در ذهن کسانی که اخبار و رویدادهای جهان را پیگیری میکنند همیشه سؤالاتی بی جواب نا امیدانه به ذهنشان خطور میکند. مثلا چرا هیچ کس برای پایان خشونتها در سوریه کاری انجام نمیدهد؟ چرا غرب و مدعیان دموکراسی و حقوق بشر اقدامی نمیکنند؟ داستان غرق شدن مهاجرانی که به دلایل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی مجبور به ترک سرزمین مادریشان به مقصد کشورهای آزاد شدهاند کی تمام میشود؟ چرا با وجود پیشرفتهای تکنولوژیکی هنوز حدود یک میلیارد انسان گرسنه میخوابند و عدهای هم از گرسنگی و سوء تغذیه هرگز از خواب بیدار نمیشوند؟ و اگر در ایران زندگی کنید حتما این سؤال هم به ذهنتان خطور خواهد کرد که آیا در صورت توافق هستەای میان ایران و غرب پرونده حقوق بشر ایران نادیده گرفته خواهدشد؟ بی گمان ترس از گسترش خشونتها در جهان یکی از دغدغەهای کسانی است که اخبار و رویدادهای سیاسی را پیگیری میکنند. اما آیا واقعا خطر گسترش خشونتها در جهان وجود دارد؟ و اگر وجود دارد به چه دلیل است؟
مؤسسه تحقیقات صلح و اقتصاد که مرکز آن در کشور استرالیا است در گزارش شاخص صلح سال ٢٠١٤ اعلام کرد که در این سال تعداد آوارگان در اثر جنگ به بیش از پنجاه میلیون نفر رسیده است و تعداد کشته شدگان در اثر حملات تروریستی در این سال نسبت به سال ٢٠١٠ بیش از ٣ برابر شدەاست! در این گزارش آمده است که صلح و آرامش در غرب افزایش یافته اما در خاورمیانه و شمال آفریقا خشونتها افزایش یافتەاست. با توجه به پیچیدگیها و ارتباطات مردم نقاط مختلف دنیا با همدیگر، نمیتوان اثر خشونتها در گوشەای از جهان بر سایر نقاط جهان را نادیده گرفت، به همین دلیل کشورهای غربی هم باید نگران گسترش خشونتها به خاک خودشان باشند، اثر روانی اقدامات تروریستی گروه دولت اسلامی ( داعش ) در سوریه و عراق در روی دادن اقدامات تروریستی در فرانسه و چند نقطه دیگر جهان کاملا مشهوداست. البته خشونتها در جهان تنها ماهیت تروریستی ندارد و نباید هرگز سایه جنگ هستهای میان غرب و روسیه بر جهان را فراموش کرد، چند هفته پیش روسیه اعلام کرد که ٤٠ موشک پیشرفت بالستیک قارەپیما را به زرادخانه هستهای خود خواهدافزود و این در حالی است که چند ماه پیش رسانەهای روسیه اعلام کردند که آقای پوتین سال گذشته در جریان بحران الحاق کریمه به روسیه حاضر بود سلاحهای هستەای را به حالت آمادەباش درآورد! تنها دلیل افزایش خشونتها و افزایش خطر رویاروی غرب با روسیه و چین نبود عدالت و دموکراسی و حقوق بشر در روابط جهانی است. روابط کشورها و تشکیل پیمانها همگی در راستای منافع ملی کشورهاست و موارد بسیار زیادی وجود دارد که مسائل حقوقبشری به دلیل منافع اقتصادی یا پایمال شده یا نادیده گرفته شدەاست. حتی سازمان ملل هم تحت تأثیر و زیر فشار و زورگویی چند کشور قدرتمند عملا به وسیلەای برای مشروعیت بخشیدن به اقدامات منفعتطلبانه چند کشور بدل شدەاست. سازمان ملل متحد که هم اکنون ١٩٣ کشور عضو آن میباشند ( تا سال ٢٠١١) به جز مواردی محدود قدرت اجرایی ندارد، شورای امنیت سازمان ملل که نهادی از آن سازمان است، عملا تمام سازمان را تحت تأثیر خود قرار دادەاست و از ١٥ عضو شورای امنیت ١٠ عضو آن از میان کشورها به مدت ٢ سال انتخاب می شوند و ٥ عضو دیگر ( آمریکا، روسیه، چین، انگلیس، فرانسه ) عضو اصلی و ثابت محسوب میشوند و با در دست داشتن حق وتو میتوانند نظرات اکثریت دیگر اعضاء را وتو کنند! وجود حق وتو و آن هم تنها برای ٥ کشور در میان ١٩٣ کشور هیچ توجیه عادلانه و منصفانەای ندارد و عملا شورا قادر به حل بحرانهای بینالمللی نیست مگر در مواردی که بحران روی داده و حل آن تضاد زیادی با منافع یکی از ٥ عضو اصلی نداشتهباشد .
از وظایف اصلی شورای امنیت حفظ صلح و امنیت جهانی و همچنین توسل به زور برای حفظ یا اعادەی صلح در صورت لزوم است، اما همانگونه که میبینیم به دلیل تضاد منافع روسیه و آمریکا در سوریه جامعه جهانی قادر به پایان بخشیدن به کشتارها در سوریه نیست و عملا شورای امنیت در قضیه سوریه بیتاثیر است! البته در کارنامه شورای امنیت موارد اینچنینی کم نیستند، در بحران بالکان در دهه ٩٠ میلادی باز هم تضاد منافع غرب با روسیه باعث طولانی شدن جنگ در یوگسلاوی و کشته شدن صدها هزار نفر شد که عملا سازمان ملل و شورای امنیت برای سال ها نظارگر آن بودند، ناکارآمدی سازمان ملل و شورای امنیت در جریان نسلکشی سال ١٩٩٤ رواندا که لکه ننگی در تاریخ بشر است، کاملا مشهود است و مدرکی است بر ابزاری بودن شورای امنیت.
نبود نظم و عدالت در ساختار سیاسی جهان به ویژه سازمان ملل و شورای امنیت باعث شده که کشورها و در رأس آنها ٥ عضو دائم شورای امنیت به ویژه آمریکا و روسیه در روابط بینالمللی خود منافع ملی را بر حقوق بشر و دمکراسی مقدم بدارند و با توجه به پیشینه و گذشته شورای امنیت و سیاست خارجی آمریکا بدون شک مسأله حقوق بشر در ایران نه تنها جزء اولویتهای مذاکرات نیست، بلکه وسیله و اهرم فشاری است در راستای منافع غرب.
سازمان ملل و نهادهای آن مثل شورای امنیت بر روی ویرانه های ساختار سیاسی قبل از جنگ جهانی دوم و در راه منافع قدرت های جهانی بناشدەاند، نه بر اساس حقوق بشر و دمکراسی و انسان محوری. به همین دلیل تا زمانیکه تغیرات بنیادی در ساختار سیاسی جهان صورت نگیرد شاهد فجایع انسانی خواهیمبود .
بدون شک اگر ابرقدرتها انسانیت و عدالت را بر منافع ملی و غرورهای نابخردانه ملیگرایانه و حتی تعصبات بی معنی حزبی و منافع حزبی مقدم کنند، دیگر احتیاجی به بودجه نظامی ١٧٧٠ میلیارد دلاری ( بودجه نظامی جهان در سال ٢٠١٤ ، موسسه صلح استکهلم موسوم به سیپری) نخواهدبود و با این بودجه می توان به جای ویران کردن زیر ساختهای اقتصادی کشورها و کشتن انسانهای فقر را در تمام دنیا ریشه کن کرد و حتی میتوان با آموزش و دمکراسی، بشریت را از دست خرافات هم نجات داد. لازم به ذکر است که ملت مظلوم کرد که بخش بزرگی از آن پس از جنگ جهانی اول در میان ٣ کشور تقسیم شد، همچون بسیاری از ملل دیگر به دلیل منفعتطلبی ابرقدرتها و نبود ساختار سیاسی عادلانه اکنون در سال ٢٠١٥ به جای تحقیق و سفر به کرات فضایی، برای حقوق اولیه خود حتی تدریس به زبان مادری تلاش میکند و به بدترین شیوه از سوی حکومتهای دیکتاتور همچون رژیم اسلامی ایران که مهره شطرنج ابرقدرتها هستند، سرکوب می شوند. با پیشرفتهای سریع تکنولوژیکی و ساخت تسلیحات پیشرفتهتر و امکان نابودی حتی حیات گیاهی در زمین در صورت بروز جنگ جهانی سوم، لزوم اصلاح ساختار سیاسی جهان و پایان دادن به رقابتهای مضر و بی سود و غیر عقلانی میان انسانها و برقراری دمکراسی و انسان محوری بیش از هر زمانی احساس میشود.
درشمارهی٦٥٩ روزنامه «کوردستان» منتشر شده است