روزنامهنگار سرشناس ایرانی امیر طاهری اخیرا” در مصاحبهای با شبكهی رسانهای “بیان” نكاتی در مورد زبان كردی ایراد نمودهاند كه با پدیدهی زبان و زبانشناسی و خصوصیات زبان كردی به هیچ وجه سنخیت ندارد. با اینکه اظهارات ایشان بیشتر مربوط به الفبای كردی و فارسی می باشد تا ویژگیهای این دو زبان، ایشان وانمود میکنند که زبان کردی بدلیل قرارگرفتن در خانوادهی زبانهای ایرانی، چیزی جز زیرمجموعهی زبان فارسی نیست. نكاتی كه ایشان ایراد نمودهاند حاوی چند اشتباه اساسی است كه صرفنظر از مغلطهی سیاسی و تاریخیای که از اظهارات ایشان برمیآید، در اینجا سعی میکنم صرفا به لحاظ زبانشناسی به چند مورد از آنها بپردازم.
آقای طاهری برای ارائهی دیدگاهش به تشابه نحوهی نگارش زبان کردی با زبان فارسی اشاره میکند و ویژگی نحوهی نگارش زبان کردی را یک امر زیادی و تصنعی در مقابل به قول ایشان “رسمالخط فارسی” میپندارد. ابتدا باید گفت که الفبای فارسی برگرفته از «رسم الخط»ی می باشد كه بر سر منشاء تاریخی آن دیدگاههای متفاوتی وجود دارد که ملتهای بسیاری برای نگارش زبان خود بکار میبردند. فارسها هم یكی از این ملل هستند و أساسا” «رسم الخط»ی به نام «رسم الخط» فارسی نداریم. اما در مورد زبان كردی كه آقای طاهری تفاوت الفبای كردی با فارسی را به باد استهزاء گرفتهاند، اولا” باید گفت که الفبای فارسی به هیچ وجه با فونتیك زبان كردی همخوانی ندارد؛ زیرا فونیم(آوا)های زبان فارسی همراه با آواهایی كه با كلمات بیشمار عربی كه وارد زبان فارسی شدهاند، مجموعا ٣٢ آوا را تشكیل میدهند و حروف گذاری شده است. درحالیکه زبان كردی به تنهایی دارای ٣٦ آوا می باشد كه برخی از آنها نه در زبان عربی وجود دارد و نه در زبان فارسی. ثانیا”، چگونه است كه از زمان فردوسی تا بحال نویسندگان فارس حروفی مانند (گ، پ، چ ، ژ) را به ابتكار خود برای نوشتن به زبان فارسی به الفبای عربی افزودهاند، اما همین كار برای كردها – به زعم آقای طاهری – «آرتیست بازی»! و «لوس بازی»! میباشد؟
در قسمت دیگری از صحبتهایشان، آقای طاهری می فرمایند:«كردی را اگر با رسمالخط فارسی بنویسیم، برای من كه زبان مادریم فارسی است […] كاملا” می فهمم چه میگویند». برخلاف این ادعا، این مسئله اتفاقا” از عدم شناخت ایشان از زبان كردی سرچشمه می گیرد. در زبان كردی علاوه بر آواهایی مثل (ل،ر،و،ی،ف) آواهای دیگری هم وجود دارند كه این زبان را كاملا از زبان فارسی متمایز می سازد. بعنوان مثال آواهای ( ڵ، ڕ، ۆ، وو، ێ، ڤ) در نگارش زبان کردی طوری عمل میکنند که اگر جای هر كدام از اینان را با شكل مشابهشان تغیر دهیم معنی كلمه هم تغییر می كند و معنی دیگری می بخشد. این پدیده تقریبا منحصر به زبان كردی میباشد. جهت اطلاع آقای طاهری بسیاری از ملل جهان در اروپا، آمریكا، استرالیا، برخی از كشورهای آسیا و آفریقا همین كار را كردهاند؛ بدین معنی که از «رسم الخط» لاتینی استفاده می كنند، ولی برای وفق دادن آن با آواهای زبان خود، تغییراتی در آن انجام دادهاند. مثلا الفبای فرانسوی، انگلیسی، اسپانیایی، نوروژی، حتی توركیه و…الخ كه هر كدام با دیگران فرق دارد، منشاء همهاشان لاتینی می باشد. این پدیده را در میان زبانهای سلاو و رسمالخط سیریلیک هم میتوان مشاهده کرد.
آقای طاهری ویژگیهای الفبای كردی را میل عمدی کردها برای فرق گذاشتن بین خود و دیگران و «دشمنی با زبان فارسی» می پندارد. جهت اطلاع ایشان بایستی گفت اولین گامهایی كه در جهت نگارش به زبان كوردی و با الفبای كردی برداشته شد، از سوی روشنفكران كرد تركیه و آنهم در قاهره پایتخت مصر بود. علت هم همین حس زیادهخواهی و انكار هویت دیگران از طرف حکام کشورهای کردنشین بود كه باعث شد این تلاش سترگ در غربت و دور از سرزمین كردستان صورت بگیرد. لذا این مسئله صرفا ربطی به جداسازی زبان کردی از زبان فارسی ندارد. تازه اگر هم داشته باشد كجای كار اشكال دارد؟ مگر فردوسی در مقابل زبان عربی چنین نكرد؟ تازه زبان عربی پشتوانهی دینی هم داشت. حكم آقای طاهری شباهت عجیبی با طرز تفکر روحانیان مسیحی در قرن شانزدهم میلادی دارد كه میگفتند چطور میشود كسانی انجیل، كتاب مقدس را به زبانی غیر از لاتین ترجمه كنند؟! آنان مارتین لوتر، كشیش اصلاحطلب را بر سر همین مسئله تكفیر نمودند، زیرا وی انجیل را به زبان مادریش یعنی آلمانی ترجمه كرده بود.
و اما در ارتباط با ادعای آقای طاهری مبنی بر اینکه به قول ایشان همهی این زبانها ایرانی هستند. در اینجا یك اصل منطقی و انكارناپذیر وجود دارد و آن اینكه نه همهی ایرانیان فارسزبان هستند، و نه همهی فارس زبانها ایرانی هستند. همانطور که نه همهی كردها ایرانی هستند و نه همهی ایرانیان کرد هستند. پس این همه اصرار بر اینکه گویا زبان كردی بخشی از زبان فارسی یا زبان ایرانی است، اگر از سر بیاطلاعی و جهتگیری ایدئولوژیك نیست، بر سر چیست؟
از دیدگاه زبانشناسی واقعیت این است كه مجموعهی زبانهای ایرانی طی قرنها از مجموعهی زبانهای هندی جدا شده است؛ زبانهای هند و ایرانی هم طی سدهها سال از زبانهای هند و اروپایی جدا گشتهاند. زبانشناسان كه از «زبانهای ایرانی» سخن گفتهاند صرفا از روی طبقهبندی زبانها و بمنظور تفکیک آنها از خانوادهی زبانهای هندی است. وگرنه زبانهایی كه در كشور تاجیكستان یا افغانستان یا كردستان عراق، تركیه و سوریه استعمال میشوند و از خانوادهی زبانهای ایرانی محسوب میشوند، چه ربطی به كشور ایران دارند؟ ضمنا”، كشوری به اسم «ایران» تازگی دارد. ایران قبلا” دارای اسامی دیگره بوده است. گذشته از اینها، سخن از «زبانهای ایرانی» است، نه «زبان ایرانی» كه آنهم فارسی باشد.
بنابراین پر واضح است كه زبان كردی و فارسی در ردیف همدیگرند نه زیرمجموعهی یكدیگر. چنین نیست كه كردی بخشی از فارسی یا فارسی بخشی از كردی باشد. آقای طاهری و امثال وی كه اشتراكات و تشابهات میان زبان كردی و فارسی را حمل بر این گذاشتهند كه زبان كردی بخشی از زبان فارسی است، سخت درگیر توهمند. اگر احتمالا” در موردی آقای طاهری محتوای کردی حرف زدن یک کرد زبان برایش آشنا و به قول ایشان “قابل دسترس” به نظر آمده، یقینا” به خاطر این بوده که شخص متکلم در اثر سیاست صد سالهی آسیملاسیون و ممنوعیت تدریس و کاربرد رسمی زبان کردی، ناچار به بکارگیری کلمات و یا عبارات فارسی -عربی بودهاست. در صورتیکه هیچ فارسزبانی بدون یادگیری زبان کردی قادر به فهم زبان حقیقی کردها مخصوصا” زبان رسانههای کردیزبان نیست. بالعکس، جایی که زبان فارسی برای بسیاری از کلمات و اصطلاحات از زبان عربی کمک میگیرد، دهها واژه و تعبیر مترادف در زبان کردی وجود دارد که برگرفته از هیچ زبان دیگری نیستند.
با اینحال اگر وجود اشتراک و تشابه میان دو زبان برای آقای طاهری بمثابهی یکی بودن آن زبانها باشد، پس ایشان در مورد اشتراكات و تشابه زبانهای سوئدی و نوروژی، انگلیسی و آلمانی یا هلندی، فرانسوی و ایطالیایی، اسپانیولی و پرتغالی، زبانهای سلاو، ریشه لاتینی و یونانی در اكثر زبانهای اروپایی و … الخ كه گاهی بمراتب از اشتراكات و تشابه میان زبان كردی و فارسی هم بیشتر است و گاهی كمتر، چه می گویند؟ اگر از منطق آقای طاهری پیروی شود، لابد همهی ملتهای اروپا و آمریكا آستین همت بالا زدهاند كه همدیگر را انكار كنند و یكدیگر را متهم به «لوس بازی» و «آرتیست بازی» كنند!
در پایان، جایی که آقای طاهری نوشتن به الفبای كردی را به «اقدام آتاترك» در تركیه تشبیه میکند، در ارتباط با این قیاس معالفارق چیزی لازم به گفتن نیست جز اینكه آنچه به اقدام آتاترکی میماند دقیقا” صحبتهای خود آقای طاهری است، زیرا همچون آتاترک که کردها را «تركهای كوهستان»می نامید، اظهارات ایشان نیز هیچ اساس علمی و تاریخی ندارد و صرفا ناشی از یک نگرش انکارگرانه و استیلاطلبانه است.