پیوستن ١٤ فعال کرد و عرب بە کمپین استعفای علی خامنەای
همسو با ١٤ فعال مدنی و سیاسی داخل ایران، روز شنبه ٢٦ مردادماه ٩٨، چهاردە تن از فعالان عرب و کرد خود را همنوا با “گروههای اجتماعی ستمدیده و رنج کشیده” و “قربانیان استبداد و بیدادگری دینمداران حاکم” و “آزادیخواهان ایران” معرفی کرده و با انتشار بیانیهای خواستار کنارهگیری آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران شدند.
یوسف عزیزی بنی طرف، فعال سیاسی و فرهنگی، عضو پیشین هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، جابر احمد، نویسنده و پژوهشگر، حافظ فاضلی، فعال سیاسی، کریم دحیمی، فعال حقوق بشر، سعیده بنی طریف، فعال حقوق زنان، ولید نیسی (مهاوی)، زندانی سیاسی سابق در زندان اهواز، عمار تاسائی، رماننویس و نویسنده نخستین رمان عرب اهوازی، دکتر گلمراد مرادی، نویسنده، پژوهشگر و عضو پیشین هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران در تبعید، فرشاد دوستی پور، فعال سیاسی، ملائکه علم هولی، روزنامهنگار، کوسار فتاحی، نویسنده و فعال سیاسی، نگین شیخ الاسلامی (وطنی)، نویسنده و زندانی سیاسی سابق، آرش نظامی، روزنامهنگار و هادی صوفی زاده، نویسنده و فعال سیاسی، با انتشار بیانیهای با ١٤ فعال مدنی و سیاسی ایران ابراز همبستگی کرده و خواستار کنارهگیری رهبر جمهوری اسلامی از قدرت شدند.
در این بیانیه آمدهاست: مردمان آزاده ایران، شما دیگر آتش زیر خاکستر نیستید، شرارههای شما از این سو و آن سو سرک میکشد. فرزندان شما چهل سال است پنجه در پنجه نظامی خودکامه و آپارتاید منش انداختهاند.
ملیتهای مختلف ایران، دیری است که از توسعه نابرابر اقتصادی، ستم دوگانه و تبعیضهای گوناگون سیاسی، مذهبی، فرهنگی و زبانی رنج برده و ماشین آسیمیلاسیون همراه با سرکوب خشن و خونین هر گونه صدای حق طلبانه شان را خفه کردهاست. هماکنون بیشترین اعدامیها و زندانیان کشور را شهروندان کرد، عرب، بلوچ، ترک و ترکمن تشکیل میدهند. ما معنای آپارتاید جنسی زنان سرزمین مان را حس میکنیم چون خود در معرض آیارتاید زبانی، فرهنگی، مذهبی و نژادی هستیم. ما درد استبداد زدگانی را که بی پروا، راس نظام استبدادی را هدف قرار دادهاند حس میکنیم زیرا که نه آزادی بیان داریم و نه حتی زبان آزاد.
ما ١٤ تن از کنشگران کرد و عرب با امضای این بیانیه، حمایت خودرا از بیانیه تکمیلی ١٤ فعال مدنی و سیاسی داخل کشور اعلام میداریم و همنوا با آنان خواهان کنارهگیری رهبر جمهوری اسلامی ایران، انحلال همه نهادها و قوای این نظام، عبور کامل از آنها و برقراری یک حکومت نامتمرکز هستیم. در این زمینه تجربههای پربار غیر متمرکز تاریخ سدههای گذشته پشتوانه ماست.
ما با همه گروههای اجتماعی ستمدیده و رنج کشیده سرزمین مان، با همه قربانیان استبداد و بی دادگری دینمداران حاکم و با همه آزادیخواهان ایران، همنوایی میکنیم.
رخدادهای سیاسی یک دهه گذشته – به ویژه وقایع تابستان ٨٨ و دی ماه ٩٦ نشان داد که “مرکز” به تنهایی و بدون یاری “ملیتها” قادر به عقب نشاندن خودکامگان جمهوری اسلامی نیست.
ما بر این باوریم که برای تغییر معادله نابرابر مرکز و پیرامون و برای جلوگیری از باز تولید استبداد در ایران آینده، چاره ای جز بر قراری یک جمهوری سکولار، دموکرات و فدرال نیست.