در تاریخ مبارزات ملت کورد، شخصیت کاریزما و مفهوم آن نقشی اساسی ایفا کردەاند. در این مورد نمونەهای فراوانی وجود دارند کە میتوان نسبت بە تأثیرات عمیقشان یا در سطحی محدودتر بە آن پرداخت، بە طور مثال شخصیت کاریزما ممکن است رئیس یکی از قبایل کورد و یا رهبر جنبشی گستردە و عمومی همچون جنبشی ملی باشد.
برخی از شخصیتها پس از مرگشان ابعاد کاریزمایشان برجستەتر میشود کە ممکن است بخشی از آن بە مفهوم مرگ پیوند بخورد، بە ویژە اگر در چارچوب قتل توسط قدرت حاکمه صورت گرفتە باشد کە سپس بە مفهومی رمزگونە به مثابه شهید نزد ملت تحت ستم تبدیل میشود. این بە شهادت رسیدن در راه ملت گونەای از قداست بە کاریزما میبخشد، کە حصاری پولادین از تقدیر و محبوبیت بە دور آن کشیدە میشود و حتی این احترام و حب بە حدی میرسد کە جامعە تاب تحمل کوچکترین انتقاد از کاریزما را ندارد، و شاید برای ملتی محروم از کلیەی حقوق خود، چنین پاسداشتی جای تعجب نباشد. بە همین دلیل بە قول ماکس وبر چگونگی رابطەی کاریزما با مردم بیشتر در قالب عاطفه و احساس جای دارد، بە ویژە برای کاریزمایی کە دارای ابعاد روشنفکری نیز باشد.
در رابطە با ابعاد روشنفکری مذکور، استفادە از نظریه ادوارد سعید در بارەی روشنفکر و تقسیمبندی آن در راستای تحلیل بحثمان مفید فایدە خواهد بود. سعید بر این باور است کە دو نوع روشنفکر وجود دارد: روشنفکران سنتی و روشنفکران ارگانیک. بە عقیدەی وی، روشنفکر سنتی بە عنوان مثال عالمان دینی-بیشتر از دیدگاه پند و اندرز با پدیدەهای پیرامون برخورد میکنند. اما روشنفکر ارگانیک موجودی تأثیرگذار و تأثیرپذیر است. اعتقادات و اندیشەهای این دستە از روشنفکران متأثر از شرایط محیطی و مقتضیات زمانی است و در عین حال پدیدآورندەی گفتمان نیز هستند.
با این اوصاف میتوان پیشوا قاضی محمد را بە عنوان کاریزمایی روشنفکر قلمداد کرد. میتوان گفت پیشوا بر اساس اندوختەی فکری پیشین، همراه با یاران خود با خوانشی درست و توأم با واقعبینی و در عین حال ضروری، اساس گفتمانی را تشکیل میدهند کە حکایت از آرزوهای ملتی دارد کە هویت ملی آنان بە یغما رفتە بود. بدون شک این گفتمان وامدار شخصیت کاریزما و اندیشەی روشنفکری پیشواست. گفتمانی کە سپس بە گفتمان مسلط و رایج جامعە تبدیل میشود، در حالی کە سایەی برخی شبهگفتمانهای مذهبی و همچنین “ارباب_-رعیتی” و سنتی بر جامعە حاکم است، در واقع در کلیەی حوزەهای روابط اجتماعی، معادلەی “استثمارگر_استثمارشده” آشکارا مشاهدە میگردد. برای مثال زنان، کودکان، طبقەی فقیر روستایی، طبقەی متوسط شهری، روشنفکر بە حاشیە راندە شدە و … کلأ در این معادلە استثمار میشوند.
تا ابتدای تأسیس جمهوری کوردستان روشنفکران سنتی، بە سب پایگاه اجتماعی، مذهبی و اقتصادیشان در رأس قدرت قرار داشتند و دارای نیروی بسیاری بودند، اما فاقد توانایی ایجاد گفتمان و جریان سازی، زیرا در واقع دارای پشتوانەی نظری نبودند و از استقبال آنچنانی در میان مردم هم برخوردار نبودند. بە همین دلیل همزمان با سقوط جمهوری باز این افراد هستند کە در نقش همدست و همداستان ارتش شاهنشاهی ظاهر میگردند. اما بر خلاف دستەی پیشین، روشنفکران ارگانیك با شناخت از وضعیت کشور و استفادە از فرصت پیشآمدە، بە تدریج با تکیە بر تعریف و هویت ملی گفتمان ناسیونالیسم کوردی را بە گفتمان مسلط در راستای از بین بردن گفتمان سنتی و سپس محو معادلەی “استثمارگر_استثمارشده” تبدیل میکنند.
“دستاورد”های جمهوری کوردستان طی مدت کمتر از یک سال، به مثابه خروجی، مهمترین موضوع ارزیابی تحلیلگران برای این جمهوری نوپاست، کە بیشتر دستاوردها در چارچوب مؤسسات و سازمانهای ویژەی مردمی قرار دارد کە پیشتر وجود نداشت و این خود دلیلی بر مشارکت مردمی در امور حاکمیت است، همچنانکە شهید دکتر قاسملو میگوید: “جمهوری کوردستان یک جمهوری ملی و مردمی بود، برای نخستین بار در تاریخ ملت کورد رهبری جنبش در اختیار خان، رئیس قبیلە و یا شیخ نبود. این حقیقت دارد کە برخی از این افراد در جمهوری کوردستان دارای منصب بودند اما کوشیدند تا آحاد مردم نمایندگان خود را بە شیوەای دموکراتیک انتخاب و رهبران خود را تعیین کنند. برای نخستین بار جنبش گستردەی ملیای تشکیل شدە بود کە حامی اهداف و جمهوری خویش بود.”
در حقیقت این دستاوردها ثمرەی تغییری تاریخی محسوب میشود، یا دقیقتر بگویم نقطە عطفی تاریخی کە توسط پیشوا رقم میخورد و آن عبارت بود از تغییر و تبدیل سازمان ژ.کاف بە حزب دموکرات کوردستان. بە تعبیر استاد “هەژار” تأسیس حزب دموکرات کوردستان بر بنیانهای ژ.کاف استوار بود، و بە طور دقیق میتوان از همان تعبیر زندەیاد ذبیحی یاد کرد کە بر این باور بود حزب آزادی کوردستان، ژ.کاف و حزب دموکرات کوردستان در واقع یک حزب بودند اما در سە دورەی زمانی مختلف.
خوانشی كه در مورد این نقطە عطف میتوان ارائه داد این است كه پیشوا اندیشەی ژ.کاف را از زیر به رو آورد، از طبقەی روشنفکر بە چارچوب سازمانی با ساختاری همچون حزب دموکرات کوردستان، کە این بار نە تنها نخبگان، بلکە آحاد گستردەی مردم را در خود جای داد تا معادلەی “استثمارگر_استثمارشده” بە یک بارە از میان برداشتە شود. این امر بە درستی اهدای شناسنامەایست بە تمامی افراد ملتی انکارشدە و در عین حال تبدیل مسئلەای نهان و درونی و داخلی، بە یک مسئلەی سراسری و همچنین درگیر کردن و جلب نظر ابرقدرتهای موجود در منطقە بە مسئلەی ملت کورد.
پیشوا در تمام مدتی کە بە عنوان رئیس جمهور کار کردە مدام كدهای ویژەای دادە است کە در بخشهای زیادی از روزنامەی “کوردستان” ارگان حزب-بە چشم میخورند، کە میتوان همچون کلیدواژەهای جمهوری کوردستان بدانها نگریست، بە عنوان نقطەی شروع در مرحلەی تبدیل ژ.کاف بە حزب دموکرات کوردستان، شخصیت کاریزمای پیشوا جامەی عمل بر این اقدام میپوشاند، و سپس نقش پیشوا جدای از نقش یک كارگزار کاریزما، به یك روشنفکر تولیدکنندەی گفتمان نیز تبدیل میشود.
اگر بە کلیدواژەهای این گفتمان بنگریم: پرچم، پیشمرگ، جمهوری، سرود ملی، ملت، استقلال و… در روزنامەی کوردستان بە طور مداوم بە عنوان موتیف و بنمایەهای اصلی چندبارە تکرار میشوند. در کنار این کلیدواژەها پیشوا كدها و پیامهایی را شالودهسازی میكند کە میتوان از آنها بە عنوان بنیانهایی در راستای حق تعیین سرنوشت تعبیر کرد و بدان توسل جست. بە طور مثال اصرار پیشوا بر منشور آتلانتیک بە عنوان بیانیەای کە حق تعیین سرنوشت ملتها را محترم میشمارد، هنگامی کە مستقیمأ و با صراحت در روزنامەی کوردستان بە شرافت ملی کورد و بە پرچم مقدس کوردستان در راستای استقلال آن سوگند یاد میکند، هنگامی کە امور و روابط خارجە را بە ذبیحی میسپارد، هنگامی کە مفاهیم استقلال در روزنامە بە بنمایەی اصلی تبدیل میشود، هنگامی کە نقشەی کوردستان بزرگ را بە دیوار دفتر کار خود میزند و… همه و همه نشانگر این است کە پیشوا چشم بە آیندەی ملتش دوختە بود.
مجموعەی این رمزها و همچنین تاریخ شفاهی جمهوری کوردستان، حکایت از آیندەنگری پیشوا دارد، ذهن وی صرفأ درگیر عصر خود نبودە و بە آیندە خوشبین بودە است، در غیر این صورت هیچگاه جان خود را فدا نمیکرد. وی بیتردید جان خود را در راه هدفی نهاد کە اکنون بە آرزوی آحاد کوردها تبدیل گشتە و آن مسئلەی حق تعیین سرنوشت است!
***
پی نوشت:
١) یادآوری این نکتە ضروریست کە گاهأ میان کاریزماتیسم و دماگوژیسم مرز کمرنگی وجود دارد. دماگوژیسم بر مبنای دروغ و فریب و بە انحراف کشاندن اذهان مردم استوار است و با گذر زمان روی پنهان آن نمایان میشود و شکست خواهد خورد، اما كاریزما روز بە روز و با گذر زمان بیشتر در روح و ذهن و احساس مردم آن سرزمین ریشە میدواند.
٢) ممکن است من با اصطلاح روشنفکر سنتی موافق نباشم، اما این دستەبندی را برای این موضوع مناسب یافتم.
***