برگردان: سارم
ماه مرداد هم یک یادآور مهمترین و خوشایندترین رویدادها در تاریخ نوین و معاصر خلق کرد در کردستان ایران است و هم چند رویداد تلخ و خونین را در اذهان خلقمان و مردم ایران زنده میکند.
مرداد، ماهی است که جمعیت تجدید حیات کرد ” ژ. ک” ( ١٩٤٢) و حزب دمکرات کردستان ( ١٩٤٥) در آن پا به عرصه وجود نهادند.
هر کدام از این دو رویداد در تاریخ خلق کرد جایگاه و منزلت ویژهی خود را دارا هستند. نخستین آن، رویداد مهمی بود، زیرا نخستین تجربهی مردم کردستان در این بخش از میهن خود در تأسیس یک تشکل و جمعیت سیاسی و مبارزه و میهن پرست بود و توانست به دستمایه و منشاء تأسیس یک حزب سیاسی و مدرن بدل گردد. در اهمیت دومین رویداد نیز کافی است گفته شود که تحولی در حیات سیاسی بخش بزرگی از ملت کرد پدید آورد و مبارزهی ملی و آزادیخواهانهی خلق کرد در کردستان ایران را به مسیری گسست ناپذیر، ترقیخواهانه و مدرن سوق داد و به منشاء و خمیرمایهی رویدادها و تحولات سیاسی تاریخی و مهمی درحیات یک ملت بدل شد.
اما مرداد یادآور چند رویداد تلخ و خونین نیز هست که مهمتر از همه دو رویداد است که هر دو درست در بیست و هشتمین روز این ماه بوقوع پیوستهاند.
نخستین آن کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ رژیم پهلوی علیه حکومت ملی دکتر مصدق است که موجب برکناری مصدق و شکست و عقبنشینی جنبش ملی در سراسر ایران گشت. دومین رویداد، اعلام فرمان یا فتوای جهاد علیه خلق کرد از سوی خمینی در٢٨مرداد ١٣٥٨ بود! آری در روز ٢٨مرداد ٢٣٥٨، خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوریاسلامی ایران که پیگیری و مقاومت کردم کردستان در راستای احقاق خواست آزادی و حقوق ملیشان، وی را هراسان و خشمگین ساخته بود، علیه مردم کردستان اعلام جهاد نمود و به قوای سهگانه (١) دستور داد تا با تمام توان به کردستان حمله کنند و توسط هلیکوپتر و هواپیما یک پل هوایی به کردستان ایجاد نموده و طی ٢٤ ساعت آنرا تسخیر نمایند و خود نیز فرماندهی نیروهای مسلح را برعهده گرفت.
خمینی به منظور عملی ساختن فرمان ننگین خود چندین مهرهی جنایتکار چون مصطفی چمران، صیاد شیرازی ( که به عنوان قصاب کردستان شهرت یافته بود)، حسنی، نمایندهی خود در آذربایجان غربی ( استان ارومیه) و خلخالی جنایتکار که دستور اعدام دهها تن از فرزندان کرد را در بیدادگاههای رژیم صادر کرد را بعنوان مسئول اجرای فرمان خویش در کردستان تعیین نموده و نیروی کثیری را روانهی کردستان کرد. پیروزی کودتای ٢٨ مرداد از دو لحاظ برای مردم کردستان ایران و حزب دمکرات تلخ و ناخوشایند بود. از سویی آنها نیز نظیر همهی مردم ایران یکبار دیگر شاهد چیرگی دیکتاتوری و استبداد بر این کشور گشتند و مردم ایران برای دورهی نامشخصی از رسیدن به حقوق و آزادیهایشان دور افتادهاند. از سوی دیگر مبارزهی خلق کرد در ایران و فعالیت حزب دمکرات که همگام با شکوفایی جنبش ملی سراسری، درپی سرنگونی جمهوری کردستان به شیوهی بینظیری گسترش یافته بودند، ناچار از عقبنشینی گردیدند. اما نقطهی اشتراک و قابل توجه در پی هر دو ٢٨ مرداد در کردستان، تداوم مبارزه و فعالیت ازسوی حزب دمکرات و خلق کرد علیه دیکتاتوری و استبداد و در راه آزادی و حقوق ملی این خلق بود. بدیهی است میان این دو شرایط ( شرایط سیاسی و کلی ایران، کردستان و حزب دمکرات در پی ٢٨ مرداد ١٣٣٢و `١٣٥٨) تفاوت بسیاری وجود دارد.
اگر بعد از ٢٨ مرداد ١٣٣٢، فرزندان مبارز خلق کرد و مبارزان حزب دمکرات در زندانها و آوارگی و تبعید اجازه ندادند شعلەهای آتش مبارزه علیه رژیم پادشاهی فروکش نماید و در سالهای ٤٦ و ٤٧ این مبارزه را با قیام مسلحانه و مملو از فداکاری خود به اوج رساندند، پس از ٢٨ مرداد ١٣٥٨، کردستان برای مدت نزدیک به دو دهه، در زیر پای یورشگران و آدمکشان جمهوریاسلامی به آتشی سوزان بدل گردید. خلق کرد در مبارزه و مقاومتی نابرابر که حزب دمکرات کردستان در مدیریت و پیشبرد آن نقش اول را داشت، سرزمین خود را به سنگر مقاومت و ایستادگی در مقابل زورمداری و دیکتاتوری جمهوریاسلامی بدل ساخت. مبارزهای که هرچند در شرایط فعلی به شیوهی مسلحانه به پیش برده نمیشود، اما بدلیل آنکه حامل آرمانها و خواست مردم کردستان ایران بوده و ازپیشینەای مملو از افتخار و فداکاری برخوردار است، کماکان محبوب و مورد حمایت خلق کرد در این بخش از کردستان است. به همین دلیل است که چندین بار شاهد آن بودهایم که تحت حاکمیت جهنمی رژیم فعلی، این مردم به محض فراهم گشتن فرصت و مجالی هرچند کوچک، از آن بمنظور حمایت از حزب دمکرات و مبارزهی آن استفاده میکنند.
یکی دیگر از خاطرات تلخ مرداد ماه، کشتاری بود که سال ١٣٦٧ خورشیدی و پس از توقف جنگ میان دو رژیم ایران و عراق، علیه زندانیان سیاسی به راه افتاد. سرآغاز این کشتار که تا اواخر اسفند ماه ادامه یافت، به اواخر مرداد همان سال باز میگردد. در جریان این کشتار هزاران تن از فرزندان مبارز کشور که سالها بود در زندان تحت آزار و شکنجه قرار داشتند، به قتل رسیدند.
اما ابر تیرهی دیکتاتورهای شب پرست، نتوانست تشعشع مرداد روشنایی را برای همیشه پنهان بدارد. شاه ایران که با کودتای ٢٨ مرداد قصد داشت رژیم خود را برای همیشه از چنگ جنبش ملی و آزادیخواهانهی مردم ایران رها سازد، سرانجام پس از ٢٥ سال خود و رژیمش با خشم و کین فروخفتهی این مردم مواجه گشت و اینبار هیچ چیز نتوانست آنها را نجات دهد. خمینی بنیانگذار جمهوریاسلامی نیز تصور میکرد که با اعلان جنگ علیه مردم کردستان در ٢٨ مرداد ١٣٥٨ و این لشکرکشی در عرض چند روز مقاومت این مردم را درهم خواهد شکست و کردستان را تحت امر و نهی خود قرار خواهد داد، با پایان ده سال آخر عمر خویش نیز، آرزوی خود را تحقق یافته ندید و سرانجام این آرزو را با خود به گور برد؛ همچنان که با کشتار زندانیان سیاسی نتوانست به تلاش و مبارزهی آزادیخواهان ایران علیه این رژیم پایان دهد.
این جبر تاریخ است. در نهایت تاریکی و ستم و دیکتاتوری باید از بین رفته و روشنایی و آزادی به پیروزی برسند.
(*) منظور خمینی از قوای سه گانه هر سه نیروی مسلح زمینی، هوایی و دریایی بود. نامبرده آنقدر از مقاومت و ایستادگی مردم کردستان علیه رژیمش عصبانی و ناخرسند بود که از خود نپرسیده بود نیروی دریایی از چه طریقی باید به کردستان آمده و به جنگ علیه خلق کرد بپردازد.
درشمارهی٦٦٢ روزنامه «کوردستان» منتشر شده است