبران سالمند حزب توده ایران در سالهای ٦٢ و ٦٣ به اتهام جاسوسی و کودتا و وادار کردن آنها به اعترافات تلویزیونی و رد اندیشه و تاریخ و هویتشان داشته است. امروزه سپاه پاسداران نه تنها یک نیروی نظامی سرکوبگر و تروریستی در داخل و خارج از ایران، بلکه یک مافیای اقتصادی و تجاری در میان جناحهای مختلف این حکومت و ستون نظامی، سیاسی و اقتصادی برای ادامه حیات حکومت جهل و خرافات و سرکوبگر ایران است
با قرار دادن سپاه پاسداران از سوی حکومت آمریکا در لیست نیروهای تروریستی جهان، موج مخالفت اپوزیسیون دست ساخت جمهوری اسلامی در خارج از ایران از یک سو و برخی از نیروها و شخصیتهای اپوزیسیون چپ با توجیه مخالفت با جنگ احتمالی آمریکا و ایران و محکوم کردن بی اما و اگر و قاطعانه آن، از سوی دیگر شروع شده است، انگاری با محکوم کردن این عمل و همسو شدن با جبهه حامیان جمهوری اسلامی میتوان از جنگ احتمالی آینده جلوگیری کرده، در جبهه مخالفان جنگ قرار گرفت و آنهایی را که سپاه پاسداران را تروریست میخوانند و یا از قرار دادن آن در لیست نیروهای تروریستی استقبال میکنند، با یک چرخش قلم، جنگ طلب و خائن به منافع ایران خواند؟؟!!
چنین توجیهاتی به یاد آورنده همان شکل و شیوه تحلیلی است، که زمانی حزب توده ایران، سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت و حزب دمکرات کردستان ایران – پیروان کنگره چهارم را عملا با توجه به “تئوری دوران” و احتمال “حمله نیروهای واکنش سریع آمریکا” به ایران و دفاع از مواضع به اصطلاح ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی حاکمیت تهران در جبهه حامیان حکومت اسلامی ایران و رویارویی سیاسی آنها با نیروهای مخالف حاکمیت اسلامی ایران قرار میداد.
بی گمان یک نیروی متعهد سیاسی نمیتواند و نباید طرفدار جنگ در هر سطحی باشد، اما دشمنی و خصومتها در سطح دول، بخشا به تنش، کنش و واکنش و رقابتهای آنها در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی نیز برمیگردد و یک سازمان سیاسی به اصطلاح اپوزیسیون حتا با گرایشهای ضدامپریالیستی نه تنها، نباید با توجیه مخالفت با جنگ عملا در خط نیروهای حامی یک دولت سرکوبگر و دارای انواع سازمانهای تروریستی در داخل و خارج ایران قرار بگیرد، برعکس میبایست از انواع اهرمهای سیاسی برای منزوی کردن حاکمیت اسلامی بهره گرفته، این حاکمیت را در داخل و خارج از ایران به انزوا بکشاند.
حکومت اسلامی ایران سالهاست به کمک سپاه پاسداران دست در تمام تنش افروزیها در سطح خاورمیانه و خارج از آن دارد، بدون شک برای آنهایی که گاها با بهره گیری از برخی از برنامههای “بی بی سی” و “من و تو” و غیره به قاتلانی چون “قاسم سلیمانی ها” افتخار کرده، آنها را مورد ستایش قرار میدهند، نمیتوان خرده گرفت، چرا که “از کوزه همان برون تراود که در اوست!” اما جای تعجب در موضعگیری و صغرا و کبراهای آنهایی است که خود سالها قربانی سیاست ترور، رعب و وحشت سردمداران اسلامی ایران بوده، بسیاری از رهبران و یاران سازمانیشان به دست همین نیروهای سرکوبگر دستگیر و بیرحمانه در زیر شکنجه، یا در میدانهای تیر و اعدام شهید شدهاند.
گویی گذشت زمان موجب آلزهایمر سیاسی برخیها تحت لوای خط مشی واقع بینانه و میهن پرستانهی ضدجنگ، و در پیش گرفتن سیاست یکی به نعل ویکی به میخ زدنی شده است که خواهی نخواهی آنها را در جبهه دفاع از نهاد تروریستی سپاه پاسداران قرار میدهد. اگر دفاع از قرار دادن سپاه پاسداران در سیاهه ی نهادهای تروریستی جهان معیاری برای گذاشتن حامیان آن در صف جنگ طلبان باشد، با همان خوانش، میتوان حامیان رد بی اما و اگر و قاطعانه آن را در صف مدافعین سپاه پاسداران و حکومت اسلامی قرار داد!
منبع: اخبار روز