ساختار آموزشی ایران تابع سیستمی توتالیتر و کاملا منحصر به فرد می باشد که در هرکدام از مقاطع تحصیلی و در سنین مختلف نمیتواند برای دانش آموزان و دانشجویان تجربه های گوناکونی رقم زند.
سیستم آموزشی ایران در گرو محرکهایی همچون: دوره های آموزشی، مکان یا نهادهای آموزشی، وجود مدرسان مجرب، انتخاب عناوین و متون درسی و محتوای آنها، سطح امکانات و شیوه بهره برداری، وضعیت اقتصادی و جنسیت می باشد.
-دوره های آموزشی و تقسیم بندی بر اساس واحد زمان
از سال تحصیلی 91-92 مقاطع تحصیلی شامل چهار دوره می باشد.
- دوره آمادگی (1) سال: این دوره در واحدهای پیش دبستانی کودکان پنج ساله را به منظور ورود به دوره ابتدایی آماده می کند.
- دوره ابتدایی(6) سال: کودکانی که در اول مهرماه هر سال شش سال تمام را دارند، به مدت شش سال این دوره را می گذرانند.
- دوره اول متوسطه(راهنمایی) (3)سال: قبول شدگان دوره ابتدایی حق ثبت نام در این دوره را دارند.
- دوره دوم متوسطه(4)سال: فارغ التحصیلان دوره اول متوسطه مجوز ورود به این دوره را دارند.
دولت موظف به ارائه کلیه خدمات رایگان در کلیه مقاطع تحصیلی یادشده فوق می باشد و تحصیل اجباری تا پایان دوره اول متوسطه می باشد، هرچند اجرایی بودنش به سختی زیرسوال رفته است.( قانون اساسی ج.ا_٣)[i]
– مکان یا نهادهای آموزشی
در حال حاضر امور آموزش و پرورش ایران توسط وزارتخانه ها و موسسات زیر انجام می گیرد:
1.آموزش و پرورش عمومی(دوره آمادگی و دوره ابتدایی و دوره متوسطه اول و دوم) توسط وزارت آموزش و پرورش.
2.آموزش عالی در رشته های غیر از پزشکی توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
3.آموزش عالی در رشته های پزشکی و پیراپزشکی توسط وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی.
4.آموزش عالی در تمام رشتهها به صورت غیرانتفاعی توسط دانشگاه آزاد اسلامی.
5.آموزش و پرورش عالی دینی توسط حوزه های علوم دینی.
6.آموزش و پرورش نظامی توسط نیروهای مسلح و دانشگاههای نظامی.
7.آموزش مدیران و برخی از کارشناسان و کارکنان با مراکز دولتی توسط سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور.
8.آموزش های اختصاصی توسط مراکز آموزشی وابسته به وزارتخانه ها و سازمانهای مختلف.
9.آموزش در رشتههای هنری توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
_وجود مدرسان مجرب
یقینا یکی از مهره های اصلی در آموزش الزاما وجود معلمان شایسته می باشد چرا که نحوه تدریس و بکارگیری تکنیکهای ویژه برای تفهیم هرچه بهتر مطالب به دانش آموختگان و ایجاد انگیزه و سوق به یادگیری بیشتر و بکارگیری کتب و مطالب غیردرسی و یادداشتهای توضیحی و تجربه های اندوخته شده به طول سالیان تدریس ،میتوانند همه و همه مشوق اصلی و عاملی انگیزشی برای فراگیران علم در کلیه سطوح باشند.
بی شک وجود معلمان دلسوز و مجرب در هر کدام از شهرها یکی از بزرگترین و مهمترین سرمایه های انسانی محلی می باشد، چرا که از حیث فرهنگی نیز میتواند یکی از شاخصهای خوشنامی محرک تدریسی موفق و رقابتی در سطح شهرها ایجاد نماید.
– انتخاب عناوین و متون درسی و محتوای آنها، حوزه های تربیت و یادگیری، حدود محتوایی، روشها، فرایندها و عناصر کلیدی الزامات تعیین کننده ای در الگوریتمهای یادگیری، الگوهای هدفگذاری، تلفیق مفاهیم حوزه ای، کاربرد تحلیل محتوا می باشند.
از آنجا که پدیده آموزش در سیستم آموزشی ایران کاملا ایدئولوژیک و تابع اصل تمرکز است، به گونه ای که تمام اختیارات در دست حکومت مرکزیست و واحدهای پائین تر عملا حق تصمیم گیری ندارند و تنها مجری مطلق می باشد.
در سیستم توتالیتر اهداف آموزشی عموما بر پایه های ماندگاری رژیم بنا می شوند و استراتژی آموزش فردی تنها در راستای حفظ نظام و تعهد به نظام موجود و آموزش توده ای سیاه لشکر خرافاتی و یک کمیته باهوش وفادار و مطیع بی قیدوشرط می باشند.
این سیستم تمام اهم خود برای اهرم ایجاد تعهد به نظام را حتی به قیمت تحریف تاریخ و کتمان حقایق گذشته و پررنگ کردن موارد دلخواهش بدون داشتن کوچکترین ابایی انجام میدهد.
لذا در سیستم آموزشی تمامیتخواه ایران در سطوح تحصیلی آموزش عمومی (ابتدایی،راهنمایی ، متوسطه ) بر عهده وزارت آموزش و پرورش و در رأس آن سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی می باشد و معلمان مکلفند تنها از منابع درسی تالیف شده مشخص و واحدی در فرایند یادگیری استفاده کنند.
در سطح تحصیلات عالی سرفصل دروس توسط شورای انقلاب فرهنگی و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مشخصا تعیین اما در تعیین کتاب درسی و ارائه مطالب مختارند.
بر کسی پوشیده نیست که شورای انقلاب فرهنگی یک نهاد ایدلوژیک تحت تسلط رهبر جمهوری اسلامی است که هر سه قوه مقننه ، مجریه و قضاییه در تبعیت از آن گام مینهد.
بطوریکه رئیس جمهور به عنوان رئیس، رئیس مجلس شورای اسلامی به عنوان نایب رئیس اول، رئیس قوه قضائیه به عنوان نایب رئیس دوم شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت می کنند.
این شورا دارای 44 عضو حقیقی و حقوقی ست که از این تعداد 24 نفر از مسئولان ارشد رژیم به عنوان عضو حقوقی و 20 نفر از عوامل علمی، سیاسی، فرهنگی و دینی وابسته به رژیم به عنوان عضو حقیقی حضور دارند .
کارکرد شورا در سه حوزه سیاست گذاری، تدوین ضوابط و نظارت است.
متأسفانه به دلیل سیستم تمرکزگراییش بهره گیری از سیستم های موفق جهانی برای ایرانیها تنها درحد آرزو مانده و همین امر مشکلات عدیده ای برای محصلان بوجود آورده است، برای نمونه یک زبانه بودن سیستم آموزشی و محرومیت از یادگیری زبانهای خارجی و زبان مادری همیشه نقشی منفی بر زندگی تحصیلی دانش آموزان ایرانی انداخته است.
سطح امکانات و شیوه بهره برداری
اجزای فضای آموزشی شامل تعداد دانشآموزان کلاس، میز و صندلی کلاس، نوع تخته کلاس، فاصله تخته تا اولین ردیف، ارتفاع تابلو از سکوی تدریس، نوع چیدمان کلاس، رنگآمیزی کلاس، تعداد پنجرههای کلاس، ابعاد پنجرههای کلاس، میزان نور طبیعی، جهت ورود نور به کلاس، قابل رویت بودن نوشتههای روی تخته از تمامی بخشهای کلاس، میزان دمای کلاس و مکانهای همجوار کلاس و وجود کارگاهها و آزمایشگاههای مناسب، سالن ورزشی و تفریحی، مولفههای عملکرد تحصیلی شامل تاثیرات هیجانی، برنامهریزی، فقدان کنترل پیامد و انگیزش از یکطرف دارای تفاوت معنادار در مدارس دولتی و غیردولتی است واز طرف دیگر با عملکرد تحصیلی و یا مولفههای آن رابطه معنادار دارند.
لازم به ذکر است که تناقض شعار «عدم تنوع» در عین تنوع طلبی مدارس از حیث برخورداری از امکانات رفاهی بر محور عدالت طلبی چنگ می زند به گونه ای که عدم توازن موجود در سطح استانها و به تفکیک شهرستانها و مراکز روستایی به قدری فاحش است که در تقسیم بندی سرانه بودجه سالانه و برخورداری از تسهیلات دولتی به وضوح قابل رویت می باشد.
مدارس دولتی، مدارس غیردولتی، تیزهوشان، هیئت امنایی، نمونه دولتی، سما، وابسته، قرآنی، مونته سوری، هوشمند، فوتبال و… نمونه هایی از عناوین مختلفی هستند که بر سر در مدارس مشاهده می شوند.
که برخورداری از تسهیلات و امکانات لازم برای هرکدام از مدارس و در هر سطح آموزشی کاملا متغیر می باشد.
به تمامی این فاکتورها مسئله محرومیت استانی و اتنیکی را اضافه کنید.
– وضعیت اقتصادی
بی شک وضعیت اقتصادی جامعه تأثیری بسزایی بر عملکرد آموزشی رسمی خواهد داشت و بدیهیست که توانایی مالی خانوار نیز در تعیین مدارس برای فرزندانشان اثرگذارست.
برای خانواده هایی با سطح درآمد متوسط جامعه شیب آموزش بین صفر و یک است و بعنوان یکی از نیازهای اساسی و ضروری در سبد خرید خانوار جای می گیرد .
اما برای اقشار کم درآمد جامعه، شیب منفی دارند و در ردیف کالاهای پست جا می گیرد.
برای اقشار مرفه اما شاید نوعی کالای لوکس محسوب شود و شیب آن بیشتر از یک می باشد، چرا که توانایی ثبت نام در کلاسهای آموزشی مجزا و تهیه کتابهای کمک درسی و بکارگیری مدرسان خصوصی و تحصیل در آموزشگاههای با شهریه بالا و یا حتی خارج از کشوری بتواند نوعی لوکسی تحصیلات به شمار آید.
-جنسیت
یقینا در کشوری که سیستم آموزشی اش بر پایه نگاه اسلامی بنا نهاده شده و از ابتدای تحصیل دانش آموزان مونث و مذکر در مدارس جداگانه و به شیفتهای صبح و عصر تفکیک می شوند و عوامل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نیز بر این مهم دامن زنند، نمی توان انتظار داشت که مشکلات و نارساییهای اصلی و حاشیه ای برای جنس مونث خوشایند باشند.
الزام برای خانواده های کم درآمد بر اساس اولویت، فرزندان مذکر است چرا که هزینه های تحصیل اعم از تهیه ملزومات اداری و نوشت افزار و کتب درسی، هزینه ایاب و ذهاب، هزینه اقامت در صورتیکه محل تحصیل به دلیل مسافت از محل سکونت دور باشد، مسائل فرهنگی و سطح فکری خانوارها، امنیت اجتماعی همه و همه میتوانند بر محرومیت دخترکان فشارهای مضاعفی تحمیل نمایند.
با در نظرگرفتن کلیه محدودیتها، فشارها، کمبودها و نارساییهای سیستمی در سیستم آموزشی ایران باید به خروجیهای این سیستم توجه اکید داشت.
چرا که خروجیها شامل توده ای فارغ التحصیل کم آموزش دیده و غیر مجرب می باشند که برای گریز از وضعیت موجود و نماندن در این برهه هیچ تقلایی نمی کنند و انحصارا هم به نوعی بی تفاوتی اجتماعی در زمینه سواد اجتماعی و تخصصی رسیده اند که هیچ تلنگری بر نمی دانم هایشان نمی زنند.
افراد دارای تخصص و مجرب هم به دلیل شرایط و وضعیت وحشتناک اقتصادی و سیاسی یا ناامیدی از بهبود سیستم موجود که روابط حاکم بر ضوابط است در تلاش برای خروج از کشور می باشند که نام «فرار مغزها» را برخود نهاده اند.
درنتیجه قریب به اکثر متخصصان در اندیشه توسعه اقتصادی بر محوریت فقرزدایی نیستند چراکه سیستم پرورشی نیروی انسانی کاملا غلط بوده است.
در حقیقت باید پذیرفت که جامعه متخصصان و مشاغل حرفه ای به نوعی«انحطاط اخلاق حرفه ای» رسیده اند که سوء استفاده از دانش خود را تنها گزینه ممکن برای دستیابی به ثروتهای بی حدوحصر بدون هیچگونه عذاب وجدان یا شرم یا هنجارشکنی اجتماعی و یا ضدارزش قلمداد کنند.
به عنوان مثال زیرمیزهای هنگفتی که پزشکان برای جراحی مریضان درخواست میکنند، یا وکیلانی که پرونده موکلانشان را به دیگر وکلا می فروشند، یا حسابدارانی که سیستم های مالیاتی را دور میزنند، یا معلمانی که دانش آموزانشان را به کلاسهای تقویتی خود در خارج از مراکز آموزشی عمومی فرا میخوانند؛ همه و همه دال بر بحرانی سیستماتیک و در نهایت جامعه یی است که به انحطاط اخلاق حرفهای رسیده است.
شگفتی این جامعه در آن است که این درهم آشفتگی و تبدیل ارزش به ضدارزش را همگان قبول کرده و به عنوان امری بدیهی با آن برخورد میکنند.