با بر سرکار آمدن رئیس جمهور کنونی آمریکا(ترامپ) از حزب جمهوری خواه، رویەی سیاست این حزب و آرگومنت شعارهای انتخاباتی آن نمایان شد. مشخص شد که جمهوری خواهان در هیچ مقطعی در دوران بدست آورن کرسی ریاست جمهوری ایالت متحده، دنبالەرو سیاستهای حزب رقیب خود یعنی حزب دموکرات نبوده و نیستند. با این کە نباید فراموش کرد که نهاد قدرت در حاکمیت آمریکا تنها شخص رئیس جمهور نیست و سایر نهادهای قانونی و اداری تا به سیاسی هم در تصمیماتی که اداره کنندگان دولت دارند نقش داشته و تقریباً براساس استراتژی پیش رویی که دارند با تغییر در تاکتیکهایی، سیاست ورزی می نمایند!
اگر بخواهیم بە شمەای از سیاستهای کلان این دولت در رابطه با ایران بپردازیم، دارای کش و قوسهایی است. فراز و فرودهایی در این مورد وجود دارد که بستگی به منافع و تاکتیکهایی برای کسب این منافع چه به شیوەای مستقیم یا غیرمستقیم وجود دارند.
خواسته و ناخواسته، سران سیاسی در ایران، تامین کننده بخش بزرگی از منافع آمریکا بودەاند! موجبات استقرار پایگاه های نظامی یا فروش تسلیحات به کشورهای حوزەی خلیج فارس تا به کشورهای حوزەی آسیای مرکزی یا همان جمهوریهای ایجاد شده بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را می بینیم کە مستدلی از این مستندتر وجود نخواهد داشت که اثباتی بر این مدعا باشد.
در روندی بنام دیپلماسی و روابط بین الملل، راهکاری همچون مذاکره برای پایان بخشیدن به منازعات و مناقشات سیاسی بین دو دولت به وضوح ذکر و پرتوکولهایی مختص به خود دارد. هرچند برخی منازعات سیاسی داخل کشورها هم که اپوزیسیونی یا جریانی مسلح در برابر حاکمیتهم بارها بدین متد متوسل شده اند تا مشکلی سیاسی تا به امنیتی را بدین شیوه حل نمایند. برای نمونه: گروه طالبان در افغانستان که هم برای دولت مرکزی این کشور و هم برای مردم افغانستان به معضلی تبدیل و دولتمردان این کشور بدلیل عجز و ناتوانی در برابر این جریان، ناچار به مذاکره ی با این گروه هستند.
منازعات سیاسی برخی اوقات جنبەی جغرافیایی و حتی در روند کینەای تاریخی در بین کشورهای همسایه را در بر می گیرد. این مناقشات با کش و قوسهایی همراه و حتی موجبات جنگی ویرانگر را در مواردی بین دو کشور همسایه را در پی داشتە است.
در این برهه زمانی وقتی رئیس جمهور آمریکا بحثی تحت عنوان مذاکره را مطرح میکند، دقیقاً میداند چه هدفی را تعقیب می کند!. هدف او، در دستور کار سیاسی وزارت خارجه مطبوعش مشهود است. گروهی در این وزارتخانه بنام گروه”اقدام علیه ایران” ایجاد میشود و آهسته آهسته سیاست فشار را بر ایران اعمال و تمامی سازوکارهای مربوط به فلج کردن اقتصادی تا به فروپاشی اقتصادی را پیگیری و در دستور کار خود دارند.
اما در دیگر سوی، ناهمگونی و ناسازگاری سیاست حاکمیت ایران که خوانشی تک بعدی را دارد و تصمیم گیرندەی اصلی چنین سیاستی به یک نفر ختم می شود، میدان مانور سیاسی را برای دستگاه دیپلماسی دولت محدود می کند. سپردن هر مسئلەای به گذشت زمان و اینکه فرجی بالاخره حاصل می شود، راهکاری بسیار غلط و بدور از سیاست ورزی عرف دنیای سیاست است. در علم سیاست مبحثی بنام”رئال پلتیک” وجود دارد که میدان را برای خیالپردازی یا اهدافی فرازمینی را می بندد.
فاکتور مذاکرەای که رئیس جمهور آمریکا در پیش گرفت، از روی عجز یا ناتوانی این کشور نبودە و نیست! بلکه با در نظر گرفتن بار مالی و هزینەهای یک جنگ و خسارتهای ناشی از آن در منطقەی خاورمیانه و عواقب آن می باشد.
البته نباید از این چشم پوشید که با پایان انتفاع از حضور کنونی این حاکمیت سیاسی در منطقه، هر کسی دیگر هم بحز رئیس جمهوری کنونی اگر در راس سیاست کنونی واشنگتن وجود داشت، بی گمان چنین تصمیمی را اتخاذ می کرد که استراتژی مشخصی و از پیش تعریف و تعیین شده را در دستور کار خود قرار میداد.
اما بعد دیگر نبود ادب و تربیت سیاسی در بین سران حاکمیت ایران است. ادب سیاسی خود دارای فرهنگی سیاسی بدور از پرخاش و فرهنگ گفت و شنود کوچه بازاری است! اما به کرار این عرصه که نیاز به ادبی سیاسی دارد و باید شاهد گفتمانی دیپلماتیک بود، عرصه را بیشتر برای ایجاد بستری مناسب تنگ تر خواهد کرد و فرهنگ سیاسی کشوری و جامعه ای را هم به زیرپرسش بی تمدنی خواهد برد!.
آنچه نرمشی بنام مذاکره در بطن خود دارد که آمریکا اکنون از آن بهره می برد، انداختن توپ در زمین بازی رقیب است. همزمان هم چند فاکت دیگر که جهت دهی افکارعمومی جهانی بسوی عملکرد آمریکا در مقابل ایران و از سوی دیگر فشار این افکار عمومی برای متقاعد کردن چهار دولت حق وتودار در شورای امنیت نیز جنبه ی دیگر کاربرد چنین ادبیاتی بنام مذاکره است.
از سوی دیگر حفر باتلاقی در لوای مذاکره است که سران ایران با کم کردن تعهدات خود در توافق برجام بسوی آن شتابان گام بر میدارند و این هم خواسته ی دیگر اداره ی کنونی دولت آمریکا در حال حاضر می باشد!.
بعد دیگر ادبیات زمخت سران نظامی و سپاه در برابر آمریکا است که تمامی آن هرچند در حالتی بولوف و طبلی توخالی و عجز را نمایان می کند، اما در دراز مدت، باج چنین بی فرهنگی سیاسی و گفتمانی لات منشانه را مردم ایران پرداخت خواهند کرد.