“موضوع بحث کنونی ما همراهی سینما با جنبش کارگری و دانشجوییای است کە هماکنون در فرانسە در جریان است، کە حتی یک فیلم هم کە در رابطە با مشکلات این دو طبقەی اجتماعی باشد، وجود ندارد.
[با عصبانیت] من دارم از همراهی سینما با جنبش کارگری و دانشجویی حرف میزنم، در حالی کە شما برای من از “تراولینگ” و “کلوزآپ” میگویید، شما نمیفهمید.”
این بخشی از سخنان ژان لوک گدار، کارگردان شهیر موج نوی سینمای فرانسە بود کە در اولین روز ٢١مین دورەی فستیوال کن ایراد کرد، کە سرانجام با تحریم، عدم مشارکت و لغو این دورە از فستیوال همراه بود.
پس از سلسلە اعتراضات آبانماه ، کە افراد زیادی را از شهرهای مختلف ایران بە خیابانها کشاند و سرکوب شدید معترضان را در پی داشت، همچنین ساقط کردن تعمدی هواپیمای مسافربری اوکراینی توسط موشکهای سپاه پاسداران رژیم و کشتە شدن کلیەی سرنشینان آن، پیکر صدها تن از زنان و مردان و جوانان و کودکان این کشور بر دوش مردم سنگینی می کرد، و جامعەی ایران را در غم از دستدادن عزیزانشان در سوگ نشاند. در این بین افراد مشهور با اظهارات خود در رابطە با رویدادهای اخیر، نگاهها را بە سوی خود جلب کردند کە در این میان مخالفت هنرمندان بیش از همە مورد توجە قرار گرفت. علیرغم اینکە بیشتر افرادی کە نسبت بە اوضاع پیشآمدە موضع داشتند و اعمال حکومت را محکوم کردە و با مردم همراه شدند؛ اما از دیگر سو افرادی هم بودند کە برعکس سایرین بودند.
در خصوص نخستین موضعگیریها میتوان بە بیانیەی دانشجویان سینما کە تحت عنوان “سینما علیە سینما” انتشار یافت، اشارە کرد؛ کە در آن از هنرمندان خواستە شدە بود جدای از محکوم کردن حوادث آبانماه، عملأ نیز در کنار مردم باشند و همچنین خواهان تحریم جشنوارەی [حکومتی نمایش فیلم] فجر شدە بودند.
جشنوارەی حکومتی فیلم فجر برای اولین بار نیست کە با اعتراض هنرمندان روبەرو میشود، اما در بیشتر موارد اعتراض بە نحوەی برگزاری این جشنوارە بودە و در واقع میتوان گفت بیشتر حول محور مشکلات و مسائل صنفی بودە تا اینکە مربوط بە مشکلات ریشەای مردم باشد.
هرچند در طی سالهای گذشتە و پس از اعتراضات سال ٨٨ “بهمن فرمانآرا”، کارگردان بزرگ سینمای ایران کە قبلأ برای فیلم “بوی کافور، عطر یاس” موفق بە اخذ جایزەی بهترین کارگردانی از جشنوارەی فجر شدە بود، بە نشانەی اعتراض در همان سال جایزەی خود را پس داد و این در نوع خود عملی بسیار شجاعانە و درخور تحسین بە شمار میرود.
امسال نیز “محسن استاد علی” کارگردان و مستند ساز ایرانی، کە برای فیلم مستند “خسوف” جایزەی بهترین کارگردانی را از جشنوارەی “سینما حقیقت” کە در تالار وحدت تهران برگزار شد، بە خود اختصاص دادە بود؛ بە هنگام دریافت جایزە اینگونە سخن گفت: “مدت زمان زیادی از وقایع آبانماه نگذشته است. دوربینهای ما مستندسازان خاموش بود و موبایلهای جوانان این مرز و بوم روشن. ثبت حقیقت به حضور و دریافت جایزه نیست، به جسارتِ بودن است در تنگناهای اجتماعی. کاری که مردم به سرانجام رسانیدند و ما نظارهگر. این جایزه تقدیم میشود به روح بلندِ جسورترین دوربین و مستندساز این سرزمین، پویا بختیاری و همەی دوربینهای تا ابد روشن.”
در همین رابطە هنرمندانی همچون جعفر پناهی –کە سالیان زیادیست از فعالیت هنری و همچنین خروج از کشور محروم شدە است-، هدیە تهرانی، رضا درمیشیان و رخشان بنیاعتماد جلوی درب دانشگاه امیر کبیر تهران همراه و همگام با دانشجویان در اعتراضات شرکت کردند، کە بە همین سبب رخشان بنیاعتماد در صدا و سیمای جمهوری اسلامی از سوی یکی از اساتید دانشگاه کە وابستە بە حکومت است، مورد توهینهای زنندەی جنسی قرار گرفت و این حرکت باعث گردید کە چهرەی واقعی این حکومت و افراد وابستە بە آن هر چە بیشتر برای مردم این کشور نمایان شود.
در واقع نیز میتوان گفت تحریم باید در راستای همبستگی بیشتر با مردم و در جهت منافع آنان باشد نە یک اظهار همدردی سوزناک و ظاهری، کە این مهم از جانب معدود هنرمندان واقعی صورت گرفت.
تاکنون عکسالعمل حکومت در رابطە با مواضع اتخاذشدە این بودە کە سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس، این هنرمندان معترض را تهدید بە ممانعت از ادامەی فعالیتهای هنری کرد و بە گفتەی او این تعداد از هنرمندانی کە “با مردم نیستند”، اجازە نخواهند داشت بیش از این بە فعالیتهای خود ادامە دهند.
وی همچنین اظهار کرد: “در هفته آینده طرحی را به مجلس میبریم که در آن طرح برای هنرمندانی که قرار است با مردم نباشند و از فعالیتهای هنری انصراف میدهند، محرومیت از فعالیتهای هنری در جمهوری اسلامی ایجاد شود.”
این در حالیست کە یکی از بازیگران نامآشنا در صفحەی شخصی اینستاگرام خود در واکنش بە کشتە شدن قاسم سلیمانی پستی مورد قبول سران رژیم انتشار دادە بود کە با عکسالعمل شدید مردم مواجە شد و مردم با نوشتن صدها کامنت و پیامهای اعتراضی، بە ناچار پست اینستاگرامی خود را حذف کرد. این حرکت خود نمایانگر این واقعیت است کە مردم واقعی بر خلاف آنچە کە مسحولان حکومت هموارە از آن دم میزنند چە کسانی هستند و خواستەشان چیست، و دیگر بیش از این پنهان شدن پشت مردم برای حکومت ایران و سران آن ممکن نیست.
هنگامی کە جنبش ماه می در فرانسە در جریان بود، هنرمند و نویسندەای چون ژان پل سارتر و همسرش سیمون دوبوار برعکس نویسندگانی چون محمود دولتآبادی، نە تنها در اعتراضات بە صورت همەجانبە شرکت کردە، بلکە در پخش اعلامیەهای کارگران و دانشجویان در میان مردم حضوری فعالانە داشتند، و بە همین دلیل هم توسط پلیس دستگیر شدند. بعد از اینکە دولتهای زیادی در طول این سالیان آمدەاند و رفتەاند اما تاریخ نام این هنرمندان مردمی و حقطلب را برای همیشە در دل مردم زندە نگاه داشتە، و گرد فراموشی نام حاکمان را پوشاندە است؛ “همراه مردم و با مردم بودن یعنی بودن.”