برگردان از کردی: هەردی سلیمی
کماکان جامعەی جهانی در تلاش است کە جمهوری اسلامی ایران را بە این اقناع برساند کە همچون حاکمیتی مقید بە اصول و پرنسیپ رفتار کند و بە جای تنشزایی و ایجاد بحران در منطقە، در راستای استقرار امنیت و آسایش آن گام بردارد. این اقدامات بەطور کلی در دو خط “تشویق” کە از سوی اروپا دنبال، و همچنین “فشار” کە توسط آمریکا اعمال میشود؛ پیش میرود. ١٥ میلیارد دلاری هم کە اروپا بە این نتیجە رسیدە کە در صورت رضایت آمریکا و در ازای فروش نفت بە ایران بدهد، تا مقید بە توافقنامەی برجام باشد و اقتصاد آن تحت فشارهای آمریکا بەکلی از هم فرو نپاشد؛ در همین چارچوب قرار میگیرد. این نخستین باری نیست کە تلاش برای توافق با ایران، این رژیم ناسازگار با مردم و جامعەی جهانی را از مخمصە نجات میدهد. پیشتر و متعاقب رای دادگاه میکونوس نیز مماشات اروپا با ایران بە داد آنان رسیدە بود. اما بە چە دلیل پایانی برای این حجم از تلاش چشم پوشی بر اعمال ایران وجود ندارد؟ آیا جامعەی جهانی کماکان از مماشات با رژیم ایران بە دنبال یک فرج است؟ آیا کماکان نیز بر این باورند کە با بەمیدان آمدن جناحی –باصطلاح میانەرو و اصلاحطلب- از خطرات جمهوری اسلامی میتوان کاست؟ یا اینکە هنوز آلترناتیوی برای جمهوری اسلامی وجود ندارد؟
در داخل کشور نیز شرایط نابسامانتر از آن است کە گفتە میشود. تأثیر تحریمها از یک سو، ناکارآمدی مسئولان از سویی دیگر و مهمتر از آن، تداوم فساد و غارت ثروت ملی، مردم را دچار ناامیدی بە مراتب بیشتری کردە و همچنین جامعە را بەسوی بحرانهای جدیتر و بیشتر سوق دادە است. اما برخلاف آنچە انتظار میرفت این شرایط بە عاملی در راستای گسترش نارضایتیها و سراسری شدن آن تبدیل نشدە، و آن قیامی کە منجر بە گذر از رژیم جمهوری اسلامی شود کماکان بە تأخیر میافتد؟ نکند در این مرحلە نیز بە بدیل و آلترناتیو نیاز هست؟
آشکار است کە رهبران جمهوری اسلامی ایران کە خود همراه انقلاب سراسری مردم ایران علیە سیستم شاهنشاهی بودند، اکنون کە بر اریکەی قدرت نشستەاند میدانند کە باید تمامی منافذ و بسترهایی کە امکان هر گونە تغییر و اصلاح ساختاری و اساسی را درپی خواهد داشت؛ ببندند. چهل سال سیاست رعب و وحشت، حاکمیت سرکوب و خفەکردن آزادی تا اندازەای این آسودگی خاطر را بە رژیم بخشیدە است. واقعیت تلخی است اما در ایران کنونی، عدم وجود یک حزب سیاسی کە بتواند کلیەی آحاد مردم را با خود همراه سازد، و همچنین در داخل جامعە نیز جنبش مدنی توانمندی وجود ندارد کە بتواند مطالبات عمومی را در سطح کلان حاکمیت مترح سازد تا از طریق آنان را بە چالش کشد.
این در حالی است کە بە دلیل تلنبار شدن مشکلات و بحرانها، جامعە بە بشکەای از باروت تبدیل شدە و اکثریت مسکوت اما در عین حال ناراضی آن در انتظار یافتن مرجع مناسبی بەسر میبرد. اگر در گذشتە رژیم بە سبب سبعیت دستگاه سرکوب و تحمیل فضای رعب و وحشت بە این توهم دامن زدە بود کە کسی یارای مقابلە با آن را ندارد؛ پس از اعتراضات دیماه سال ٩٦ دیگر از این ترس نیز کاستە شد. آنچە همچون خلأ بزرگی در این میان بە چشم میخورد، باز نبود همان اعتماد لازم و کامل جامعە بە آن دستە از نیروهایی است کە در شرایط فعلی در میدان حضور دارند و خود را بە عنوان آلترناتیو رژیم معرفی میکنند.
در کنار این عوامل حقیقت دیگری نیز وجود دارد: تابەحال اعتقاد بە اصلاح و رفرم، برای حکومت این فایدە را در بر داشتە کە وقت بیشتری بخرد و مردم را با آن پروژە مشغول سازد تا از این راه خود بە استقرار بیشتری دست یابد. علیرغم اینها نیز هنوز نگرش عمومی مردم و حتی اپوزیسیون رژیم در مورد نظام سیاسی آیندە در ایران بە نقطەی مشترکی نرسیدە و اپوزیسیون پراکندەی جمهوری اسلامی بە جای رسیدن بە این مهم در بارەی سیستم حکومتی آیندە، و اتحاد در صفوف و تواناییهای خویش در مقابلە با جمهوری اسلامی؛ چهل سال است کە باهم در رقابت و اختلاف نظر بەسر میبرند.
آنچە در قالب اپوزیسیون وجود دارد در واقع مجموعەای از مخالفان و رقبای پراکندە و نامتمرکز محسوب میشوند کە حتی دشمن مشترک نیز نتوانستە آنان را در یک صف متحد و گرد آورد. از این منظر اعتراضات مردم داخل کشور نیز بە گرانی، نبود آزادی و سیاستهای جمهوری اسلامی بیشتر در چارچوب طوفان تویتری و یا شبکەهای اجتماعی صورت میگیرد، و بە این وسیلە نمیتوان رژیم سرکوبگر و غیردمکراتیکی چون جمهوری اسلامی را مجبور بە عقبنشینی و قبول خواست و مطالبات مردمی کرد. در اینجا نیز انرژی و وقت زیادی صرف شدە است و نخستین اقدام در جهت تغییرات اساسی و همچنین گذار از رژیم بدین ترتیب است: کنار گذاشتن اختلافات و تمرکز بر اهداف و اصول عمومی و مشترک، فاصلە گرفتن از دگماتیسم ایدئولوژیک و سازمانی و همچنین پذیرفتن واقعیات جامعەی ایران، و بەکارگیری نیروی انقلابی متحد و مشترک علیە رژیم. این اصول میتواند سرآغازی باشد در جهت کسب اعتماد عمومی کە از سایر فاکتورها مهمتر است و در اولویت قرار دارد. چنین اتحادی کە در میان نیروهای سیاسی صورت بگیرد میتواند در مراحل بعدی نیز بر مشروعیت حاکمیت در ایران نزد جامعەی جهانی مؤثر واقع شود، و بە نقطەی پایانی فرصتهایی تبدیل شود کە قدرتهای بزرگ دنیا تاکنون در اختیار جمهوری اسلامی قرار دادەاند.
اینک جمهوری اسلامی ایران در پیچیدەترین بحران حیات سیاسی خود قرار گرفتە است. بحرانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی و همچنین فشارهای آمریکا و تحریمهای آن، رژیم را در تنگنا قرار دادە است. متحدان و شرکای اقتصادی رژیم تأثیر قابل ملاحظەای بر تغییرات در راستای منافع آن ندارند، اعتراضات در تمامی بسترها پتانسیل تسلیم کردن رژیم را دارند و اینها بەکلی در گرو اتحاد عملی و اشتراکی اپوزیسیون و مردم بە صورت توأمان در ادامەی جنبشهای اعتراضی است. بدون شک آخرین و تنها راه چارەی گذار از این رژیم، تشکیل یک آلترناتیو قدرتمند از کلیەی تشکلهای نژادی و مذهبی گوناگون ایران است، کە بە حقوق مساوی و برابری تمامی گوناگونیها و همچنین کثرتگرایی اعتقاد داشتە باشد، برای دستیابی بە این مهم نیز باید کلیەی طرفها این دمکراسی و باور بە آن را ابتدا در خود نهادینە کردە و بەسوی مرحلەی اتحاد میان مردم و اپوزیسیون واقعی رژیم گام بردارند.