امنیت ملی (National Security) مبحثی فراگیر در رژیمهای سیاسی، و کاربرد آن صرفاً در راستای حفظ و بقاء حاکمیت سیاسی موجود در چارچوب یک سرزمین است.
امنیت ملی شاخصههای مختص به خود و تعاریفی براساس خوانشها و تفکرات سیاسی کارگزاران آن رژیم سیاسی دارد. ادارەی دولت آمریکا در هر دوره، ساز و کاری براساس خوانش گروه حاکم و نیازهای روزمره را عنوان و بر مبنای آن تعاریفی را ارائه و پراکتیزه کردەاند. برای نمونه: دولت کنونی آمریکا براساس سیاستهای گروههای حاکمهی پیشین که جنگ یا ترور را خطری علیه امنیت ملی آمریکا دانستهاند، بە تعاریف تازهتری پرداختە است. بدین منوال بود که دولت ترامپ، علاوه بر مسئلهی ترور، مسائل دیگری همچون نگاه به وضعیت داخلی ایالت متحده از بعد امنیت اقتصادی همراه با سیاستی که بتواند منافعی اقتصادی را از سایر مناطق جهان وارد کشور کند، اهدافی را در پیش گرفته است تا امنیت ملی کشورش را تأمین کند. در چنین خوانشی، امنیت ملی چارچوبی جغرافیایی را پشت سر نهاده و امنیت ملی که جنبهی بیشتر آن رسیدن به امنیت اقتصادی میباشد را در دستور کار قرار دادە است، و با این نحو از سیاستورزی میخواهد امنیت ملی کشورش را به شیوهای جهانی تأمین کند!
راهکارهای امنیت ملی ابعاد گستردهای در زمینههای دیپلماسی، اداری و حتی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی دارد. ادارەی یک جامعە تحت کنترل هر دولت یا بهتر اینکه گفتە شود هرگونە رژیم سیاسی، بستگی به طرز تفکر حاکمان سیاسی آن دارد. شاخصهی نوعیت سیستم سیاسی و نحوهی اجرای امنیت ملی در یک نظام سیاسی دموکراتیک تا به نظامی دیکتاتوری کاملأ متفاوت است.
هرچند نظامهای دیکتاتوری هم دارای نوعیتهای گوناگون هستند. اما در اینجا نظام مورد نظر، نظام حاکمیت کنونی ایران میباشد که شالودهی آن به تفکرات بستهی مذهبی با معجونی ناهمگون آنهم برگرفته از گرایشات ناقص چپی است!
در این رژیم سیاسی براساس تفکری کاملأ دگماتیک، تئوریزه کردن امنیت ملی تعریف و اجرا میشود. برای همین دارای نواقص و معایب مختص به خود است. سیستم سیاسی در ایران دچار انقباض است، علل اصلی آن هم به چنین رویکردی بر میگردد (هرچند نباید از این نکته هم غافل بود که این انقباض و نتایج منفی آن را باید جامعه تحمل کند).
هرچند شورایی بەنام امنیت ملی در این نظام خواهان آن بود تا همچون آمریکا گسترهای فراجغرافیایی را برای تأمین امنیت ملی تعریف کند! اما غافل از آن بوده و هست که تفاوت ماهیتی، نوع تفکر دمکراتیک و فرهنگ اجرایی آن بسیار با خوانش دگماتیک مذهبی فرق دارد! در راستای چنین تفکر و خوانشی بود که وارد باتلاقی در لوای شعار”اسلام در خطر است” شد. بر کسی پوشیده نیست که تحرکات منطقهای در قالب گروههای اسلامی، از سوی این رژیم استراتژی بیماری بود که دنبال شدە و میشود.
هرچند آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم وارد مقولهی امنیت ملی شد. اما با مرور زمان و پیشرفتها نگرشهایش را بهروز کرد. تا اینکه به بحث ترور میرسد و امنیت ملیاش را براساس مبارزه با ترور و بەویژە بعد از یازده سپتامبر تعریفی تازهتر از آن ارائه داد و همچنین توجە جامعەی جهانی در این مورد را جلب نمود. برعکس، سیاست حذفگرایانە در ایران، خود حاکمیت را به بخشی از هدایت کنندگان جریان ترور تبدیل کرد و امنیت ملی را با حذف مخالفان داخلی و در عرصهی جهانی هم برای بسط انقلاب اسلامی دنبال کرد!
شق دیگر مبانی تفکرات امنیت ملی حاکمیت سیاسی برگرفته از خوانشی با عقبهای بازمانده از جنگ سرد همراه با دامن زدن به توهم داشتن دشمن فرضی آنهم با تبلیغاتی گوبلسوار در راستای جذب افکار عمومی داخل کشور و اینکه هرعملی در این جهت دفاع از امنیت ملی است؛ تعریف و برخورد با هر جریانی به اتهام همدستی با عوامل خارجی دشمن را در داخل جغرافیای تحت ادارهاش اجرایی نمود. برای همین تمامی شاخصههای فرهنگی و نژادی، محیط زیست و فعالیت مدنی؛ اقتصادی و جریانهای سیاسی را با چنین نگرش و تعاریفی به مهار غضب کشاند و با ارائهی متد خودی و ناخودی بنبستی ایجاد و در جهت تصفیە و از میان برداشتن تلاش کرد.
در چارچوب تعاریف امنیت ملی، بخشی را به تمامیت ارضی ارائه و آن را بە اندازەای صیقل دادەاند که بسان آیهای از کتب آسمانی مبدل و سعی نمودەاند، افکار عمومی داخلی را چنان مجاب کنند که اگر اقلیتهای دینی و نژادی پیگیر مطالباتشان باشند، کفری بزرگ مرتکب و همچون گناهی کبیر بدان نگریسته شود و بستر را برای نابودی از میان برداشتن آنان مشروع جلوه دهند!
گفتیم که پارادایم رژیم سیاسی دموکراتیکی همچون آمریکا چنین تعریفی ندارد و تا کنون چندین بار ایالتهای مختلف بەدلیل مشکلات عدیدهای خواه اداری و خواه مسائل دیگر خواستار جدایی از ایالت متحده آمریکا شدهاند! اما آنچه که میبینیم این خواست از سوی این ایالتها نه کفر قلمداد و نه احدی بە این سبب تا کنون تحت پیگرد قانونی قرار گرفته است.
اما در نظام حاکمیت کنونی به وضوح مشاهده میشود که جریانات مذهبی حتی زیر چتر مذهب شیعه هم تا به اشخاصی که خود روزی از سردمداران نظام بودهاند از این دستپخت فکری که خود آنان روزی مجریاش بودهاند در امان نمانده، و حصرهای خانگی تا به مرگهای مشکوک مثالی بینظیر برای تعریف امنیت ملی است که حتی بە آنان اتهام و القاب مختلفی همچون جریان فتنه تا سران انقلاب مخملی و … گفتە شدە است!
در چنین فضایی مسلماً جریانات مذهبی دیگر هم آسیبهایی دیدهاند. اما از همه بدتر جریانات سیاسی و گروهها تا به احزابی که خواستگاهی نژادی، ملیتی و فرهنگی داشتهاند، تحت لوای تعریف امنیت ملی بر مبانی حفظ تمامیت ارضی دچار آسیبهای جدی شدهاند.
حال اگر نگاهی به تعاریف امنیت ملی که اکنون در ایران بدان عمل میشود، داشته باشیم؛ به وضوح تمام از آن سیکل تعاریف اصلی خود خارج و این طبقات جامعه و تمامی اقلیتهای مذهبی و دینی و نژادی هستند، خسارتهای ناشی از آن را متحمل میشوند.