برای هر آنکس که زندگی را از دریچهی تاریخ مینگرد، زندگی در این عصر شکنجهای مدام است، بە خصوص این روزها که فوران خبر از رسانەهای بیشمار، مجالی برای هیچ دلخوشی حتی آمیخته با تخیل باقی نمیگذارد. خاورمیانه جای بدی برای زندگی و جای خوبی برای بد بودن است.
دشتهای باز و کوههای آسان گذرش به هزاران قوم و قبیله و لشگر و سردار رخصت دادهاند تا سهمشان از بد بودن را در اینجا به کلی بر زمین نهند. اینچنین است که نام هر شهر و روستا در خاورمیانه نه یادگار شکوه اعصار بل خاطرهای از هجومی خونین، تحقیری خرد کننده و استبدادی بیگانه بنیاد است. چه آن زمان که برکت بر روی زمین حاصل می و چه امروز که خون زمینش برکت سفرههاست.
مشکل اصلی در خاورمیانه همواره این است که در اینجا تاریخ در باور و گفتار مردم مهمتر از جغرافیاست. تاریخ افکار و اندیشهها و ادیان و مذاهب و فیلسوفان و فقیهان، از توفان نوح تا ظهور بهاءالله، عربان، عبریان، شامیان، آسوریان، ترکان و ایرانیان؛ تاریخ فتح و غلبه، تاریخ خونریزیهای جاهطلبانە.
اما کوردها بیشتر به جغرافیایشان شهرهاند تا به تاریخشان. سرزمینهای کوردنشین در گذار خود از میان قرنها نتوانستهاند سایهی نیزهی خود را بر سرزمینهای اطراف بیندازند تا به فخری یا به حقی تاریخی ولو موهوم استناد کنند حتی با در نظر گرفتن اورارتوی باستان و مادها و صلاحالدین ایوبی. آنان نه کوچنشینانی گرسنه بودند که در جستجوی نان به هر شهر و دیار هجوم ببرند و نه بر کنارهی دریایی بودند تا از نعمت بازرگانی برخوردار شوند و نه در میانهی راهی پر رهگذر نشسته بودند تا از رهگذران باج و خراج بگیرند.
دوران معاصر که از آن با عنوان بیداری و استقلال ملتها یاد میشود، برای کوردها جز نکبت چیزی به همراه نداشت. قلمرویی که پیش از این میان دو امپراطوری غیر ملی مسامحهکار عثمانی و صفوی تقسیم شده بود، حالا تن به چهارپاره شدن باید میداد زیر سیطرهی چهار دولت که هر کدام بودگی خود را از اتصال به هویتی قومی میدانستند؛ ایران، ترکیه، سوریه و عراق .
فروپاشی رژیم پهلوی یک فرصت بود برای کوردها تا هویت خود را بدل به ملیت کنند، اما از دست رفت، رفتن صدام حسین از بغداد دومین فرصت بود. این بار جرقهی امیدی و نیمچه امیدی؛ پیچیدن تاروپود حکومت بشار اسد سومین فرصت است در این میانه و شاید امیدوار کنندهترینشان!
کوردها در شرایط بد جغرافیاییای قرار گرفتەاند کە افق رسیدن بە دموکراسی امیدوارکنندە بە نظر نمیرسد. کوردها تا بتوانند خود را راضی به این امر بکنند، خونهای زیادی خواهند داد و باید خونهای زیادی بریزند. اشکال کار در شایستگی مردم کورد نیست، یا ناتوانیشان در ادارهی یک سرزمین، یا ندانستن رسم روزگار. اشکال کار در چیزی است که قبل از آنان بوده و هنوز هم هست؛ یعنی جغرافیا در همەی اشکال آن .
خاورمیانه یک سرزمین بیابانی است با کوههای خشک. رودهایش، که تمدن بینالنهرین و در مقیاسی بسیار فروتر، تمدن ایران را خلق کردهاند؛ همگی از میان کوههای کوردستان سرچشمه میگیرند. آیا ایران و عراق و ترکیه و سوریه راضی خواهند بود کسی غیر از خودشان بر این آبها حکم براند؟! بیش از نیمی از خوراک و ثروت سوریه از روژاوا به دست میآید، سرزمینی که مساحتش یکپنجم و جمعیتش یکدهم کل سوریه است؛ هیچ دولت عرب تباری در سوریه این لقمه را از دهان خود خواهد افکند؟! کوردستان همواره بهترین محافظ طبیعی در شمال غرب فلات ایران بوده است؛ آیا دولتهای ایرانی هرگز آن را وا مینهند؟! عراق و ترکیە نیز بە همین منوال، ترکیەای کە از سر نبود منابع آب کوردستان را میفروشد.
اما اراده و اتحاد کوردها و رٶیای ملی، این بار تحمیل جغرافیا و تحمیل قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای و هر آنچه مخالف بودن آنها باشد را پس خواهد زد.