برگردان از کوردی: شهاب کاکەخضری
٢٢ بهمنماە امسال مصادف با ٤١مین سال پیروزی انقلاب ایران بر نظام شاهنشاهی بود. انقلاب مردم ایران در سال ٥٧ در ردیف مهمترین انقلابات در قرن بیستم میباشد کە بەصورت غیر قابل پیشبینی شدەای موجب سقوط حکومت پادشاهی شد. اما اکنون و بعد از گذشت ٤١ سال از عمر حکومتداری جمهوری اسلامی شرایط برعکس میباشد، مردم و جناحهای سیاسی سقوط این رژیم را پیشبینی مینمایند و اعتراضات آبانماە امسال گواهی بر این مدعا است.
در این مقالە سعی میشود بە مهمترین دلایل سقوط حکومت پادشاهی بپردازیم و دستاوردهای این انقلاب با شرایط کنونی و آیندەی جامعەی ایران نقاط مشترکی دارند. یکی از اهداف این انقلاب کە سقوط حکومت پادشاهی بود، بە وقوع نپیوست، اما هدف مهمتر کە برقراری دموکراسی و زندگی توأم با رفاه و … بود هرچند کە نایل نیامد، بلکە نادیدە انگاشتە شد و بە همین دلیل این مبارزە همچنان ادامەدار میباشد.
بخشی از علل داخلی و خارجی در سقوط حکومت پادشاهی؛
علل داخلی:
ازعلل داخلی میتوان بە فساد اقتصادی و اخلاقی اشارە کرد کە در تمامی سیستمهای اداری نفوذ کردە بود، این فسادها بە شیوەای آشکارا و قابل لمس دامنگیر سیستم دربار و مخصوصا خانوادە و اطرافیان شاە شدە بود؛ و همین باعث ایجاد گسترش تضاد طبقاتی در ایران شد. این در حالی بود کە شایعاتی مبنی بر اینکە شاە و درباریان در تلاش هستند کە مدرنیتە را بە ایران وارد نمایند و روشن شد کە نە تنها این برنامە باعث توسعە یافتگی از لحاظ اقتصادی نشد بلکە فقدان برنامەای ازپیش تعیین شدە، موجب گردید کە فرهنگ غربی وارد جامعە سنتی ایران شود و این هم یکی از علتهای این انقلاب بود.
ترویج مذهب:
حکومت و دستگاەهای امنیتی از ترویج و گسترش مذهب ابایی نداشتند و آن را نگرانی احتساب نمیکرد و حتی بیشتر اوقات اگر هموارکنندەی راە برایشان نبودند، سدی مهم ایجاد نمیکردند، در واقع آنان نوک پیکان سرکوب رژیم در برابر احزاب و سازمانهای چپ گرا و کمونیست نیز بودند.
در این بخش بە منظور گشودن دریچەای نو، بە تعدادی از کارهای ظریفی کە در جهت رشد و ترویج مذهب انجام گرفتە، میپردازیم. نگاهی آماری خواهیم انداخت بە وقایع و اتفاقهای آن زمان کە در کتاب “صدایی کە شنیدە نشد” نوشتەی گروهی از مولفان بە نامهای: عباس عبدی- علی اسدی، مجید تهرانیان و محسن گودرزی.
مساجد از مهمترین سنگرهای گروەهای اسلامی بود، کە براساس آمارهای سال ١٣٤١ اداراەی اوقاف، ٣٥٦٣ مسجد در کل ایران وجود داشت. بعد از ١١ سال این رقم تنها در ٢٣٢ شهر بە ٥٣٨٩ مسجد رسیدە بود. در رابطە با چاپ کتب مذهبی هم از سال ١٣٣٣-١٣٤٢ نزدیک بە ٥٦٧ کتاب مذهبی چاپ و منتشر گردید و هرسال هم در حال افزیش میباشد. بەطوری کە از سال ١٣٥١- ١٣٥٣ این رقم بە ١٦٥٩ کتاب رسید. بە همین دلیل کە احساسات و اعتقادات مذهبی هم کە مخالف ورود فرهنگ غربی بود تسهیل کنندەای بود برای بەدست گرفتن قدرت برای روحانیت.
عدم استقلال شاە:
مخالفان حکومت معتقد بودند کە شاە مهرەی دولتهای غربی و مهمتر از آن زیر چتر حمایت آمریکاست. مبارزەی کمونیستها علیە حکومت، براساس مبارزە علیە امپریالیسم بود. ناسونالیستها بە دنبال استقلال سیاسی- اقتصادی بودند و اسلام گراهای شیعی مخالف مدرنیزاسیون ایران بودند. برای مثال: هنگامی کە شاە در سال ١٣٤١ بە زنان حق مشارکت در انتخابات داد با مخالفتهای خمینی همراە گردید و بە نشانەی اعتراض، نوروز همان سال را بە نوروز عزا اعلام کرد، این اختلافات در واقع بزرگترین مشکل اسلامگراها با مسئلەی مدرنیزاسیون، ورود فرهنگ غربی بودە است.
فقدان آزادی سیاسی:
محمد رضا شاە بە این واقعیت رسیدە بود کە وجود احزاب برای جامعە الزامی است، اما بە بەجای اینکە اجازەی وجود رقابتی آزاد را بدهد، بە کمک دستگاەهای اطلاعاتی و حکومتی خود خصوصا ساواک تلاش کرد کە همەی مردم ایران را در یک حزب بە نام “رستاخیز” جای بدهد و جامعە را تک حزبی نماید، این حرکت هم باعث گردید کە بازاریان و اصناف مخصوصا صنف بازرگانان کە هیچ خوانشی از سیاست نداشتە تحت فشار ساواک بە عضویت حزب “رستاخیز” درآیند. این هم یکی از علتهای مهمی بود کە این طبقە از جامعە معترض باشند در این اعتراضات نقش پررنگی ایفا نمودند.
٢- دلایل خارجی- بیرونی
خصوصیات جغرافیایی
در جهان دو قطبی، ایران بە دلیل وضعیت جغرافیایی خاصی کە داشت ارزش بخصوصی داشت، از طرف شرق حکومت شوروی تلاش میکرد با ایجاد گسترش افکار کومونیستی و حمایت از چپگرایان در ایران برای خود جایی باز کند و از طرفی غرب تلاش میکرد جلوی نفوذ شرق را بگیرد، بە همین دلیل اعمال و رفتارهای شاە و حکومت شاهنشاهی از نگاە آمریکا پنهان نبود. در دهەی ٥٠ شاە ایران برای اینکە نشان بدهد در تصمیم گیری و سیاست مستقل میباشد با حکومت شوروی وارد معاملەی اقتصادی شد و چند معاملە انجام داد. این رفتار ایران برای غرب و آمریکا چندان خوشایند نبود. بنابراین حکومت شاهنشاهی را متهم بە کارشکنی نمودند. خصوصا بە بهانەی عدم آزادیهای سیاسی، شاە را تحت فشار قرار دادند.
تغییرات سیاسی منطقە:
در آساتانەی شکل گیری نارضایتیهای مردم ایران، در کشورهای همسایەی شرقی یعنی افغاستان، حزب کومونیست متحد شوروی قدرت را در دست گرفت و بعد از مدتی بدین جهت کە پایەهای حکومت کومونیستی مستحکم شود دولت شوروی مرزهای دولتی را نادیدە انگاشت و با لشکر تجهیزات نظامی وارد خاک افغانستان شد، این هم دلیل دیگری بود کە طرفین غرب و آمریکایی این هراس را داشتە باشند کە سرنوشت ایران هم بە مانند افغانستان باشد.
مریضی شاە پهلوی:
چند سالی کە شاە بە سرطان مبتلا شدە بود، کە حتی از اطرافیانش نیز پنهان کردە بود، اما چهرەی زرد رنگ و خستەاش این واقعیت پنهان را برملا ساخت، از طرفی هم کمتر بیرون میآمد و در پشت دیدارها و در مراسمات، همسرش (فرح) شرکت میکرد و از طرفی هم دسترسی دستگاە اطلاعاتی آمریکا بە اطلاعاتی در مورد مریضی شاە گمانها را بیشتر نمود و همین شرایط باعث گردید کە آمریکا حامی کسی کە در حال مرگ است نباشد.
روابط خمینی با جان.اف. کندی:
براساس مستنداتی کە سازمان “سیا” آمریکا در دست داشت، خمینی در شهریورماە سال ١٣٤٢ از طریق یک آخوند در زمان ریاست جمهوری جان. اف. کندی با سازمان امنیتی آمریکا تماسی داشتە و گفتە است کە، گامی در خلاف جهت مصالح آمریکا برنخواهد داشت. این سیاست خمینی ادامە داشت تا وقتی کە بە قدرت رسید. خمینی برای این رفتارش ٢ دلیل داشت کە عبارت بودند از ١- آمریکا بعنوان یک دولت قدرتمند را با خود دشمن نساخت و دومین دلیل آنکە فرماندهان ارتش شاهنشاهی آمریکایی بودند و خمینی را بە عنوان یک دشمن محسوب نمیکرد، و خودش را بەە عنوان کسی کە مخالف غرب نیست معرفی کرد و هم زمان تحت حمایت بلوک شرق نیست.
نقش ژنرال هایزر:
براساس وجود اسناد و مدارکی در آن زمان هنگامی کە شاهپور بختیار رئیس کابینەی وزرا شد، ژنرال هایزر، نمایندەی جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا بە ایران فرستادە شد. بدین منظور کە ارتش شاهنششاهی را تحریک نماید کە یا از بختیار حمایت کنند یا اینکە کودتا کنند و شاە را از اریکەی قدرت پایین بکشانند و قدرت را در دست بگیرند. اما نمایندگان معترضان این چنین بە ژنرال هایزر میگویند: اگر کە میخواهید ٦٠ هزار آمریکایی کە در ایران زندگی میکنند آسیب نبینند، بهتر است کە ارتش را در جهت پیوستن بە مردم تحریک نمایید.”
در نهایت مشاهدە کردیم، ارتش کە بە ژاندارم منطقەی خاورمیانە شدە است و یکی از ارتشهای نیرومند جهان بود، در جهت مصالح آمریکاییها تسلیم شد.
از نوشتەهای بالا میتوانیم این طور نتیجە بگیریم کە از سال ٥٧ هم دلایل داخلی هم دلایل خارجی علیە حکومت پادشاهی، با هم دلیل براندازی این حکومت بودند، اما عدم وجود اپوزیسیونی متحد با هدفی واحد، مسیر انقلاب خلقهای ایران را بە بیراهە کشاند و بە جای شکل گیری حکومتی دموکراتیک کە در آن حقوق و کرامت انسانی و جابجایی قدرت رعایت گردد، گروهی بە دور از ارزشهای انسانی سوار بر موج نارضایتیها مردم شدند و این واقع هیچ تفاوتی با حکومت قبلی نداشت و حتی اکنون نیز ندارد. همانطور کە قبلا اشارە کردیم دلیل آن همصدا و متحد نبودند اپوزیسیون بود، این شرایط فرصتی مناسب برای طرافداران حامیان خمینی بە وجود آمد کە هم فضای اعتراضات مردمی را با شعارهای خودشان پر کنند. و این هم اینکە آرام آرام این فکر را بە مردم القاء کردند و آن را بە امری واقع تبدیل کردند کە “این خمینی است کە رهبری انقلاب خلقهای ایران علیە شاە را رهبری میکرد.”
اکنون نیز در ایران، اگر اپوزیسیون مدرن، دموکرات و معتقد بە حقوق بشر در ایران همصدا، متحد هدفمند نباشد بە مسیر انقلاب ٥٧ منتهی میشود و فرصت طلبان بە اسم میهن پرستی و ایرانی بودن، بعد از سقوط دیکتاتوری حکومت اسلامی قدرت را دوبارە در دست خواهند گرفت.