بحرانهای طبیعی بە دلایلی همچون زمینلرزە، سیلاب و گسترش بیماریهای اپیدمی در هر جایی اتفاق میافتد، اما آنچە حائز اهمیت است مدیریت این گونە بحرانهاست.
در کشورهای پیشرفتە مدیریت بحران قبل از هر چیز با هدف پیشگیری آن هم با تکیە بر تمامی توان علمی و تکنولوژیک صورت میگیرد، و در صورت عدم توفیق در این رابطە تمامی امکانات کشوری و دولتی را بە کار گرفتە تا با کمترین میزان خسارات و تلفات، کنترل اوضاع را در دست بگیرند. اما در کشورهای توسعە نیافتە و در حال توسعە و غیردموکراتیک –کە بە ویژە حاکمیت سیاسی در این کشورها خود منشأ و عامل انواع بحرانها هستند- مدیریت بحران بە گونەی دیگری است. در این کشورها کمترین ارزش و اهمیتی برای اصل پیشگیری وجود ندارد، زیرا کە این امر متضمن برنامە و هزینەی مادی فراوان است. دست آخر اگر هم با چنین شرایطی روبەرو شوند، قبل از هر چیز در حد امکان میکوشند کە واقعیات را با هدف شانە خالی کردن از مسئولیتهای بعدی همچنان پنهان سازند و پردەی آخر نیز شامل آسمان ریسمان بە هم بافتن و مانورهای بیاساس میشود.
قالیباف شهردار سابق تهران، هنگامی کە در دیماه سال ٩٥ گزارش رخداد “پلاسکو” را بە مجلس توضیح میداد گفت: “ستاد مدیریت بحران در ایران خود دچار بحران است.” اما شخص ایشان بە عنوان مقام نخست شهر در پی این فاجعە نە از مسئولیت کنارەگیری کرد و نە اینکە از مردم معذرت خواست.
دیماه سە سال بعد و هنگامی کە بیماری کرونا تحت مدیریت قالیبافها بە ایران رسید، مسئولین رژیم از ترس کساد شدن بازار انتخابات در این بارە سکوت کردند و همزمان با اتمام انتخابات، دستگاه مانور و تبلیغات رژیم بە خود آمدە؛ اما دیگر کار از کار گذشتە بود، و ایران نە تنها بە قربانی این اپیدمی بلکە بە کانون شیوع آن بە سایر کشورهای منطقە بدل شدە بود.
قبل از زلزلەی کرماشان، سیلاب شیراز و لرستان و باز در همین ایام زلزلەی قطور و پیآمدهای آن بە ما میگوید کە در ایران نە مؤسسە و ادارات دولتی در شرایط بحرانی بە داد مردم میرسند و نە مردم هم بە رژیم اعتماد دارند تا از این منظر ارزشی برای اعمال آن قائل شوند.
در جمهوری اسلامی ایران مدیریت صرفأ در قالب بخش کوچکی از کارهای روتین و هماهنگی چند ادارە تعریف شدە و آنچە ادارات و سازمانهای بەاصطلاح مدیر بحران سراغی از آن نگرفتە، شامل آسیبشناسی و تحلیل رویدادها، برنامەی پیشگیرانە، آمادگی مقابلە با بحرانها، اطلاعرسانی فوری و دقیق بە مردم، آموزشهای کلی و ویژە بە منظور کنترل بحرانها و کاهش خسارات جانی و مادی میشود.
ایران در ردیف ده کشور نخستی قرار دارد کە بیشترین میزان رویدادهای طبیعی را از سر میگذراند، و از هر ٤٠ نوع بلای طبیعی بیش از ٣٠ مورد آن در ایران اتفاق میافتد و بە سبب ناکارآمدی دولت گریبان مردم را میگیرد. در ایران مدیریت بحران پس از رخ دادن آن شروع میشود و آن هم صرفأ عبارتست از یک کمکرسانی ناکارآمد، طبیعیست در این شرایط بەدلیل اینکە نوع رویداد پیشبینی نشدە بودە و ابزار و امکانات پیشگیری و حل آن در نظر گرفتە نشدە است؛ و تا رسیدن نیروهای امدادی زیان و خسارت اصلی را مردم چشیدەاند. سپاس کلیەی موارد پیشآمدە بە دست فراموشی سپردە میشود. البتە این بار موضوع “کرونا” اندکی متفاوتتر از سایر فجایع و بحرانهاست.
حاکمیت سیاسی در ایران در ابتدا اپیدمی کرونا را سیاسی جلوە داد و بعدأ در یک پروسەی مذهبی-امنیتی در تلاش بود کە بر آن فائق آید. در بدو ماجرا با هدف نترساندن مردم از صندوقهای رأی شیوع و انتشار این ویروس را در ایران مخفی نگە داشت و سپس کاهش مشارکت مردم در انتخابات را بە موضوع شیوع این بیماری مرتبط دانست. بە یاد داریم کە خامنەای طبق روال همیشگی انگشت اتهام را بە سوی “دشمن” فرضی و خیالی نشانە رفتە بود، و سپس این آیتاللەهای قم بودند کە با نگرش مذهبی و امنیتیشان تا جایی کە توانستند بە مقابلە با راهکارهای علمی این بحران پرداختند.
امنیتی جلوە دادن هر گونە پدیدە، حقوق و موضوعات سیاسی و حتی مدنی در تمام این سالها از سوی جمهوری اسلامی، سلاح دست این رژیم در جهت سرکوب هر گونە اعتراضات و حقخواهی بودە است؛ همچنین از نگرش مذهبی نیز هم در راستای مشروعیت بخشیدن بە حذف فیزیکی مخالفان سیاسی و هم اینکە با هدف محروم کردن کلیەی مذاهب و اقلیتهای دینی از حقوقشان سوءاستفادە کردەاند. بە همین دلیل در رابطە با موضوع کرونا نیز ابتدا آخوندهای قم و مراجع تقلید میدان را برای حضور متخصصان این زمینە ترک نکردند و حاکمیت نیز با در نظر گرفتن ابعاد امنیتی همچنان آن را در جهت مصالح خود بە کار میبرد. اما موضوع این نیست کە این رژیم در مدیریت هرگونە پلان و برنامە و پدیدە و بحرانی عملکرد ضعیفی از خود نشان دادە باشد، بلکە اصل این است کە آنچە در جهت مصالح حاکمیت –نە مردم- بودە، بە بهترین شکل ممکن بە انجام رساندە و آنچە در نقطەی مقابل قرار داشتە را در راستای منافع خود وارد بازیهای سیاسی کردە است. کارنامەی ٤١ سالەی رژیم سرشار از چنین مدیریتهاییست:
رژیم از همان ابتدای بر سر کار آمدن بە انجام پروژەی حذف مخالفان سیاسی خود پرداخت، بە طوری کە طنابهای اعدام را بلافاصلە از پشتبام و حیاط مدرسەی رفاه آغاز کرد و تا کنون نیز در مدیریت ترور و حذف فیزیکی مخالفان سیاسیخود مداوم است.
این رژیم چندین سال جنگ ویرانگر عراق را در راستای ثبات حاکمیت سیاسی خود ادامە داد، جنگی کە کشتە و زخمی میلیونی بر جای گذاشت و زیرساخت اقتصادی کشور را فرو ریخت، اما آنان بر اساس برنامەهای از پیش تعیین شدەی خود آن را مدیریت کردە و در واقع بە اهداف مورد نظرشان نیز دست یافتند! آنان کشتار مردم کوردستان، خوزستان و ترکمن صحرا و همچنین زندانیان سیاسی در تابستان ٦٧ را مصممانە بە انجام رساندند. در رابطە با انقلاب فرهنگی نیز مدیریت منظمی از خود نشان دادند و همچنین ایدئولوگ کردن سیستم آموزشی و کلیەی فجایعی کە بر سر تاریخ، هنر و ادبیات این سرزمین آوردند. سرکوب جامعەی مدنی، محروم کردن اقلیتهای نژادی و مذهبی از حقوقشان، خفەکردن هر گونە اعتراضات و سرکوب سیستماتیک حقوق و مطالبات زنان و غیرە بخشی دیگر از آن دستە از پروژەهایی هستند کە جمهوری اسلامی در مدیریت آنها دست بالایی داشتە است.
این رژیم خود سرطان و بیماری کشندەایست و همچون بلایی آسمانی بر سر مردم این کشور فرود آمدە است و نە مایل است و نە میخواهد کە با ویروسی مثل کرونا بە مقابلە بپردازد کە خود در گسترش آن در کشور نقش اساسی و محوری ایفا کردە؛ بە این دلایل قبل از هر چیز این خود مردمند کە بایستی بە داد خودشان برسند و سپس سازمان بهداشت جهانی باید بر ایران و رفتار و تصمیمات جمهوری اسلامی در این رابطە نظارت داشتە باشد.