هجدهم تیرماه ۱۳۷۸ رویدادی است که در ادبیات رسمی رژیم جمهوری اسلامی از آن با عنوان “آشوب و غائله ۱۸ تیر” یاد میشود. اما در ادبیات سیاسی مخالفان و منتقدان نظام سیاسی ایران، از ۱۸تیر ۷۸ به عنوان “قیام” یا “نقطه عطف جنبش دانشجویی” نام برده شده و هموارە از این واقعە بە عنوان نمونەای از جنایات جمهوری سرکوب علیە صداهای مخالف و اعتراضات مسالمتآمیز یاد میشود کە نخستین بار بعد از اعتراضات گسترده گروههای مخالف رژیم در خرداد ۱۳۶۰ چنین حضور اعتراضی از سوی گروهی از مردم، به خصوص جوانان، در تهران و تبریز دیده میشد.
جامعه ایران از میانههای دهه هفتاد و به طور مشخص از خرداد ۱۳۷۶ شرایط تازهای را از سر میگذراند. در این بین برخی گروههای نوپایی دانشجویی همچون “جبهه متحد دانشجویی” در کنار تشکلهای قدیمیتر همچون “انجمنهای اسلامی دانشگاههای سراسر کشور” به گفتمانسازی و حضور هر روزه و فعال در جامعه روی آوردند و توانستند خود را به عنوان گروههایی مرجع معرفی کنند.
این فضا در دو سال نخست ریاست جمهوری محمد خاتمی، سطح مطالبات عمومی را پرشتاب بالا برد. تا جایی که دیگر سخن گفتن از تغییر ساختار سیاسی ایران نیز به دانشگاهها کشیده شده بود و برخی گروههای دانشجویی در برنامهها و نشریات خود، از ضرورت تغییر ساختار سیاسی ایران سخن میگفتند.
حشمت الله طبرزدی، از فعالان جنبش دانشجویی در آن سالها گفت:
“فضایی وجود داشت که بشود حرف زد”. وی اضافە میکند: مرتباً گروه فشار و جریانهای وابسته جناح حاکم، برخورد میکردند با نهادهای مدنی، جامعه مدنی، با دولتی که انتخاب شده بود، با رسانهها و نشریات و تشکلهای مستقل مقابله میکردند. جنبش دانشجویی میخواست بگوید که الان رأی مردم مشخص است. این رأی “نه” بزرگی بود به جریان حاکم به رهبری خامنهای. این بود که ۱۸ تیر ۷۸ به وجود آمد.
علی افشاری دیگر فعال جنبش دانشجویی در سال ۱۳۷۸ و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در آن زمان، میگوید: جنبش دانشجویی رادیکال شده بود و فاصلهاش با گفتمان رسمی نظام افزایش پیدا کرده بود.
منوچهر محمدی دیگر فعال جنبش دانشجویی در آن سالها میگوید که اعتراض دانشجویان و بسیاری از مردم در چارچوب قانون اساسی بود؛ هر چند حاکمیت همین اعتراض و مطالبه در چارچوب قانون اساسی را نیز بر نمیتافت.
اما سرانجام با گذشت دو سال از این واقعه، قوه قضاییهی رژیم متهمان نیروی انتظامی به فرماندهی فرهاد نظری و شبهنظامیان و لباسشخصیهای موسوم به انصار حزبالله را تبرئه کرد. فقط یک سرباز به نام “عروجعلی ببرزاده” به اتهام سرقت یک ریش تراش از دانشجویان محکوم شد.
بعد از ۲۰سال، این پرسش همچنان پابرجاست که آیا فقط یک سرباز وظیفه آن هم به اتهام سرقت مقصر این واقعه بود؟