یک حزب سیاسی متشکل از مجموعهی افرادیست که برای تأثیرگذاری بر شرایط واقعی جامعه و آرایش سیاسی موجود تلاش میکند. فرصتسازی و یا استفاده از فرصتهایی که خارج از ارادهی جریان و یا حزب سیاسی به وجود میآیند اصلیترین مکانیزمی است که هر حزب و یا جریان باید در جهت پیشبرد و تحقق منافع و خواستهای خود به کار گیرند. اگر به تاریخ و عملکرد احزاب سیاسی کرد نگاه کنیم شاهد فرصتهایی خواهیم بود که در برخی موارد به وجود آمدهاند و به عنوان سکوی پرتابی در جهت پیشبرد اهداف احزاب کرد استفاده شدهاند اما کم نیستند فرصتهای ارزشمندی که با دلایل و حتی با بهانههای متفاوت نادیده گرفته شدهاند.
مذاکرهی هستهای ایران و توافق حاصل شده از این مذاکرات یکی از بهترین نمونههایی است که میتوان به آن اشاره کرد. مذاکرات و توافقی که احزاب کرد نتوانستند از فرصت به دست آمده استفاده کرده و با فعال بودن در این حوزه و فضایی که در نتیجهی آن به وجود آمد نقش موثر و کارا ایفا کنند. سوال منطقی و به جایی که هر فرد جامعه و یا تحلیلگران سیاسی میتوانند بپرسند علت عملکرد ضعیف احزاب کرد دربارهی مسألەی هستهای جمهوری اسلامی ایران است. چرا اینگونه فرصتها که سیستم حاکم بر ایران و کشورهای قدرتمند دنیا در صدد بهرهبرداری از آن بودند و هستند توسط احزاب کرد که هر کدام سابقهی چند دهه فعالیت دارند به راحتی نادیده گرفته میشوند و تنها برخوردی خبری و یا تحلیلی سطحی با آن شده است؟
برای روشنتر شدن موضوع و قضاوت صحیحتر نگاهی کوتاه به نحوهی برخورد جمهوری اسلامی ایران، آمریکا و احزاب و جریانات سیاسی سراسری ایرانی در رابطه با مسألەی هستهای و پیامدهای آن میکنیم.
دومین دورهی ریاست جمهوری احمدینژاد دورهی تهدید و سرکشی جمهوری اسلامی نسبت به قضیهی هستهای بود، دورهای که در آن فشارها و تحریمهای بینالمللی که با محوریت آمریکا وضع و اعمال شد برای جمهوری اسلامی و مردم ایران به مرحلهی بحرانی رسید. اصطلاح ” محور شرارت ” که توسط جورج دبلیو بوش در ٢٩ ژانویه ٢٠٠٢ به سه کشور ایران، کره شمالی و عراق اطلاق شد و علت آن ” حمایت این کشورها از تروریسم و تلاش برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی ” عنوان شد در دورهی دوم ریاست جمهوری احمدینژاد به حقیقتی برای جامعهی بینالمللی تبدیل گشت، عمق بحران در حدی بود که آمریکا و اسرائیل به راحتی دربارهی تهدید نظامی و گزینهی جنگ علیه ایران صحبت میکردند و تجربهی دخالت نظامی آمریکا و متحدانش در عراق و فروپاشی رژیم بعث نیز احتمال وقوع چنین سناریویی را قویتر میکرد. اختلافات درون ساختاری جمهوری اسلامی و کشمکش و رقابت طیفهای مختلف و قابل اعتماد رژیم ایران و همچنین تلاشهای جمهوری اسلامی برای تبدیل شدن به یک قدرت مهم منطقهای همگی در زیر چتر مسألەی هستهای با اشکال و حالات گوناگون خود را نشان میداد. فشارها و تحریمهای بینالمللی و نیاز به تغییر رویکرد سیاسی و تعامل با دنیا باعث شد که مسألەی هستهای بتواند به عنوان کارت طلایی حسن روحانی راهگشای موفقیتش در انتخابات ریاست جمهوری شود. پس از انتخاب روحانی همچنان مسألەی هستهای و رفع تحریم در اولویت و دستور کار دولت روحانی قرار گرفت و مناظرات و مباحثات زیادی در رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی شکل گرفتند. از طرفی دیگر بحث غنیسازی اورانیوم در ایران و فناوری هستهای جمهوری اسلامی یکی از کلید واژههایی است که طی چند سال گذشته توسط سیاستمداران غربی به کار گرفته شده و رسانههای مطرح بینالمللی ساعتها دربارهی این موضوع وقت و انرژی صرف کردهاند.
بسیاری از کشورها و حتی تعداد زیادی احزاب سیاسی در غرب و خاورمیانه با توجه به منافع و موقعیت خود دربارهی این موضوع اظهار نظر کرده و سیاست خود را بازتعریف نمودهاند، طیفها و جریانات سیاسی و حتی مدنی بسیاری درون ایران نیز با رویکردهایی مشابه برای پیشبرد اهداف و منافع خود تلاش و برنامه ریزی کردهاند و آن دسته از اپوزیسیون جمهوری اسلامی که شعار سراسری میدهند و بسیاری از آنها به نوعی پان ایرانیست هستند نیز دائما تلاش کردهاند از قافلهی تأثیرات و تغییرات جا نمانده و آنها نیز از فرصت به دست آمده تا حد امکان بهرهبرداری کنند. این دسته از اپوزیسیون سمینار، مقالات، فایلهای سخنرانی، مصاحبه و ویدیوهای آموزشیهای زیادی با چندین زبان زندهی دنیا انجام داده و برگزار کردهاند و همچنین دائما تلاش میکنند با حضور مستقیم و یا غیر مستقیم و لابیگری در کنگرهی آمریکا، اتحادیهی اروپا، سازمان ملل متحد و بسیاری نهادهای حساس و تأثیرگذار بینالمللی دیگر از فرصت به دست آمده استفاده کرده و در جهت پیشبرد اهداف خود تلاش کنند.
با در نظر گرفتن مطالبی که عنوان شد اگر به عکسالعمل و موضعگیری احزاب و جریانات سیاسی کرد نسبت به موضوع هستهای ایران نگاه کنیم بهتر متوجه ضعفهای موجود در میان جنبش ملی کرد خواهیم شد. جامعه و ملت کرد در قضیهی هستهای نتوانست شاهد گفتمانی کردستانی باشد. گفتمان و تلاشی که نشان دهندهی موضعگیری و خواستها و مطالبات ملی – دمکراتیک کرد در برابر بحران هستهای است، احزاب و جریانات سیاسی کرد میتوانستند مسألەی هستهای را به عنوان ابزاری جهت اتحاد، مشارکت و همگرایی در میان خود استفاده کرده و رابطهای زنده و پویا با مردم کردستان برقرار کنند. احزاب کرد میتوانستند جامعهی کردستان را با رویکردی ناسیونالیستی نسبت به این موضوع پر اهمیت آماده و آگاه کرده و همچنین در برابر جریانات غیر کرد و مرکز گرا و همچنین سیستم حاکم بر ایران گفتمان خاص ملی کرد را ارائه دهند. با توجه به توجهاتی که جامعهی جهانی نسبت به مسألەی کرد در خاورمیانه دارد کردهای شرق کردستان ( کردستان ایران ) میتوانستند از این فضا و فرصت استفاده کرده و برای جنبش کرد دوستان و حامیان جدیدی پیدا کنند و بر عمق و نفوذ روابط پیشین خود بیافزایند. مسألەی هستهای و موضعگیری و عملکرد صحیح احزاب و جریانات سیاسی کرد میتوانست به از بین بردن فاصلهها با سایر ملتهای ایران و احزاب غیرکرد کمک کند و تجربیات به دست آمده میتوانست همانند پروندهی میکونوس چشماندازی از دوستی و مشارکت همه جانبه و جامعه محور میان احزاب کرد و غیرکرد باشد.
درشمارهی٦٦٤ روزنامه «کوردستان» منتشر شده است