روز یکم ماه می هر سال کە روز جهانی کارگر است، فرصتی است تا بە شرایط کارگران ایرانی بپردازیم، شرایطی کە در ایران نە فقط سال بە سال بلکە هر ماهە و حتی روز بە روز سختتر میشود. و در این جنگی کە رژیم جمهوری اسلامی علیە مردم طی این چهل سال بەراه انداختە، این طبقەی کارگر است کە بیش از سایرین متحمل ضرر و زیان گشتە است. کارگران در صفوف مقدم قربانیان سیاست بحرانسازی رژیم در خارج از کشور و مافیای قدرت و حاکمیت در داخل ایران قرار گرفتەاند.
آنچە در رابطە با مسائل کارگران در روز ١ می، بە میان میآید این است کە اگرچە مطالبات آنان همان مطالبات و خواستهای سالهای قبل میباشد، اما شرایط آنان بە اندازەای نابسامان گشتە کە زندگی بسیاریشان را بە احتضاری تمام ناشدنی تبدیل کردە است. و امسال نیز در حالی بە روز جهانی کارگر رسیدیم، کە کابوس حقوق ناچیز و معوقەی همان حقوق اندک؛ همچنان خواب و خیال کارگران را ربودە بود. علیرغم اینکە هیچ کارگری شبانە بدون ترس فردا و از دست دادن کار و متعاقبأ شرمندگی نزد زن و بچە سر بر بالین ننهادە است! مسألەی قرارداد سفید و عدم بیمەی کارگران و نبود استانداردهای امنیتی محل کار نیز خود از مشکلات عمدەی این طبقەی زحمتکش است. بە عنوان مثال در سال گذشتە تا آنجایی کە رسانەای شدە است، ٨٥١ کارگر از منظر نبود حداقل استانداردها جان خود را از دست دادەاند و ١٤٦٥ کارگر دیگر نیز زخمی و معلول گشتەاند. اما قرارداد سفید در راستای منافع صاحب کار (دولت و مافیای قدرت) نیز، باعث شدە است کە تنها درصد کمی از آنان دارای بیمەی کار و تأمین اجتماعی باشند.
باوجود این حجم از نقض حقوق و بیچارگی، اما کارگران ساکت ننشستەاند و منفعلانە عمل نکردەاند. آمارها نشان میدهند کە در سال گذشتە دستکم ٤٩٨ تجمع اعتراضی کارگری در کشور برگزار شدە است، و ٣٣٩ تجمع صنفی نیز در راستای پیگیری حقوق مدنی و صنفی کارگران صورت گرفتە است، کە تمامی آنها یا با وعدە و وعید کارفرمایان و مسئولان پایان یافتە، و یا با زور اسلحە سرکوب شدە است. همچنین در سال گذشتە حداقل ١٨٦ فعال کارگری و ٥٢٦ فعال صنفی نیز از سوی مراکز امنیتی بازداشت و دهها تن از آنان پس از تحمل شکنجەهای طاقتفرسا، متحمل حکم حبس طولانی مدت گشتەاند.
دلیل اصلی نقض حقوق کارگران علیرغم ساختار ضدکارگری حاکمیت، و سیاست اقتصادی تأمین منافع صاحبان کار، و برنامەی کجدار و مریز گسترش بخش خصوصی و همچنین پیشبرد ناقص این خصوصیسازی از سوی مافیای قدرت؛ تداوم ممانعت دولت از تشکیل سندیکاهای مستقل کارگری است. پس از چهار دهە حاکمیت جمهوری اسلامی همچنان کارگران در ایران دارای تشکیلات مستقل کارگری نیستند. “انجمن صنفی” و “شورای اسلامی کار” از تشکیلات دولتی هستند کە از سوی حاکمیت ادارە میشوند و تنها مرجع رسمی کارگران محسوب میشوند. در مقابل نیز هیچ کارگری این مراکز را متعلق بە خود نمیداند؛ زیراکە نە تنها هیچ گونە اهمیتی برای احقاق حقوق کارگر و منافع طبقەی کارگر قائل نیستند، بلکە مانعی نیز بر سر راه تشکیل سندیکاهای مستقل کارگری محسوب میشود؛ و بە مانند بازوی قدرت و حاکمیت خود را بر سر این طبقە تحمیل کردە است. در غیر این صورت چطور ممکن است در حالی کە خط فقر در خوشبینانەترین حالت آن کمتر از ٢ میلیون و ٧٠٠ هزار تومان نیست، با حقوق ماهیانەی ١ میلیون و ٢٠٠ هزار تومانی کارگر موافقت میکنند؟! بر اساس آمارهای رسمی شرایط موجود باعث شدە است کە، ٧٠٪ از کارگران توانایی خرید خود را از دست دهند، و کل حقوق ماهیانەی یک کارگر کفاف یک هفتە از زندگی آنان را نکند.
پدیدەی کودکان کار، تبعیض در استخدام و بەکار گیری زنان و محروم کردن آنان از حقوق برابر با مردان در شرایط کاری یکسان و دهها مورد دیگر از نقض حقوق و منافع جامعەی کارگری ایران، ابعاد دیگری است از شرایطی کە از سوی مراکز قدرت بر مردم تحمیل شدە است و در جهت گسترش آن گام برداشتە میشود.
شرایط در کردستان متفاوتتر است، طبقەی کارگر رنج بیشتری متحمل میشوند و زیان و ضربەای کە از این منظر بە جامعە وارد میشود افزونتر است. طی چهل سال گذشتە بە دلیل سیاست خودی و غیرخودی حکومت مرکزی و قرار گرفتن کردستان در زمرەی غیرخودیها و بەلحاظ نگرش امنیتی این رژیم بە مناطق کردنشین، هموارە از قافلەی روند پیشرفت و صنعت کشور عقب ماندە است، و این نیز باعث شدە است کە بەطور مثال استان کرماشان از لحاظ میزان بیکاری در رتبەی اول جدول استانهای ایران قرار بگیرد. همچنین در دیگر استانهای کردنشین همچون سنندج، ارومیە و ایلام نرخ بیکاری اگر بیش از ٥٠٪ نباشد مطمئنأ کمتر از آن نیست، و این صرفأ یک ادعای بیاساس نیست؛ بلکە از گفتەها و انتقادات نمایندگان کرد مجلس و سایر مسئولان رژیم در کردستان ایران است.
این شرایط تحمیلی در کردستان در طول سالهای گذشتە باعث پدیدآمدن شغلهای کاذبی همچون کولبری گشتە است. کولبری کە نتیجە و ثمرەی بە حاشیە راندن و عدم پیشرفت و ترقی کردستان است و اکنون افراد زیادی بە مثابەی یک “شغل” بە آن پناه بردەاند، هزینەی هنگفتی بر دوش جامعەی کردستان نهادە است. اگر در سال گذشتە در سایر مناطق ایران ٨٥١ کارگر بە دلیل عدم برخورداری از استانداردهای کار، جان خود را از دست دادەاند، در کردستان ٢٤٢ کولبر کرد در راه پیدا کردن یک لقمە نان عامدانە و با تیراندازی مستقیم نیروهای مسلح رژیم کشتە و زخمی شدەاند. این فاجعە در حالیست کە در دیگر مناطق ایران، مرزنشینی خود امتیاز مهمی محسوب میشود و افتتاح بازارهای مرزی فرصت اشتغال و احیا و رونق اقتصادی آن مناطق را درپی داشتە است، اما سهم مردم کردستان از موهبت مرز نشینی تنها بوی باروت و خون است. روی دیگر سکە این است کە کارگر و فعال کارگری کرد در کردستان در صورت هرگونە اعتراض بە شرایط زندگی و حقوق و کمیت و کیفیت آن؛ با تشکیل پروندەی امنیتی و مجازات سنگین روبەرو خواهد شد.
خلاصەی بحث، اینکە اگر جمهوری اسلامی ایران این کشور را بە جهنمی برای مردم تبدیل کردە است، آنکە در این دوزخ بیشتر از همە میسوزد طبقەی کارگر است و در میان آنان نیز کارگر کرد بیش از سایرین.