سریال نون خ کە از صدا و سیمای رژیم در این روزها پخش میشود سبب شدە تا بسیاری از فعالان عرصەی هنر، ادبیات و رسانەی کرد، قلم انتقادشان بار دیگر علیە سیاستهای صداوسیمای میلی رژیم فعال شود، تا مانع از حذف عمدی و نادیدەگرفتن بخشی از هویت ملت کرد کە همان زبان و رسومات کهن و انسانیش است شوند.
سریال نون خ زمانی بە نامیش درآمد کە مشکلات معشتی و اقتصادی گریبانگیر تمام جامعە است، با این حال اتاق فکر رژیم در چنین شرایطی نیز دست از سیاستهای خصمانەی خود علیە ملت کرد برنداشتە و تمام تلاش خود را برای نشان دادن چهرەای نامناسب، ضعیف، متکی و متزلزل از جامعەی کردستان نمودە است. همین امر مسبب شد تا دلسوزان ملت و میهن از سلاحشان علیە این تفکر شوم بهرە گیرند.
یکی از نقدهای اجتماعی منتشر شدە در خصوص سریال مذکور نقدی بە قلم سردار فتوحی، دکتری جامعەشناسی.
وی با انتشار متنی با عنوان “جای خالی کردستان در بازنمایی سریال نون خ” بە ترفندهای آشکار رژیم در خصوص نادیدە گرفتن آنچە باید دیدە میشد پرداختە است.
در ابتدای متن دکتر فتوحی آمدە است:
سریالی که قرار بود وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مردم کردستان را به نمایش بگذارد نه تنها بازنمایی صادق و یا حداقل کج و معوجی نشان نمیدهد بلکه آدرسی گمراه کننده و کذب در خصوص کردستان به مخاطبان میدهد.
در چند قسمتی که از این سریال به نمایش گذاشته شده است محتوای این سریال انسانهایی با لباس و اسماء کردستانی (روژان، کژال و …) ملاحظه میشود که کشاورزان و یا بازرگانان در حوزه تخمهی آفتابگردان هستند، این تخمهها به دفاتر تهران و سپس از طریق تهران جهت صادرات به ترکیه منتقل میشود. دلالت مرکزی این داستان یک قهرمان پنهان تهرانی (میرزایی) است که در همان ابتدای داستان می میرد و مرگ این تهرانی (میرزایی) اختلال در کارکرد نظام اجتماعی (ازدواج، همسایگی، رفاقت، تجارت و …) کردستانیها ایجاد میکند و کل داستان تاکنون حول این محور بوده است.
بازنمایی سیاهی را که این سریال به نمایش گذاشته است از چند جهت میتوان مورد بحث قرار داد؛
۱_ کارگردان و تهیه کننده سریال گویی تنها در خیابانهای تهران کوردها را دیدهاند. به لباس و لهجۀ وی توجه کردهاند ولی حتی نیم ساعت در کردستان نبودهاند و تنها با ذهنیت پایتختنشینی به کردستان نگاه کردهاند. در این سریال انسانهایی به نمایش گذاشته شدهاند که گویی هنجارهای رایج در بین کوردها سست و شکننده است (رفاقت، همسایگی، ازدواج، احترام، تعهد و …) و حرص و طمع (پولی) شخصی هر لحظه هنجارهای اجتماعی را دود میکند و به هوا میفرستند. از این لحاظ بیش از آنکه شبیه کردستان باشد شبیه به تهرانی است که کارگردان و تهیه کننده در آن زیست کرده است. کافی است مروری بر پژوهشها داشته باشید تا دریابید که کردستان بسی پایینتر از تهران دنبال حرص و طمع و نگرش ابزاری است.
۲_ در این سریال بی اعتمادی همۀ فضای سریال را مملو کرده است. کارگر و صاحب کار، زن و شوهر، دوستان، فامیلها، همسایهها و … به یکدیگر اعتماد ندارد. اعتمادی که مبنای سرمایۀ اجتماعی و هر گونه تشکیل جامعۀ مطلوب و مفید است در بین انسان های این سریال رخت بر بسته است. گویی کوردها مصداق این جمله هابز هستند که “انسان گرگ انسان است”، در حالی که مطابق با تحقیقات (عبدالصمدی، ۱۳۸۹؛ حسنی ۱۳۹۰، اسکندری، ۱۳۸۸، محمدی ۱۳۹۱، نظری ۱۳۹۱) فضای بی اعتمادی در کردستان نسبت به سایر استانها پایینتر است.
۳_ مسخ و سادهدلی یکی دیگر از موضوعاتی است که در سراسر این سریال تاکنون در خصوص کردستان به نمایش گذاشته است. مردم عرصۀ خصوصی ندارند و هیچ کسی رازی را نگه نمی دارد، مردم هر لحظه تغییر میکنند و مرز راضی بودن و راضی نبودن آنان یک سخن است (قضیۀ چک و …). یک لحظه راضی میشوند ولی با حرف یکی دیگر پشیمان می شوند، گویی مسخ شخصیت مقابل خود هستند، امّا برخلاف این سریال، کردستانیها در مصادیق نشان دادهاند بیش از سایر مردم ایران و حتی جهان در گرایشها و باورهای خود مصمم هستند، نمونۀ آن حفظ لباس، زبان، آیینها و سوم کردستان است و حفظ این امور فرهنگی به معنای عدم مسخ شخصیتی است که در سراسر سریال به نمایش گذاشته شده است.
۴_ در این سریال برتریِ تهرانی به نمایش گذاشته میشود، یک تهرانی با وجود اینکه در سریال نیست ولی با مرگش نظام اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کردستان را مختل میکند و تمامی سریال حول این اختلال در کردستان است که با مرگ یک تهرانی رقم خورده است. به این معنی روح تهرانی بر فراز کردستان است و حیات اجتماعی کردستان وابسته به این روح است. همچنین در این سریال مردم ذخایر و پس انداز خود را در کردستان نگه نمیدارند، برای خرید واحدهای آپارتمانی تهران اقدام میکنند و با مرگ یک تهرانی سرمایههای کردستان به بنبست می رسد (چنانچه واحد اپارتمانی که نوری از میرزایی خریداری کرده بدون مدرک بوده است). در واقع در این سریال گویی کارگردان و تهیه کننده به سادگیِ کوردها و برتری پایتخت نشینها میخندند و سعی میکنند دیگران را نیز در این خندیدن شریک کنند.
۵_ خیانت سراسر این سریال را پوشانده است. (مانند خیانت در ازدواج دوم دوست نوری، پسر عموی نوری و …) نکتۀ جالب توجه آن است افرادی که معتمد فیلم هستند خیانت کار و فریبکار هستند و در مقابل افراد معمولی را سادهدل نمایش میدهد. گویی به دو قشر خیانکاران و مسخ شدگان تقسیم می کند.
۶_ نکتۀ نهایی، نکتۀ زبانی است که از سریال به عنوان بازنمایی به نمایش گذاشتهاند. در این باره به نظر میرسد کارگردان و تهیه کنندگان محترم تنها خنداندن مردم برایشان حائز اهمیت بوده است، زیرا زمانی که سریالی جهت بازنمایی ساخته میشود به واقعیتها و پدیدارهای میان ذهنی مردم رجوع میشود. کوردهای کردستان در خیابانها و خانوادهها مادام که کسی کوردی بلد نباشد با زبان فارسی سخن نمی گویند.
گفتنی است کە بسیاری دیگر از کارشناسان در عرصەهای مختلف نقدهایی بر محتوای این سریال داشتەاند کە وبسایت کوردستان و کورد بەزودی نسبت بە انتشار آن اقدام خواهد نمود.