توافق هستهای بین جمهوریاسلامی ایران و کشورهای غربی حاصل مذاکرهای بود که بیش از یک دهه طول کشید، هیات نمایندگی خلق کرد نیز سالهای اول پس از انقلاب 57 وارد مذاکرهای با حاکمیت جمهوریاسلامی شد که با کارشکنی سیستم حاکم بینتیجه ماند و به جای تفاهم و توافق مشترک خمینی و اطرافیانش تصمیم گرفتند حقطلبی ملت کرد و جنبش سراسری آن را با هجوم تمام عیار نیروهای نظامی و برافروزی جنگ مصیبتبار در کردستان سرکوب کنند. یک سال پس از پایان جنگ 8 سالهی ایران و عراق، دکتر قاسملو دبیرکل حزب دمکرات کردستان به درخواست مذاکرهی جمهوریاسلامی با هدف جلوگیری از خسارات بیشتر پاسخ مثبت داد زیرا حزب دمکرات در برابر تهاجم نظامی مجبور به دفاع از ملت خود شده بود و وقتی که نیروی مهاجم و متجاوز به کردستان، درخواست مذاکره برای حل اختلافات داده بود، طبیعتا حزب دمکرات نیز با هدف برقراری صلح حاضر به انجام گفتگو و مذاکره شد. اما این بار جمهوریاسلامی نه تنها قصد واقعی برای حل مشکلات و احترام به حقوق ملی کرد را نداشت بلکه میخواست از طریق ترور دکتر قاسملو، مغز متفکر جنبش ملی – دمکراتیک کرد را از بین برده و مانند سایر نقاط ایران اقدام به کشتار فعالان کرد کند. این طرح آنچنان برای جمهوریاسلامی مهم و حساس بود که مجبور شد از دیپلماتهایی که برای ترور انتخاب شده بودند استفاده کند. حزب دمکرات با انتخاب دکتر شرفکندی به عنوان جانشین دکتر قاسملوی شهید و همچنین با اتکا به مشارکت گستردهی ملت کرد توانست همچنان پویایی و زنده بودن جنبش ملت کرد را حفظ کرده و به راه خود ادامه دهد. سیستم حاکم ایران بار دیگر با توطئهی میکونوس توانست دکتر شرفکندی را ترور کند، اما در پی این اقدام علیرغم هزینهی سنگینی که برای ملت کرد و حزب دمکرات در برداشت، دستگاه قضایی آلمان جمهوریاسلامی ایران را به عنوان حکومتی که تروریزم دولتی در آن سازمان یافته است، محکوم کرد.
طی چند سال گذشته چندین بار صحبتهایی از طرف برخی از مقامهای جمهوریاسلامی و چند شخصیت و گروه سیاسی و مدنی، موضوع مذاکره با احزاب کردستانی خصوصا حزب دمکرات کردستان را مطرح کردهاند که تاکنون همچنان مساله به صورت صحبت محفلی و اولیه مطرح شدەاست.
مذاکره برای دستیابی به توافق هستهای تجربهی مهمی بود که جمهوریاسلامی طی آن مجبور به انعطاف و یا به اصطلاحی ” نرمش قهرمانانه ” شد و پذیرفت که دشمنی با غرب خصوصا آمریکا تا ابد نمیتواند ادامه داشتەباشد و باید از میان دو گزینهی ” تحریم و انزوای بینالمللی ” و یا ” رفع نگرانیهای جامعهی بینالمللی از طریق تعلیق و تعدیل بخش عمدهی فعالیتهای هستهای خود “، یکی را انتخاب کند. جواب جمهوریاسلامی پذیرفتن گزینهی دوم بود که بازتاب آن در توافق اخیر نشان دادەشد.
اکنون این سوال مطرح میشود که آیا جمهوریاسلامی ایران در برابر جنبش ملی کرد، مانند مذاکرهی هستهای رویکرد جدیدی را به کار میگیرد و یا همچنان مذاکره برای سیستم حاکم ایران ابزاری است برای سرکوب بیشتر و یا خریدن زمان و منحرف کردن قسمتی از افکار جامعه برای تداوم حاکمیت خود؟ آیا مسالهی ملی در ایران تنها برای عوام فریبی با هدف افزایش مشارکت به هنگام انتخابات صورت میگیرد؟ و یا علیرغم مطرح شدن آن توسط برخی اشخاص و جریانات درون نظام به صورت تضادی ساختاری در برابر موجودیت جمهوریاسلامی قرار دارد؟ به عبارتی دیگر طرح و مذاکره برای حل مسالهی ملی کرد آیا جمهوریاسلامی را در برابر خواستههای سایر ملتهای ایران قرار نخواهدداد و اگر چنین وضعی پیش آید آیا سیستم حاکم آمادگی پذیرش مذاکره با تمام ملتهای ایران را دارد؟ آیا سایر ملتهای غیر کرد احزاب قدرتمندی برای دفاع از حقوق و پیگیری خواستههای خود را دارند و یا بر فرض اگر با احزاب کردستانی مذاکره شود ملتهایی که دارای حزب سیاسی نیستند اقدام به تأسیس احزاب متنوع نخواهندکرد؟ تأسیس و تشکیل احزاب گوناگون چه تأثیری بر وضعیت جمهوریاسلامی و ملتهای ایران خواهد گذاشت؟ سیستم حاکم ایران تا چه حد این پرسشها را مهم و قابل بررسی میداند و در تصمیمگیری نهایی آنها را مد نظر قرارمیدهد؟
از طرفی دیگر وقتی که با زاویهی دید یک فعال کرد و یا یک حزب سیاسی کردستانی به مسالهی فوق نگاه کنیم موضوعات و سوالات بسیار مهم دیگری وجود دارند که باید به آنها پاسخ گفت. به عنوان نمونه احزاب کردستانی در کردستان ایران دارای چه اختیاراتی هستند؟ احزاب کردی تا چه سطحی میتوانند برای مشارکت سیاسی در قدرت سیستم حاکم مشارکت کنند؟ رابطهی احزاب کرد ایران با سایر بخشهای کردستان و اپوزیسیون خارج از ایران چگونه تعریف میشود؟ احزاب کرد برای تبلیغ هویت ملی خود و ایجاد سیستم آموزشی و رسانهای ملی کرد چقدر آزادی عمل خواهند داشت؟ ترور رهبران حزب دمکرات و سایر احزاب کردستانی به چه شکل مطرح خواهد شد؟ برای جبران خسارات تهاجم حکومت مرکزی به کردستان و از بین بردن و تعدیل فضای امنیتی و نظامی موجود چه اقداماتی انجام میشود؟
جمهوریاسلامی از نظر مالی و بودجه چه تمهیداتی برای فعالیت احزاب در نظر خواهد گرفت؟ در صورتی که مذاکراتی انجام شود و احزاب کردستانی و حکومت مرکزی به توافق برسند چه ضمانتی برای اجرای توافق وجود خواهد داشت؟ این پرسشها و برخی پرسشهای اساسی دیگر مهمترین مسائلی هستند که از طرف احزاب کرد مطرح شده و به دنبال جواب مناسب و منطقی برای آن هستند.
بنابراین با توجه به عملکرد جمهوریاسلامی ایران در برابر احزاب کردستانی و اقدامات نادرست و پرهزینهای که حکومت مرکزی بر ملت کرد تحمیل کرده و باعث بیاعتمادی این ملت و احزاب آن شدەاست، شاید اگر منصفانه به قضیهی فوق نگاه کنیم خواهیم دید که جمهوریاسلامی سهم بسیار بیشتری برای پاسخگویی به احزاب کردستانی و ملت کرد دارد. رژیم حاکم در ایران مجبور است یا همانند حکومتهای مرکزی ترکیه، عراق و سوریه به کردهای ایران اجازهی فعالیت آزاد و مشارکت سیاسی دهد و یا همچنان مانند گذشته با مقاومت جنبش ملی – دمکراتیک کرد روبرو خواهدبود. مقاومتی که علیرغم شهادت بسیاری از رهبران بزرگ ملت کرد مانند پیشوا قاضی محمد، دکتر قاسملو، دکتر شرفکندی و … چندین نسل ادامه داشته است و هر نسل با کسب تجربه به ارتقاء و پیشبرد این جنبش کمک کردەاست.
درشمارهی٦٦٠ روزنامه «کوردستان» منتشر شده است