ما در دورهای زندگی میکنیم که رسانهها، تکثر تکنولوژی روز شبکەهای اجتماعی و مجامع بینالمللی، رشد چشمگیری داشتەاند و دیگر مانند گذشتە، تنها یک خبرگزاری بزرگ یا یک سرویس خاص به نقل اطلاعات نمیپردازد، از طرفی انفجار اطلاعات و همه گیر شدن اینترنت، مجال سرعت در پردازش و انتقال اطلاعات را نیز فراهم کرده و از طرفی فضای بیانتهای اینترنت، امکان انتقال صریح و تفسیر شدەتر اطلاعات به مخاطبین، را فراهم آوردهاست. این عدم انحصار، امکان جنگ رسانه ای را از راههای گوناگون برای دولتهای خودکامه و دیکتاتور، همچنین احزاب و جریانات افراطی (اتنیکی، مذهبی و…)محدود کردهاست و دیگر به آنها اجازە این را نمیدهد که بنا به خواست خود به تفسیر اخبار و اتفاقات و حوادث دست بزنند یا اطلاعات نادرست را برای مردم بازگو کنند.
در صد سال گذشتە مخصوصا در چهل سال حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی بر قسمت شرقی کوردستان و پس از متنوع شدن سریع برنامەهای سوسیال مدیا؛ اصرار رسانههای تفرقە برانگیز، جریانات و فعالین سیاسی مورد نظر نهادهای امنیتی(سپاه پاسداران، اطلاعات سیاسی، حفاظت اطلاعات ارتش و نیروی انتظامی)در شهرهایی کە دو ملت کورد و ترک در کنار هم زندگی میکنند باعث بی ثباتی، اختلاف و تب شدید اجتماعی سیاسی در این نوع شهرها شدە است. طی تابستان سال جاری در کلان شهر اورمیە چندین اتفاق مشکوک و آگاهانەی فاشیزم دولت-ترک، بر علیە کوردهای این منطقە مشاهدە شدە است.
اخیرا در جلسەای با حضور معاون سیاسی وزیر کشور و استاندار استان اورمیە(آ.غ) همچنین برخی از مسئولین استانی و شهرستانی کە حول محور فعال کردن ستادهای انتخاباتی جریان بە قول اصلاح طلب و نزدیک بە دولت روحانی(تدبیر و امید) برای یازدهمین دورە انتخابات مجلس گرفتە شدە بود، با خروجی، بی اهمیت جلوە دادن بە حضور مسئولین خودی کورد ستادهای انتخابی شهرهای کوردنشین این بخش از کوردستان و تقسیم بندی حوزە فعالیتی این جریان دولتی بر مبنا و مرکزیت تبریز و قسمتی از ارومیە(ترکها) بدون نام بردن از شهرهای دیگر کوردی و بدون هیچ حساب بردن از دوستان کورد خودی! کە تنها در مواقع لزوم آنها را میشناسند و با شعارهای زیبا شیرە بە کلاه گشادشان میمالند! موجب عصبانیت و تفرقە و ناامیدی در سیاهی لشکر “امید” شدە است. بعد از این جریان کاملا آگاهانە و عمدی، اوایل همین ماه(٥ مرداد)در موردی، تکنسین کورد اورژانس اورمیە کە برای معالجە فردی اعزام شدە و با زبان میانجی(فارسی) با شخص بیمار گفتگو میکند، همراهان بیمار بە دلیل اینکە تکنسین کورد، ترکی بلد نیست و با این زبان نمیتواند صحبت بکند!!… فیلمی در شبکەهای اجتماعی پخش میشود کە در نهایت موجب میشود نهادهای امنیتی(سپاه پاسداران) بە نفع ترکها دخالت کنند و تکنسین کورد را بە دلیل اینکە نتوانستە بە ترکی صحبت کند بازداشت کنند!! این عمل موجب شد مردم کورد ارومیە موضع اعتراضی بگیرند تا جایی کە فراخوان بە تجمع اعتراضی در نماز جمعە دادند کە همین امر موجب شد این تکنسین کورد رفع بازداشت شود، این در حالی بود کە رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریت های پزشکی استان نیز اشارە بە غیرعمد بودن موضوع کردە بود اما در همین اثنا بخش اعظم جریان پان ترکیزم کە شخصیتهای اصلیشان در راس نهادهای امنیتی و ارگانهای دولتی قرار گرفتەاند حتی دو بە نام نماینده مجلس این شهرستان(قاضی پور و بهادری کە در تمامی فسادهای استان نقش اساسی دارند)در شبکەهای اجتماعی بە شیوەای نامتمدنانە و غیرحرفەای برعلیە المانهای ملت کورد موضع گرفتند و با برانگیختن تعمدی و برنامەدار احساساسات و عواطف ناسیونالیستی و مذهبی طیفی از عوام، بار دیگر چهرە اصلی خویش را نمایان کردند.
در موردی دیگر (١٨ مرداد ماه) بە مناسبت گرامیداشت روز خبرنگار در ارومیە کە از سوی شهرداری این شهر برگزار شدە بود، شهردار ارومیە(حضرت پور) در مراسمی رسمی کە بر مبنای قانون اساسی کشور ایران باید با زبان رسمی(فارسی)برگزار شود عمدا ترکی صحبت میکند کە با واکنش خالد حاتمی عضو کورد شواری شهر ارومیە روبرو میشود، آقای شهردار میگوید “شما کە تورکی متوجە نمیشوید برید بیرون”!! بەهر حال جدای از اینکە آقای حاتمی خود از شوراهایی بود کە در بە قدرت رسیدن شهردار نقش اساسی داشتە و بە اعتراف خود با ترکها فامیلی نزدیکی دارند! و اینکە در اینگونە شهرها کە قوم فارس اقلیت ناچیزی هستند(جدای از ملیتهای آشوری و ارمنی کە تمامی حق و حقوقشان پایمال شدە)، مصاحبت با زبان ترکی و تمامی حقوقی کە در منشور حقوق بشر سازمان ملل بە آن اعتراف شدە حق اساسی همە ترکهای ایران هست همچنانکە زبان کوردی و حقوق بنیادی ملت کورد نیز میبایست بە عنوان یک زبان کاملا مستقل و ریشەدار و تمامی موراد ذکر شدە در منشور بە رسمیت شناختە شود. لیکن با وجود رژیم توتالیتر اسلامی ایران متاسفانە این حقوق انسانی از کوردها و ترکها سلب شدە است. یا در موردی دیگر بنر تئاتر کوردی “مێدێئا” کاری از خانم یوسفی تعمدا پارە پارە شدە و کلمە ترک با رنگ قرمز روی آن نوشتە میشود! ولی نکتە اساسی این هست کە، چرا و بە چە دلیل از این دست موارد در شهرهایی کە کوردها و ترکها در اوج آرامش درکنار هم زندگی میکنند هراز چند گاهی، برخی از جریانات ترکی-دولتی آب بە آسیاب مرکز میریزند؟
اوج بنیادگرایهای افراطی ملی و مذهبی و پدیدەهای بسیار احساسی(Soft) حادثەای سادە نیست. این بە دقت نتیجە پیش بینی نشدە و فساد سیستماتیک سیاسی و دیکتاتور مذهبی است برای ایجاد فتنە و تفرقە برای حکومت کردن.
بد نیست یادآور شویم کە مای کورد هیچ گاه مرداد ماه شوم ١٣٥٨ را از یاد نخواهیم برد کە همین مرکز نشینان فارس(خمینی با فرمان جهاد علیە ملت کورد) قسمتی از ترکهای استان اورمیە را بسیج کردە و بە جان مردم بی دفاع روستاهای کورد انداخت کە در نهایت منجر بە کشتار مردم عادی روستاهای قارنا و قلاتیان و… شد. یا عوامل لمپن رژیم بە بهانەهای واهی میتینگ حزب دمکرات کردستان را در همان سال در شهر نقدە بە خاک و خون کشیدند. در این بین قسمتی از مردم ترک نیز قربانی سیاستهای ضد انسانی رژیم اسلامی ایران شدند و حال بعداز گذشت چهل سال از این قتل و عام هولناک، ترکها بە عنوان ستون جنگی و بازیچە بین کوردها و مرکز تبدیل شدەاند. کە متاسفانە باید بگوییم کە این از خودناآگاهی بخشی از ترکها سرچشمە گرفتە است.
همچنین ترجیحات ایدئولوژیکی است که شهروند غیر شیعه را به صرف مذهبش، غیرقابل اعتماد و تهدید به شمار میآورد. به این ترتیب، تشدید شکاف مذهبی سنی و شیعه در ایران متاثر از سیاستهای رژیم اسلامی نیز به عمیق شدن شکاف دو ملت بزرگ کورد و ترک دامن زده است. این تفرقەها و شکافهای متراکم در شرایط عادی موجب تصمیمگیریهای نادرست و زیانبار سیاسی و در شرایط بحرانی موجب برخوردهای تند بین طرفین خواهد شد. با نادیده گرفتن و یا تقلیل زمینههای چند وجهی بازیهای سیاسی و تحلیل رویدادهای پیچیدهای همچون آنچه در ارومیه در جریان است با توسل به ترمهای کلیشهای مرکز کە ذکر شد نهادهای امنیتی و برخی از جریانات پوپولیستی ترک زبان بر آتش زیر خاکستر میدمند که با شعلهور شدن آن به آسانی خاموش نخواهد شد.
بدترکردن وضعیت جهت بهترکردن آن، یک تئوری و فلسفە خاص در جهان بینی سیاسی است. در چنین نگرشی، فرد با اتخاذ روشهائی کە جامعە و فضای آن را بیشتر بە سمت و سوی کشت و کشتار و خشونت رهنمون میشود، سعی می کند بە یک نیروی جدی برای تحول اوضاع تبدیل شود.
یک نظریە روانشناسی میگوید: شاید ترس عامل اصلی همە خشونتها باشد.
معمولا از طرف حاملان این ایدە، دلایلی برای اثبات چنین عملی مطرح می شوند: از جملە اثبات رابطە میان عمل و هدف، و دوم ارزش عمل، و نیز اینکە، کشتار لاجرم مردم، یک راە ممکن و مهم است در جهت یک هدف بسیار والاتر، کە آن هم همانا نجات همان مردم است! کل استدلال در واقع بر این مبنا قرار می گیرد کە کشتار اجتناب ناپذیر مردم مدنی می تواند از کشتارهای بسیار بزرگتر دیگری، در آیندە، جلوگیری کند. کە این خود دقیقا کپی پست نظریە فاشیزم نازیهای آلمانی بودە است.
از طرفی دیگر، پل لاین برگر در کتاب معروف خود به نام (جنگ روانی) ماهیت جنگ روانی را علاوه بر این به اهداف اقتصادی یا سیاسی نیز مرتبط میداند. لذا بر این باور جنگ روانی نمیتواند محدود به عملیات نظامی باشد بلکه عبارت است «از مجموعه اقدامات یک کشور برای اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولتها و ملتها بهمنظور کسب نتایج مطلوب» در دو دهه اول پس از جنگ جهانی دوم دکترین جنگ روانی در اروپا و آمریکا بهگونهای دقیقتر تدوین شد. صاحبنظران پذیرفتند که مفهوم اساسی جنگ روانی عبارت است از، “دستکاری عقاید از طریق بهکارگیری یک یا چند رسانه ارتباطی و بهبیاندیگر ناتوان کردن طرف مقابل برای عمل و عکسالعمل” .
از مهمترین عوامل ایجاد تنشهای روانی کە حکومتهای دیکتاتور آن را خوب شناسایی کردەاند عبارتند از…
١.گرایشهای روانی
٢.تفاوتهای، بینشی – مذهبی
٣.تفاوتهای اتنیکی و نژادی
٤.تفاوتهای طبقاتی
در اینگونە موارد و برای آیندە همچین مشکلات و معضلات اجتماعی و سیاسی، شاید دمکراسی مشارکتی بهتر از هر نوع سیستم و فورم سیاسی جوابگو باشد.
دموکراسی مشارکتی معتقد است که برای تحول دموکراسیهای معاصر به دموکراسی واقعی یعنی «حاکمیت مردم» باید نقش شهروندان در تصمیمگیریهای عمومی افزایش یابد. بر اساس این دیدگاه تکامل افراد فقط در یک جامعهی مشارکتی به دست میآید، جامعهای که احساس سودمندی سیاسی را پرورش دهد، توجه به مسائل دسته جمعی را تقویت کند و به شکلگیری شهروندانی آگاه که بتوانند دلبستگی مستمری به فرایندهای حکومت کردن داشته باشند کمک نماید. مکفرسون معتقد است که اگر تودههای مردم از مسائل و مشکلات جامعهی انبوه آگاه شوند و در مورد آن بحث کنند دیگر سادهاندیش نخواهند ماند. برخورد افراد با تصمیمگیری اجتماعی و سیاسی، آنها را نسبت به منافع جمع آگاه و حساس میکند و از این رو در عین توجه به منافع فردی، منافع جمع را نیز بدون در نظر گرفتن زبان و ملیت در نظر میگیرند.
طرفداران مدل دموکراسی مشارکتی، مشارکت و برابری را دو امر به هم پیوسته میدانند که بدون برابری، مشارکت کامل صورت نخواهد گرفت. بنابراین امکان دسترسی برابر به منابع اقتصادی و نیز به دانش، اطلاعات و مهارتهای سیاسی شرط لازم تحقق یک نظام دموکراسی مشارکتی است. مشارکت نه تنها نیازمند برابری صوری در برابر قانون است، بلکه نیازمند ایجاد شرایط و زمینههای برابر برای همهی افراد است تا بتوانند به صورت مساوی در تصمیمگیریهای عمومی مشارکت نمایند. برابری، آزادی و عدالت از دیدگاه آنان آرمانهای بزرگ جهانی هستند که در دنیای زیر سیطرهی مالکیت خصوصی بر دارایی و اقتصاد سرمایهداری قابل حصول نیست.
مکفرسون که بر دموکراسی مشارکتی تأکید بسیاری دارد، عمدهترین راه برای تحقق مشارکت را گسترش عرصهی مشارکت میداند. وی معتقد است تا زمانی که حق تعیین سرنوشت افراد فقط محدود به عرصهی حکومت شود، دموکراسی همانگونه که شومپیتر درک کرده است محدود خواهد بود. بنابراین باید حقوق دموکراتیک از سطح دولت به سایر نهادهای اصلی جامعه نیز تسری پیدا کند.