بر خلاف مفهوم “دولت-ملت” کە ناسیونالیسم یکی از ارکان اصلی تشکیلدهندەی آن بە شمار میرود، از یدگاه جمهوری اسلامی ایران دولت بعدی فرا ملی دارد. دولت ملی در گفتمان اسلامی حکومت ایران، در چارچوب ایدئولوژی “اسلام شیعی” تعریف میشود. جامعەی سیاسی مشروع نزد این دیدگاه امت است و دولت اسلامی نیز ملزم بە تشکیل بستر و امکانات مناسب برای این جامعە در راستای دستیابی بە اهداف آن میباشد. جمهوری اسلامی بر اساس این نگرش طرح روابط و سیاستهای خود را با سایر کشورها تعیین میکند.
آنچە حائز اهمیت است این است کە علیرغم اینکە در مادەی (١٥٤) قانون اساسی جمهوری اسلامی بر عدم دخالت در امور کشورها تأکید میشود، اما ایدئولوژی اسلام انقلابی جمهوری اسلامی در قانون اساسی بە دولت یا دولتهای اسلامی اشارە نمیکند و بە جای آن از اصطلاح امت اسلامی در مادەی ١١ و همچنین تمامی مسلمانان و مستضعفان جهان در مادەی ٣ همین قانون استفادە شدە است، کە این خود بدین معنیست کە در نگرش مبتنی بر “دارالأسلام” بیش از یک دولت جایگاه و مشروعیتی ندارد و بە کار بردن مفهوم دولت، صرفأ شامل کشورهای غیراسلامی و غربی میشود.
این سیاست جمهوری اسلامی ایران در مقابل سایر ملل بە ایجاد مشکلات و تنشهای مختلفی در سیاست تهران با سایر دولتها انجامیدە است، و دولتهای اسلامی و غیراسلامی سیاست مذکور را دخالت در امور کشورها و همچنین نقض حاکمیت آنها میدانند. همانند آنچە در کشورهای یمن، سوریە، بحرین، عراق، لبنان، افغانستان، فلسطین و غیرە بە صورت مداوم مشاهدە میشود، اما جمهوری اسلامی از آن با نام “پشتیبانی” یاد میکند و زیر لوای عدالتخواهی و انساندوستی و مبانی شریعت اسلام بە تعریف آن میپردازد. در این پیوند مادەی ٣ قانون اساسی دست جمهوری اسلامی را باز گذاشتە است، در این مادە آمدە: “تنظيم سياست خارجی كشور براساس معيارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همهی مسلمانان و حمايت بی دريغ از مستضعفان جهان” و همچنین “تعهد حمایت از ملتهای محروم”. در این رابطە علی خامنەای، رهبر جمهوری اسلامی میگوید: “دفاع از همەی مسلمانان و قبل از همە فلسطینیان، رکن اصلی و تغییر ناپذیر نظام جمهوری اسلامی است.” بە این ترتیب جمهوری اسلامی “سعادت بشر” در تمامی جوامع بشری و بە ویژە مسلمانان را هدف و “رسالت” اساسی خود میپندارد، این نگرش نیز از فرهنگ اسلام شیعە نشأت گرفتە و تلاشی است جهت “اتحاد و یکدست سازی” امت اسلامی و تشکیل حکومتی اسلامی بر مبنای فقه شیعە و زیر سلطەی جمهوری اسلامی.
دخالتهای جمهوری اسلامی در سایر کشورها و صدور انقلاب بە کشورهای منطقە با واکنشهای شدید آمریکا، اسرائیل، کشورهای عربی حوزەی خلیج و اروپا همراه بودە است. جمهوری اسلامی از همان آغاز کشورهای اطراف بە ویژە عراق را با تهدید و خطر دخالتهای خود مواجە کرد، و اشغال سفارت آمریکا -کە بە معنی حملە بە آن کشور بود- و همچنین قطع روابط دیپلماتیک با اسرائیل و تحویل سفارت این کشور بە فلسطینیها، و سپس ایجاد تنش در مراسم حج سال ٦٦ در عربستان سعودی؛ نشانگر این واقعیتند کە جمهوری اسلامی با برنامەهای مدون و از پیش تعیین شدەای بە سوی اهداف خود کە همانا صدور انقلاب و نفوذ و دخالت در امور داخلی سایر کشورهاست، گام بر داشتە است و این روند تاکنون نیز ادامە دارد.
مجموع این اقدامات و همچنین اجرای موفقیتآمیز چندین طرح تروریستی در کشورهای اروپایی و با خطر مواجە کردن امنیت این کشورها -از طریق سازمانهای تندرو اسلامی وابستە بە خود و شاخەی برونمرزی سپاه پاسداران-، و نیز اصرار بر پیشبرد برنامەهای هستەای با هدف دست یافتن بە سلاح اتمی، تهدید بە پاک کردن اسرائیل از روی نقشەی جهان؛ این کشور را بە عنوان یکی از بزرگترین تهدیدات در عرصەی بینالمللی نشان داد. بە همین سبب “جرج بوش” رئیس جمهور وقت آمریکا از آن بە حق با عنوان محور شرارت نام برد.
از سوی دیگر حمایت این رژیم از جنبشها و سازمانهای افراطی کە در بین جامعەی بینالملل بە تروریست شناختە میشوند، یکی دیگر از نقاط اختلاف این کشورها با جمهوری اسلامی است. اما در عین حال جمهوری اسلامی اعمال این گروهها را تروریستی نمیپندارد، بلکە از آن با نام “جهاد علیە اشغالگران” یاد میکند. خامنەای میگوید: “تروریسم عملیست کە یک مجموعە یا سازمان و دولتی بخواهد از طریق ترس و قتل، بە اهداف خود دست یابد.” بدین ترتیب میخواهند رفتار اسرائیل و آمریکا و … علیە گروههای تندرو و افراطی را بە عنوان ترور معرفی کنند، اما فعالیت گروههای اسلامی افراطی را جهاد علیە کفر و استکبار و اشغالگری بنامند.
دخالتهای جمهوری اسلامی ایران طبق قانون اساسی در کشورهای منطقە بە ویژە پس از سقوط رژیم بعث در عراق، وارد یک مرحلەی جدی عملی شد. تقویت پایگاه سیاسی و نظامی این کشور و تشکیل “هلال شیە”، و ایجاد موانع بر سر راه جریان دموکراتیزاسیون در عراق، تنش و بحرانهای بسیاری بە دنبال داشت. این تنشها نیز بدون دلیل نیست زیرا اقدامات جمهوری اسلامی در این چارچوب بە عامل بی ثبات کنندەی وضعیت و امنیت این کشورها تبدیل شدە، و باعث نگرانی و اعتراض مردم منطقە و همچنین دولتهای اسرائیل و آمریکا گشتە است.
بر این اساس -احساس خطر- بە نظر میرسد این کشورها بر این باورند دستکم با جلوگیری از نفوذ و جولان جمهوری اسلامی میتوان از تهدیدات و مخاطرات همیشگی کە گریبانگیر جهان و بە ویژە منطقە گشتە است، کاست. با این هدف تلاش جامعەی جهانی و بیش از همگان آمریکا این است کە با فشار آوردن بر جمهوری اسلامی از طرق مختلف همچون تحریمهای اقتصادی؛ بر جولان این رژیم در منطقە پایان دهند. هرچند سیاست آشکار آمریکا در رابطە با ایران دستکم در اظهارات رسمی، تغییر رفتار این رژیم است، اما مستنداتی کە در پیوند با رفتار جمهوری اسلامی انتشار مییابند، در مشروعیت دادن بە تغییر رژیم در افکار عمومی بسیار مؤثر بودەاند.
کشتەشدن قاسم سلیمانی، همچون برجستەترین بازیگر سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقە توسط آمریکا، تنشهای ایران و سایر کشورها، اعتراضات مردم عراق و لبنان و سوزاندن عکسهای خامنەای و قاسم سلیمانی، فرمان انحلال و ادغام حشد شعبی در ارتش عراق، کاهش توان مالی رژیم و افزایش هزینەی تأمین این حجم از گروههای شبەنظامی، ضدیت و مقابلەی کشورهای عربی و اسرائیل با سیاستهای رژیم، حملات موشکی پی در پی ارتش اسرائیل بە پایگاههای سپاه قدس در سوریە و … نشانگر کاهش توانایی و تأثیرات جمهوری اسلامی در منطقە است، و اینکە معادلات تا اندازەای تغییر یافتە و جمهوری اسلامی بە مانند گذشتە قادر نیست مبانی فکری خود را در منطقە گسترش دهد.
صرف نظر از اینکە جمهوری اسلامی حاکمیتی منزوی در جامعەی جهانی محسوب میشود، در داخل کشور نیز با چالش بیش از پیش مشروعیت و اعتماد عمومی از سوی مردم -بە ویژە پس از تظاهرات آبان ٩٨، ساقط کردن هواپیمای اوکراینی و شیوع ویروس کرونا- رو بە روست. سیاستهای غلط رژیم در سطح خارجی بر روی افکار عمومی کشور نیز تأثیر گذار بودە است. ناکارآمدی برجام -دستکم بە لحاظ اقتصادی-، تحریمهای ادامەدار آمریکا، کاهش چشمگیر فروش نفت بە عنوان اصلیترین رکن اقتصادی این کشور، بیکاری برون ز اندازەی مردم کشور، از بین بردن آزادیهای فردی و برگزاری اعتراضات و سرکوب مداوم معترضین، گسترش و شیوع هر روزەی کرونا و بیاعتمادی مردم بە آمارهای دولتی و ناکارآمدی دولت در مقابلە با بحرانها و مشکلات؛ باعث شدە تا پایگاه جمهوری اسلامی بیش از پیش بە لرزە بیفتد، و سیاستهای مد نظر جمهوری اسلامی با شکست مواجە شدە و در حالی کە تغییر سیاستهای اساسی این رژیم نیز جزو خطوط قرمز آنان بە شمار میرود، اما تداوم این شیوە نیز بسیار سخت بە نظر میرسد.