برگردان: سارم
تا زمانیکه فراکسیون کرد در مجلس ششم ایران تشکیل نشده بود، مسأله کرد در چارچوب کردستان محصور ماندهبود. مذاکرات هیأت نمایندگی خلق کرد با آیتالله خمینی و نمایندگان حکومت جدید در نخستین سالهای بر سر کار آمدن جمهوری اسلامی نیز مسألهی کرد را از مزرهای کردستان فراتر نبرد و این موضوع وارد برنامهی کار دولت یا نیروهای غیر کرد نگردید، تنها نکتهی چشمگیر در این رابطه عبارت بود از اینکه مسألهی خود مختاری کردستان بخشی بود از وعدههای مسعود رجوی در رقابتهای انتخاباتی نخستین دورهی ریاست جمهوری در سال 1358 (1979) که وی نیز به موفقیت دست نیافت.
پس این مرحله، مسألهی کرد به حدی سانسور شد و از افکار و اندیشهی مردم سراسر ایران دور نگهداشتهشد که گویی کردستان بخشی از ایران نبودە و نیست. فقط اخبار نادرست و مسائل عجیب و غریبی از سوی حاکمیت در مورد کرد و کردستان به خورد مردم ایران دادهشدهاست کە تأثیرات سؤ آنها هنوز هم در فکر و ذهن مردم مناطق دوردست ایران باقی ماندەاست. آنقدر که کرد توانست دردها و مصائب خود را به گوش جهانیان برساند، بدلیل آنکه همهی فرصتها در داخل از آن سلب شده، هیچگاه نتوانست به گوش هم میهنان خود در ایران برساند. در این مرحله هیچ بیگانهای در ایران به اندازهی کرد بیگانه نبودهاست.
در پی بر سر کار آمدن سید محمد خالقی در سال 1376 ، در نتیجه یک گشایش نسبی و نیمبند، روشنفکران کرد با بهرهگیری از فرصتهای فرهنگی، ویژگیهای ملی کرد را بر جسته و مطرح ساختند. در مجلس ششم بود که با تشکیل فراکسیون کرد، برای نخستین بار در یک نهاد حکومتی در تهران، مسألهی کرد ــ با توجە بە حساسیتها و خط قرمزها ــ مطرح گردید، اما در این مرحلە نیز مسألەی کرد وارد دستورکار دولت نشد و این اوضاع از دستاوردها و عقب نشینی های جناح اصلاحطلب تبعیت میکرد و با شکست و عقبنشینی آنها، مطرح شدن مشکل کرد نیز در تهران متحمل عقبنشینی گردید.
با بر سر کار آمدن حسن روحانی بعنوان رئیس جمهور و تعیین شخصی به سمت دستیار ویژەی رئیسجمهور در امور اقلیهای مذهبی و قومی، مسألهی کرد، تحرکت کم رنگی در میان مجامع و محافل داخلی بە خود دیدهاست. خصلت این حرکت و دلائل آن چیست؟
ابتدا به دلائل آن بپردازیم: نخست اینکه، پیشینهی مملو از تلاش و مبارزهی ملت کرد و نیروهای سیاسی آن ، زمینه و بستر مستحکمی برای افکار ملی و ابزار وجود ناسیونالیزم کرد فراهم ساختهاست. این امر موجب گشته است که جنبش کرد در زمانهایی که سرکوب و خشونت بیشتر است، شیوهی مخفیانه و تاکتیکهای محتاطانهای را در پیش گیرد. وقتهایی هم که فضا تغییر مییابد، بر حسب گشایش فضا، خود را نشان داده و موجودیت خود را اعلام میدارد. دوم اینکه ، رویدادهای دیگر بخشهای کردستان در عراق، ترکیه و سوریه بر این جنبش تأثیر دارند. سوم، رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری، فرصت اندکی برای عرضاندام ارادهی ملی ایجاد کردهاست. از سال 1388 ، چند کاندیدای پست ریاستجمهوری، بمنظور جلب آراء مناطق کردنشین ، در چارچوبی هر چند محدود و مشخص ، مسألهی “قوم” های ایران از جمله کرد را عمدتا در رابطه با مسائل فرهنگی مطرح ساختهاند. این سه دلیل موجب گشته که مسألهی کرد در مقایسه با دیگر ملیتهای ایران از حساسیت فزونتری بر خوردار باشد و توجه بیشتری را بسوی خود جلب نماید.
خصلت این حرکت : حرکت یاد شده نه از سوی بخش اصلی حاکمیت ایجاد گشته و نه مورد حمایت آن قرار میگیرد. حتی رئیسجمهور در خصوص همین بنیش نیز که نزد کردها بسیار ناچیز و ابتدایی محسوب میشود، از سوی مرتجعین و افراطیون حاکم شدیدا تحت فشار قرار میگیرد و در واقع برنامههای محدود و ظاهریای که روحانی در رابطه با “قومیت” ها مطرح ساختهبود، از وعده و وعید فراتر نرفته و جنبهی عملی به خود نگرفتهاند. این مسائل کلأ از سوی یکی از جناحهای حاکمیت مطرح گشتهاند ــ گذشته از آنکه تا چه حد به برنامهها و وعدههای خود وفادار هستند ــ که در اقلیت قرار داشته و گاهی اوقات نقش اپوزیسیون داخلی را ایفا میکنند و اهرمهای حاکمیت را جهت پیادهکردن برنامههای خود در دست ندارد. اما اگر به کشور ترکیه توجه کنیم، می بینیم که بحث در مورد مشکل کرد از سوی قدرتمندترین مقام و ارگانهای حکومت به میان آمده است.
دوم، بخش چشمگیری از شخصیتهای غیر کردی که این گفتمان را مطرح میکنند، یا در حاکمیت نیستند و یا از آن دور ساخته شدهاند. در میان این افراد حتی یک شخصیت نظیر ‘اسماعیل بشکچی’ ترک یا “الجواهری” عرب دیده نمیشود که با صدایی رسا از حقوق کردها دفاع کرده و حاضر به تحمل زندان و تبعید باشد. حتی گفتمان برخی از این شخصیتها در رابطه با کرد از بینش انکار استقلال ملی کرد و می توان گفت از عظمتطلبی ملی خودشان، نشأت میگیرد. اعتقاد و گفتمان آنها این است که: ” کرد در هر کجا که باشد، ایرانی است’ و هویت ایرانی نیز، هویتی فارسی است و از دیدگاه آنان فارس اصل و محور است و آنهای دیگر بخش یا تیره از فارس هستند.
این تز که کرد ایرانی است، بسیار اوقات از سوی رژیم پادشاهی و اکنون نیز از سوی جمهوریاسلامی در رابطه با کردهای دیگر بخشهای کردستان، بکار گرفته شدهاست . آنها به حق کرد و ترک و عرب را سە ملت بیگانه و متمایز دانستهاند، اما به گونهای ناروا کرد را ایرانی و ایرانی را نیز فارس قلمداد میکنند. این در حالیست کە اوضاع کردها در ترکیه و سوریهی “بیگانه” علیرغم شرایط ناخوشایندی که دارند، در مقایسه با کرد ایرانی “مادر” بسیار بهتر است، در عراق بیگانه نیز دیری است موجودیت و حقوق کردها برسمیت شناخته شدهاست.
سوم، جنبش کرد در ایران با یک حاکمیت ایدئولوژیک مواجه است. در یک رژیم ایدئولوژیک اگر برای یک مشکل راه حل سیاسی نیز یافت شود با موانع عقیدتی و خطوط قرمز ایمان و اعتقاد روبرو میگردد. اما در یک رژیم سیاسی ــ هر چند خشن و سر سخت هم باشد ــ در مقابل یک فشار سیاسی میتواند راه حل سیاسی را نیز قبول نماید و در راستای قبول واقعیات با مشکلات ایدئولوژیک مواجه نیست. به همین دلیل حرکت کرد در ایران هم با قهر سیاسی دست بگریبان است و هم با اعتقادات تعصبآمیز ایدئولوژیک. این شرایط باعث شده که فضای فعالیت ملی بسیار محدود گردد و فعال مدنی کرد، به خاطر یک اقدام کوچک هزینهی فراوانی را متمحل شود. فعالیت و اقدامات کنشگران مدنی کردی که چندین سال است در زندان بسر میبرند و از سوی رژیم حاکم بر ایران جرم بشمار میروند، حتی در رژیمی چون رژیم صدام حسین در عراق جرم محسوب نمیشوند، یا اکنون از دیدگاه رژیم ترکیه جرم بشمار نمیروند.
سمینار شماری از روشفکران غیر کرد در شهر سنندج با همراهی جبههی متحد کرد و مواضع “دستیار ویژەی رئیس جمهور در امور اقلیتهای دینی و قومی’ افق تاریکی را در رابطه با مطرح شدن مشکل کرد در میان مجامع و محافل ایران ترسیم مینماید، که فعلا نه از سوی حاکمیت جدی گرفته میشود و نه حتی پاسخگوی حداقلی از خواستها و مطالبات مردم کردستان و فضای ملی و اندیشههای رشد یافتهی ناسیونالیزم کرد است. اینگونه اقدامات در نوع خود پدیدهی تازهای هستند، اما سرآغاز راه دور درازی هستند که تا زمانیکه جمهوریاسلامی بر سر کار است، ملت کرد باید با آن دست و پنجه نرم کند و صورت نابودی جمهوریاسلامی نیز جهت پیشگیری از جنگ و ویرانی، تنها راهی است که باید به نتیجه برسد.
درشمارهی٦٥٢ روزنامه «کوردستان» منتشر شده است