محتمل نوگرایی به معنای تغییر “وضعیت کنونی” بەدلیل سرشت انسان در اغلب موارد با مقاومتهایی روبرو شود. بدین معنا آنست که به شرایطی خو بگیرد، برمبنای جهانبینی تازه قانع به تغییر نخواهد شد و مشکل است در صدد تغییر شرایط برآید.
در تمامی تغییراتها آن طبقهی «الیت» و منتخب هستند که تاثیر اصلی برای ایجاد تغییر دارند. تغییراتی که با شناسهی “لزومی تاریخی” برای دنیای متفاوتتر و نو را میسازند. این ضرورت تاریخی باید هم بعد ذهنی و هم عینی را دارا باشد.
اگر با چنین دیدگاهی و این ضرورت تاریخی به حزبی سیاسی نگاه کنیم، باید پرسش را اینگونه مطرح کنیم: چگونه حزبی سیاسی میتواند نو شود! آیا حزب برای بررسی و تحلیلی وضعیتی همهجانبه تغییر اساسی را در خود ایجاد کند؟ شاکله و مفاهیم در این تغییرات چگونه خواهند شد؟
به حکم اینکه حزب سازمانی “نتیجهطلب” است باید مداوما این پرسش را حمل کند که دستاورد و نتایجش برای جامعهای خودش چگونه بوده است! سطح تاثیرگذاریش و نتایجش برای جامعه خود چگونه بوده است!
تاثیرگذاریش بر جنبش سراسری و جنبشهای کوچکتر تا چه میزانی است(امروزه گفتنی «output – خروجیش» چه بودهاند!
بگذارید در ابتدا تکلیف خودم را با آکنش و فرم و شیوهی بکارگیری روشن کنم! بدین معتقدم که برای رهایی از وضعیتی منفعل و محدود، حزبی سیاسی قبل از آنکه وسوسهی فرم و شاکلهاش را داشته باشد، باید به مفهوم توجه کند. چونکه در واقع آن مفهوم است که بعدها قالب و فرم را مشخص میکند.
لازم میدانم بدین نکته هم اشاره کنم، شرط اصلی برای نوگرایی همهی احزاب سیاسی، آسیبشناسی صددرصد داخلی خود برای بازسازی گفتمان است. گفتمان تازه یا به معنای دقیقتر، بازنگری در گفتمان، دلیلی برای پویایی و رشد و شکوفایی تمامی اعضاء حزبی برای خلق جوی خلاقانه، منتقدانه و بنا نهادن دیالوگی بنیادی است. اما آنچه در اینجا میخواهم ذکر کنم؛ مرحلهی بعد از مرمت گفتمان میباشد که بدان اشاره خواهم کرد.
(2)
احتمالا بازگشت به ذکر نمونهای تاریخی در این نوگرایی همچون نقطهی تغییری در سیاست حزب، تصمیم و شهامت شهید دکتر قاسملو برای این تغییر باشد. بایسته است، شهید دکتر قاسملو همچون نخستین فردی بدو نگاه شود که توانست در دو مرحله متد و میدان و مخاطب مبارزه را تغییر دهد. بار اول با آوردن سوسیالیزم دموکراتیک یعنی گذار از “سوسیالیزم موجود” بسوی “سوسیالیزم بومی” مناسب با نحوهی زندگی جامعهای کوردی برای مخاطب کورد و بعدا رسیدن به”سوسیال دموکراسی” به معنای امروزی رو به اروپا و آمریکا.
دکتر قاسملو با نوشتن ” سوسیالیزم بە اختصار” در تمامی آن سالهایی که اصرار براین بحث داشت، میخواست حزب دموکرات را بسوی منطقه و جهت دیگری ببرد و سیمای جدیدی از حزبش را به اروپا نشان دهد. تا بتواند در آینده با تغییر در متد مبارزه در میدانهای گوناگون با مخاطب خارجی مانور بدهد!
مرحلهی دیگر این بود که در اوایل انقلاب خلقهای ایران بازهم د.قاسلمو توانست سه وجه متد و میدان و مخاطب را تحت اندیشهی عمیق خود قرار دهد. مبارزهی مسلحانه متد اصلی جنبش(هرچند تحمیلی بود) شد.
شرق کوردستان تبدیل به میدان مبارزه و مخاطب هم شرحی برای جامعهای مردم بود. اما در همین مرحله به حکم دارا بودن پتانسیل فردی و ابداعش در مورد مختصری بر سوسیالیزم، عرصهای را ایجاد تا رو به غرب باشد و همچون برجستهترین سیمای سیاسی کوردی آنانرا به خود جلب کند. بدین معنا که مبارزه در خاک شرق کوردستان و جهانی کردن مسئلهی کورد در این بخش از کوردستان در کشورهای اروپایی.
شاید از همین زوایه بتوان توجه اروپا به کوردهای جنوب کوردستان به دلیل عملکرد قاسملو را بررسی کرد.
همچنین اگر فاکتور زمان را در این تغییر در نظر بگیریم، ممکن است به نتیجه بهتری برسیم. قاسلمو چه زمانی مختصری بر سوسیالیزم را نوشت؟ قاسلمو، چه زمانی مبارزهی مسلحانه را تبدیل به متد اصلی کرد؟ قاسلمو، چه زمانی به مذاکرهکردن با جمهوری اسلامی دست دراز کرد؟
در حقیقت این تغییرات نتیجه لحظهای نبودند بلکه در نتیجهی تحلیل عمیق از وضعیت جنبش بود. در شرایط داخلی، در وضعیت منطقه و حتی وضعیت جهانی که برخی اوقات نتیجه چندین سال اندیشیدن و بررسی های دقیق خودش بود.
آنکه توجه برانگیز است در تمامی این مدت قاسلمو در حال اجرای مفاهیم تئوری خود یا تغییر متد و میدان و مخاطب بود. تلاشی برای تغییر در شاکله ندارد و این ساختار را مناسبترین برای پایهریزی حزبش دانست.
(3)
به همین دلیل قاسلمو بخشی از میدان مبارزه را به خارج اختصاص داد. چونکه میدانست یکی از قدرتمندترین و تاثیرگذارترین مکانیزم برای به هدف رسیدن مسئلهی کورد، جهانیشدن این مسئله است. قاسملو میدانست برای آنکه کورد به مقصد برسد، لازمست مداوم مسئلهاش در رسانههای جهانی مبحث باشد تا بتواند در آینده حامی و پشتیبانی برای خود داشته باشد.
در دوران مدیریت شهید دکتر قاسملو همچون دبیرکل دموکرات، بدلیل شخصیت معروفی که در اروپا و همچنین آشنایی که با سیاستمداران و روزنامه های جهانی داشت، مسئلهی کورد در شرق بحث روز بود. به گونهای که رسانههای معروفی جهانی مداوم اخبار کوردستان ایران را منتشر میکردند. برای مثال: گاردین(انگلیس)، لوموند(فرانسه)، دیلی تلگرام(انگلیس)، لوسوار(بلژیک)، اکومونیست(انگلیس، هیرالد تریبون(آمریکا)، ستدی تایمز(انگلیس)، زوددویچه(آلمان)، بی بی سی(انگلیس)، نیوزویک(آمریکا)، فایناشنال تایمز(انگلیس)، فیگارو(فرانسه)، پرس(ترکیه)، فرانکفورتر آلگماینی(آلمان)و… حتی در سال 1974.م یکی از پرتیراژترین روزنامههای آمریکا، موضوعی با قلم خود را در مورد جمهوری کوردستان منتشر کرد. دو نمونه را ذکر می کنیم: روزنامهی فیگارو همچون پرتیراژترین روزنامهی فرانسه در دورهی اوج مبارزهی شرق کوردستان در تاریخ:20/8/1979.م چنین مینویسد: اگر چه کوردستان همچون دولتی بر روی هیچ نقشهای وجود ندارد، اما پانصدهزارکیلومتر مربع خاک و بیش از بیست میلیون نفر جمعیت دارد.
در تاریخ معاصر هر زمانی کوردستان قیام کردهاست، پنج کشور به لرزه در میآیند و… فیگارو در ادامه مینویسد: ملت کورد بر سر پنج کشور ترکیه، ایران، عراق، سوریه و اتحادجماهیر شوروی(سابق) تقسیم شدهاند. بدرازی تاریخ مداوما در حال قیام بودهاند و همیشه همانند ارمنیان سرکوب شدهاند.
حزب دموکرات کوردستان در سندی که در 28 مارس به خمینی ارائه داد، خواهان حقوق ملی برای تمامی ملتهای ایران بصورت خودمختاری یا فدراسیونی در چارچوب ایرانی آزاد بود و…
پرتیراژترین روزنامه آلمان زوددویچه تسایتونگ در1/9/1979 ذکر میکند: کمیته مرکزی حزب دموکرات کوردستان در بیانیهای از کشورهای عضو Non-Aligned Movementدرخواست دارد تا سیاستهای خمینی در خصوص کشتار کوردها در ایران را محکوم کنند.
بدون شک وظیفهی بسیار سنگین به جهانی کردن مسئله کورد در دههی هشتاد میلادی تا زمانیکه دکتر قاسلمو در قید حیات بود بر عهده ی خود ایشان است. بگذاریم وجدان محکمه باشد! با اینکه امکانات رسانهای و شبکههای اجتماعی در آن عصر کم بودند، توانست توجه رسانههای جهانی را به خود و مسئلهی کورد جلب کند.
(4)
اکنون براساس این پتانسیل رسانهای و بودن دهها سازمان سیاسی بینالمللی (متخصص در مورد مسئلهی کورد) و حضور افراد آکادمیک، نویسنده و روزنامهنگار ساکن در خارج از کشور، جا دارد در همهی ابعاد این ارتباط بصورتی منسجم و برنامهریزی شده دوباره راهاندازی تا توجه رسانههای جهانی که اکنون همچون رسانهای بین المللی کار میکنند با نقشی که در تاثیرگذاری نسبت به دولت و افکار عمومی ملت خود و حتی دولتهای دیگر دارند را بسوی مسئلهی کورد در شرق کوردستان جلب کنند. هرچند متاسفانه با توجه به پتانسیلهای این عصر، کورد با جمعیتی نزدیک به چهل میلیون اکنون هم بعد از سالیان سال، نشریهای آکادمیک قوی و بامحتوا(ISI) در میان کورد وجود ندارد تا از سوی کارشناسان ملتهای دیگر همچون منبعی موثق علمی بدان نگاه و ازرشمند باشد که در حقیقت این خلایی بزرگ است.
از جانب دیگر اکنون مبارزهی کوردستان ایران متوقف و نیروی پیشمرگه شرق دیرزمانیست در کوردستان عراق زمینگیر شدە و نبود این “حضور” در خاک کوردستان ایران همچون آسیبی بزرگی است که می توان با استفاده کردن از قدرت رسانههای جهانی دروازهای جدید را باز خواهد کرد و… دقیقا مثل همانی که دکتر قاسملو انجام داد!
زمانیکه در مورد تغییر روش مبارزه، تغییر در میدان مبارز و تغییر مخاطب بحث میکنیم، بدین معنا نیست که این مفهوم همچون مبارزهای چند بعدی که برآن نام نهادهایم را فراموش کنیم(یعنی بکاربردن تمامی تواناییها) بلکه نوعی بررسی واقعبینانه از وضعیت احزاب است.
بدلیل وضعیت ویژه اکنون احزاب باید میدان مبارزه عوض شود. چون که در حقیقت در این برهه زمانی بدین شیوه مبارزهی مسلحانه امکان ندارد و باید هزینهی زیادی هم بابتش داد. از سوی دیگر این ذهنیتی که هست احتمالا نتواند پاسخگو باشد و براین باور باشیم که با متد سازمانی می شود در داخل مبارزهی مدنی یا نافرمانی مدنی را اداره کرد. چونکه حاکمیت جمهوری اسلامی بسیار بستهتر از آنست که اجازه دهد کورد همچون حزب و ارگانیزاسیونی، خودش را سازمان دهد.
مادامی که این چنین است دقیقا در این گستره باید شیوه و میدان و مخاطب مبارزه به خارج از کشور یعنی اروپا به ویژه آمریکا انتقال یابد و آنکه باید رهبری کورد مورد هدف خود قرار دهد نهادها و سازمانهای خارج از کشور هستند.
مجموعهی نهادها و سازمانهای کشورهای آمریکا و اروپا همچون مراکز” سوسیال میدیا، تینکتانک، آکادمیک، پژوهشی، رسانهها، حقوق بشر و سازمانهای بین المللی و…
تغییر این سه وجهه از مبارزهی سیاسی باید هم همچون تاکتیک و هم همچون استراتژی بدان نگاه شود. برای تغییر در مخاطب و تغییر در میدان و بعد از آن تغییر در روش مبارزه، لابی کورد شرق باید خمیهگاهش بسوی قصر و کاخ دولتهای دیگر باشد. بدین معنا که باید تمام دیپلماسی همچون قدرتی نرم بکار بیفتد. بجز این دیگر راهی برای کورد وجود ندارد تا با جمهوری اسلامی روبرو شود. اینکه تا چه حد رهبری سیاسی کورد امروزه چقدر پتانسیلی چنین کاری یا توانایی پراکتیز کردنش را دارد، پاسخش نزد خود آنان است!