تیتر این مقالە ناشی از دیدگاهی است کە اعتقاد دارد بدلیل آنکە اکثر ناظران سیاسی معتقدند جمهوری اسلامی در شرایط فعلی در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد، آیا براستی بسوی پرتگاە نیستی گام برمیدارد؟ سوالی کە طی ٤١ سال گذشتە هموارە در چنین شرایطی مطرح گشتە است. بعبارتی دیگر در این ٤١ سال ناظران سیاسی بارها گفتەاند کە امروز یا فردا جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد، بنابراین شاید بجا باشد کە بحثمان را با این سوال آغاز کنیم کە جمهوری اسلامی چرا سرنگون نمیشود؟ چرا جمهوری اسلامی علیرغم آنکە بیش از ٤١ سال است در بحران بسر میبرد، اما کماکان بر مسند قدرت باقی است؟
در تمامی سالهایی کە جمهوری اسلامی قدرت را در دست داشتە بحران را با بحران جبران کردە و بە حیات خود ادامە دادە است و هماینک نیز در مقابل قدرتمندترین کشور جهان ایستادە و اکنون در صدد آنستکە با یکی از طرفها مذاکرە کردە و بە نحوی از انحاء مسألە را حل و فصل نماید. برای آنکە بگویم جمهوری اسلامی چرا توانستە تاکنون بر سرکار بماند دو جنبە را مد نظر قرار دادەام، جنبەی نخست، جنبەی سخت افزاری موضوع است. منظور از سختافزاری آنستکە شاید هیچ ملتی در ایران نظیر ملت کورد از دستگاە سرکوب و خفقان جمهوری اسلامی رنج ندیدە باشد، هیچ ملتی در طول حیات جمهوری اسلامی بە اندازەی ملت کورد با سیەروزی و کشت و کشتار و آوارگی دست پنجە نرم نکردە باشد. بەهمین جهت شاید ما بیش از هر ملت دیگر احساس کردە باشیم کە دستگاە سرکوب و ماشین کشتار جمهوری اسلامی در داخل کشور تا چە اندازە فعالتر و در مقایسە با دیگر ملتها تا چە اندازە مهلک بودە است. مشاهدە کنید حکم هر دگراندیش سیاسی در کوردستان زندان، شکنجە و اعدام بودە است.
در کنار اینها ما در این حکومت هموارە قربانی چیز دیگری بودەایم کە عبارتست از ترور دولتی یا بهتر بگویم ترور سیستماتیک دولتی. میبینیم کە رهبران حزب دموکرات در خارج از کشور ترور میشوند، در داخل کشور، در کوردستان عراق کادرها، اعضا و پیشمرگان بەشیوەی مستقیم و غیرمستقیم ترور میشوند. بنابراین جمهوری اسلامی تنها زبانی کە تاکنون در رابطە با کورد و بکار بستە، زبان قتل و تهدید بودە است. البتە شاید دیگر ملتها نیز با این موضوع درگیر باشند، اما بدلیل آنکە این مسألە در میان ما گستردەتر بودە، شاید برجستەتر باشد.
جمهوری اسلامی بدین دلیل جنبەی سختافزاری را بکار بستە تا حاکمیت خود را بوسیلەی آن پابرجا نگەدارد. بنابە آنچە تاکنون شاهد بودەایم طی دو سە سال گذشتە، بویژە در دیماە ٩٦ و آبان ٩٨ مردم بە خیابانها آمدند و پاسخ مطالبات هرچند بظاهر اقتصادی آنها گلولە بود. بەهمین دلیل یکی از ویژگیهای اصلی هر سیستم توتالیتر آنسکە با توسل بە اسلحە و کشتار در اریکەی قدرت باقی بماند. این جنبەی سختافزاری مسألە است کە همە آنرا درک کردەام. اما جنبەی دیگری کە بە نظر من باید بطور جدی مورد توجە قرار بگیرد و کمتر بدان پرداختە شدە و پوشیدە نگەداشتە شدە، جنبەی نرمافزاری آن است.
جمهوری اسلامی چگونە توانستە است، امروز بە حیات خود ادامە دهد؟ جزیرەای کە از تمام جهان مدرن دور افتادە و با مقولەهای دموکراسی و آزادی بیگانە است، چگونە تاب آوردە است؟ بە اعتقاد من این امر بەجنبەی سیاستهای نرمافزاری جمهوری اسلامی باز میگردد. در بطن این جنبەی نرمافزاری، من واژەای را انتخاب کردەام کە آنرا آلترناتیوسازی نامیدەام. من بدین دلیل این واژە را بکار بردەام کە بسیاری اوقات این شایعە مطرح میشود کە آمریکا و کشورهای اروپایی و خارجی نگران آنند کە بعد از جمهوری اسلامی چە رژیم دیگری برسر کار خواهد آمد؟ هنگامیکە بە اپوزیسیون ایران مینگرید مشاهدە میکنید کە آنها معتقدند این اپوزیسون قادر نیست کە جایگزین جمهوری اسلامی شود و در همان حال شانس بزرگی کە جمهوری اسلامی آوردە آنستکە با یک اپوزیسیون هماهنگ و همصدا و یکپارچە مواجە نیست.
اپوزیسیون ایرانی از راست راست گرفتە تا چپ چپ با یکدیگر اختلاف دارند، نمیتوانند درخصوص یک امر کوچک یک گفتمان مشترک داشتە باشند، در این میان جمهوری اسلامی دارای اتاق فکر است، بیدلیل نیست کە این حکومت پس از ٤١ سال هنوز بر سرکار است. آنها بە آلترناتیوسازی دست زدند. طی همین دو هفتەی گذشتە نیرویی ظهور کردە کە پیشتر در ایران قدرت را در دست داشتەاند و رسانەها و سوسیال میدیاها در حال برجستە کردن آن هستند تا نشان دهند کە تنها آلترناتیو و تنها نیروی کە میتواند موجودیت جمهوری اسلامی را بمخاطرەافکند، این نیروست! اما همین نیروی کە قصد برجستە کردن آنرا دارند نە در عرصەی واقعیت و نە در میان مردم خودمان حتی در میان ملیتهای دیگر اعم از کوردها و دیگران جایگاە و پایگاە چنانی ندارد. طی مدت ٤١ سال گذشتە همین روندی کە برجستە میگردد در میان رسانەهای فارسی زبان، بویژە از هیچ جایگاە و پایگاهی برخوردار نبودە و هیچگونە حضور میدانی نداشتە است. اما جمهوری اسلامی حتی از زبان رهبر این رژیم درست بە نیروی اشارە میکند کە بە اعتقاد ما از هیچگونە جایگاە و پایگاهی برخوردار نیست، چرا؟ جمهوری اسلامی میخواهد آلترناتیو-سازی کند، قصد دارد بگوید کە آلترناتیو من این نیروست. خود جمهوری اسلامی میداند کە این آلترناتیو، نیرویی کە از آن سخن میگوید، نە آن قدرت، نە آن نیرو، نە آن توانمندی، نە آن سازماندهی و نە آن ارگانیزاسیونی کە رژیم از آن دم میزند، برخوردار نیست… جمهوری اسلامی در طول این ٤١ سال این کار را کردە است.
در دوران اوباما طبق آماری کە خودشان ارائە دادەاند بیش از ٢٠٠ استاد ایران را ترک کردە و وارد دانشگاههای آمریکا شدەاند. هماینک حسین موسویان کە در دوران دادگاە میکونوس (ترور شهید شرفکندی) سفیر جمهوری اسلامی در آلمان بود، بعنوان محقق در دانشگاە پرنستون بە کار تحقیق مشغول است. نمونەهای اینچنینی کە هر روز جهت دفاع از جمهوری اسلامی بە رسانەهای فارسی زبان نفوذ میکنند، بسیارند. شاید در ظاهر، مدرن و کراوات ببندند، ریش خود را بزنند، یعنی برخلاف قوارەی مورفولوژیک جمهوری اسلامی ظاهر شوند، اما از رژیم ایران حمایت میکنند. اینها همە سیاستهایی هستند کە رفتە رفتە آلترناتیوها را بە این جهت سوق میدهند. بەهمین دلیل بنظر من یکی از مهمترین عوامل آلترناتیوسازی است تا بدین شیوە ذهن افراد و جامعەی ایرانی را از لحاظ روانی تخلیە نمایند. چنین جلوە دهند کە آری اینست اپوزیسیون جمهوری اسلامی! اپوزیسیونی کە هیچ توانمندی ندارد و از هیچ نیرو و قدرتی برخوردار نیست کە در آیندە بتواند مردم را با خود همراە سازد و یا راهنمای مردم گردد!
موضوع دیگری کە میتوان در چارچوب این نرمافزاری بدان پرداخت مقولەای است بنام “ایجاد شکافها”. این شکافسازی یکی دیگر از سیاستهای جمهوری اسلامی طی ٤١ سال اخیر بودە است. بعنوان نمونە در رابطە با جنبش ملی کورد، همانگونە کە شاهدیم کورد شیعە هموارە یکی از غایبهای اصلی این جنبش بودە است. ما ملت کورد کە متشکل از کورد سنی، شیعە، یارسان و… هستیم، تقسیم شدەایم و حاکمیت سیاسی هموارە تلاش کردە کورد شیعە را بەسوی خود جذب نماید و شکاف و خلاء بزرگی را در راستای تحقق اهداف خود ایجاد کند.
بدیهیاست علاوە بر ایجاد شکاف دینی و مذهبی نظیر شکاف شیعە و سنی، شکافهای بسیار دیگری را نیز ایجاد کردە است، نظیر شکاف طبقاتی، شکاف نژادی، شکاف نسلها و… کە همەی این شکافها در نهایت مانعی بودەاند بر سر راە ایجاد یک گفتمان مشترک، درست چیزی کە جمهوری اسلامی برای آن طرح و نقشە چیدە است. بەهمین دلیل پرکردن این شکافها در سطح جنبش ملی کورد وظیفەی احزاب است، بویژە حزب دموکرات کوردستان قصد دارد بعنوان پرچمدار هماهنگ ساختن مبارزات خارج و داخل ایفای نقش نمایند. بنابراین بخشی از تلاشهایش باید بە این مسألە اختصاص دادە شود کە نخست این آلترناتیوسازی خنثی گردد و سپس شکافها را پر نماید. بە اعتقاد من این یک کار فکری است کە باید در راستای آن تلاش و بحث کردە و در مورد کنکاش قرار گیرد.
موضوع دیگر بەآنچە کە آنها صدور انقلاب مینمایند باز میگردد. صدور انقلاب در واقع گسترش عمق استراتژی جمهوری اسلامی بعنوان یک مسألەی امنیتی جهت حفظ رژیم بود. بەهمین دلیل جمهوری اسلامی در مرزهای سوریە و لبنان و عراق و بطور کلی در منطقەی هلال شیعە حضور داشتە است. این امر تا پیش از کشتن قاسم سلیمانی کارکرد خود را داشت، اما بەتعبیر برخی دوستان “مارالاکو”، ییلاقی کە ترامپ و در آنجا فرمان قتل قاسم سلیمانی را صادر کرد، پایان عمق استراتیژی جمهوری اسلامی بود. اکنون مسألەی عمق استراتیژیک درست برعکس عمل میکند، بویژە پس کشتن قاسم سلیمانی و نیز در پی عادیسازی مناسبات اسرائیل و چند کشور عربی (کە هنوز ادامە دارد)؛ جمهوری اسلامی اینک از سوریە و یمن و لبنان دور شدە است. یعنی فشارهای اقتصادی موجب گشتە کە نتواند بە کمکهای مالی و نظامی خود را ادامە دهد، بە همین دلیل اینبار معادلە برعکس شدە و این اسرائیل است کە عمق استراتیژی را از مرزهای خود بسوی جنوب ایران و خلیج فارس گسترش میدهد.
علاوە بر دو جنبەی سخت افزاری و نرم افزاری کە بدان پرداختم برخی عوامل ساختاری نیز وجود دارد کە بە آنها اشارە میکنیم. واقعیت آنستکە خلقهای ایران نشان دادەاند کە هموارە در صحنەی مخالفت با جمهوری اسلامی حضور داشتەاند. بە بیست سال گذشتە توجە کنید:
سال ١٣٧٨ جنبش دانشجویی ایران در شهرهای بزرگ یعنی جایی کە دانشگاههای بزرگ در آنها قرار دارند سر برمیآورد، دە سال بعد بە جنبشی بنام جنبش سبز میرسیم. ( بە دور از شیوەی تفکر و نیروهای حاضر در آن، منظورم جنبەی اعتراضی موضوع است) بعدها قیامهای دیماە ٩٦ و آبان ٩٨ کە بە فاجعەی زندان و کشتار و اعدام مردم منجر شد، اما با نهایت تاسف همانگونە کە مشاهدە میکنیم فاصلەی زمانی بسیاری میان آنها وجود دارد و انباشتە نمیگردند و بدان میماند کە هر قیامی مجددا از صفر سربرآورد!
این امر نیز یک عامل ساختاری است کە موجب میگردد جمهوری اسلامی بە بقای خویش ادامە دهد. همە نیک میدانیم کە انباشتە شدن مطالبات است کە در نهایت مردم را بە خیابانها میکشاند و بقول لنین: انقلاب هنگامی بوقوع میپیوندد کە مردم بە نقطەای برسند کە دیگر بیش از این نتوانند سیاستهای حکومت خویش را تحمل کنند. ما شاهد آن بودیم کە در قیامهای اخیر چند هزار تن کشتە و مجروح شدند، اما بدلیل عدم تداوم مطالبەطلبی مردم، مجددا بە نقطەی صفر رسیدیم. یعنی جنب و جوش کە کلیەی شهرها را در بر گرفتە بود بدلیل عامل سختافزاری کە بدان اشارە کردم و مردم توسط آن سرکوب میگردند، تا دو سە سال بە تعویق میافتد و بدان میماند کە این جنب و جوش مجددا بیاختیار سربرآورد.
بەهمین دلیل یکی از ویژگیهای انقلاب گسترش و تداوم آنست. گسترش بدین معنا کە سراسر کشور را دربرگیرد و تداوم بدین معنا کە قیام دستخوش فاصلەی زمانی طولانی نگردد. این امر در تعریف کلاسیک کلیەی انقلابها وجود دارد.
همچنین باز در خصوص عوامل ساختاری، عدم وجود یک اپوزیسیون جدی بعنوان آلترناتیو نقش ویژەی خود را دارد. هنگامیکە صدام حسین در عراق سرنگون شد، مادلین البرایت، وزیر امور خارجەی دولت کلینتون، اپوزیسیون عراق اعم از شیعە و سنی و کورد (آنزمان اختلاف، میان اتحادیەی میهنی و پارت دموکرات بسیار مهم عمیق بود) را گردهم آورد و در لندن کنگرەای برای آنها برگزار کرد کە بە کنگرەی معارضین شهرت دارد. کنگرەی معارضین محلی بود کە بە سر آغاز درهم پیچیدە شدن رژیم صدام حسین بدل گشت. اما متأسفانە چنین اپوزیسیونی شبیە آنچە کە در عراق بود در ایران وجود ندارد. حتی بگذارید این انتقاد را از خود بکنیم کە در میان کوردها نیز فردی سراغ نداریم کە بتواند همەی ما را زیر یک چتر گردهم آورد. درست است کە دوران کاریزما و دوران فرد بسر رسیدە است، اما دوران خرد همگانی کە بسر نرسیدە است. حزب یعنی کار گروهی، حزب یعنی خرد جمعی، بە همین دلیل من معتقدم کە در نبود یک اپوزیسیون متحد سراسری، کورد باید خود را جهت تعامل با احتمال وقوع هر گونە تحولی سازمان دهد.
اگر بە نکاتی کە بعنوان جنبەهای سخت افزاری و نرم افزاری و عوامل ساختاری بعنوان فاکتور بقای جمهوری اسلامی ذکر کردم توجە کنیم، میتوان نکاتی کە بە کاتالیزور سرنگونی رژیم بدل میگردد را نیز مورد تأمل قرار داد:
در حال حاضر جمهوری اسلامی بدلیل فشارهایی کە بعنوان “ماکزیمم پر شر” یا فشار حداکثری شناختە شدە و از سوی دولت ترامپ بر آن تحمیل گشتە در بدترین شرایط قرار دارد.
همانگونە کە میبینیم کاهش ارزش پول این کشور، امر بیسابقە است! زمانیکە روحانی بر کرسی ریاست جمهوری تکیە زد، نرخ هر دلار سە هزار تومان بود، در حال حاضر هر یک دلار تا سی هزار تومان خرید و فروش میشود. بر این اساس طبق هر فرمولی و برپایەی هر گونە تعریفی از انقلابهای کلاسیک، سقوط این حکومت امری است اجتناب ناپذیر. اما گذشتە از معادلات سیاسی، این موضوع کە گفتە میشود جمهوری اسلامی شاید یکبار دیگر نظیر خمینی جام زهر بنوشد یا همچون خامنەای نرمش قهرمانانە از خود نشان دهد، مجددا امکان پذیر نیست. حتی اگر بە دوازدە شرط مایک پمپئو گردن نهد، آیا دیگر میتوان این رژیم را جمهوری اسلامی خواند؟ یعنی جمهوری اسلامی کە در ذات خود یک حکومت ایدئولوژیک است اگر این شروط را پذیرد، همان جمهوری اسلامی خواهد بود؟ بدون هیچ شک و تردیدی خیر. از طرف دیگر ایران در داخل خویش دچار درگیریها و بحرانهای ریز و درشت شدەاست. اکنون مردم میگویند شما کە ٤١ سال است با شعارهایتان علیە جهان، ایران را در انزوا قرار دادەاید، ایران را ایزولە کردەاید، ایران در چارچوب محدود قرار دادەاید، حال چگونە است کە پس از ٤١ سال بە این نتیجە رسیدەاید کە همە چیز را کنار بگذارید؟ بەهمین دلیل پاسخی برای این مردم وجود ندارد.
بنابراین من معتقدم کە این جزو مسائلی است کە باید با دیدی امیدوارانە بدان بنگریم. مسألەی دیگر بە جبنش آنلاینی باز میگردد کە امروز بعنوان مثال در توئیتر، مردم ایران بدان روی آوردە و حتی برخی اوقات حاکمیت را بە عقبنشینی واداشتەاند. بمنظور نشان دادن کارایی جنبشهای آنلاین و جنبشهای اجتماعی ای کە در اینترنت بوقوع میپیوندند بە دو نمونە اشارە میکنیم. امروز توئیتر بە عرصەی گستردەای برای مبارزە علیە جمهوری اسلامی و عوامل آن بدل گشتە است. همین چند روز پیش خطبای جمعەی اصفهان و بجنورد در خراسان گفتە بودند کە نیروهای مسلح و انتظامی در داخل کشور باید فضا را برای زنان ناامن نمایند. سخنان آنها بلافاصلە در شبکەهای اجتماعی پخش شد و کارزار وسیعی علیە آنها براە افتاد و موجب گشت کە هر دو از سخنان خود عدول کنند. یا در رابطە با اعدام زندانیان سیاسی، هوشنگ علیپور بە اعدام محکوم شدە بود، اما هشتگهایی کە برای آنان ایجاد شد، موجب عقبنشینی حاکمیت از این حکم گردید.
بهرحال ما باید بیاد داشتە باشیم کە مبارزە هموارە بە نتیجە نخواهد رسید، اما عقبنشینی و سستی نیز ما را بە جایی نخواهد رساند. لذا این نیز میتواند بە یکی از عرصەهایی بدل گردد کە جمهوری اسلامی را بە عقبنشینی وادارد کە متأسفانە ما بعنوان کورد در این عرصە چندان فعال نیستیم و این یک بازی رسانەای است کە شما باید در آن حضور فعال داشتە باشید.
بەعنوان مثال شخصی چون ترامپ جهت پیشبرد سیاستهای خویش از توئیتر استفادە میکند، لذا این بستر مناسبی برای فعالیت علیە جمهوری اسلامی است. هشتگی کە مدتی پیش برای خامنەای براە افتادە بود (هر چند شاید شأن وبنار اجازە ندهد کە چنین چیزی عنوان کنیم) بە ترند سخت توئیت، فارسی تبدیل شد. منظورم آنستکە حاکمیت نمیتواند در عرصەی میدیایی و سوسیال میدیا مخالفان و دگراندیشان را شکست دهد. بەهمین دلیل میتوان تأثیر و کارسازی داشتە باشد.
در مورد مسألەای دیگر: همانگونە کە عرض کردم پس از کشتن قاسم سلیمانی، قدرت و هیمنەی جمهوری اسلامی در هم شکست. میتوان گفت کە قاسم سلیمانی و علی خامنەای بەشیوەای سمبولیک نماد حاکمیت جمهوری اسلامی هستند کە من از آنها بعنوان همزاد آخوند- پاسدار یاد کردەام. آخوندی همچون خامنەای و قاسم سلیمانی و سردار جعفری یا دیگر سردارها و پاسداران دیگر. بدون هیچ شک و تردیدی قاسم سلیمانی از لحاظ مادی، تسلیحاتی و نفوذ کلام از کلیەی مقامات دیگر رژیم تأثیرگذارتر بود.
میشود گفت با از بین بردن قاسم سلیمانی، عمق استراتیژیک جمهوری اسلامی رو بە سوی نقطەی پایان نهادەاست. اکنون حوثیهای یمن اسرای خود را با عربستان و دولت یمن مبادلە میکنند، لبنان بە این نتیجە رسیدە است کە دیگر بە حزباللە باج ندهد. در سوریە مشاهدە میکنیم کە اسرائیل بطور مرتب پایگاەهای نظامی جمهوری اسلامی را هدف حملات قرار میدهد و جمهوری اسلامی تاکنون عکسالعملی جدی از خود نشان ندادە است. یا عادیسازی مناسبات چند کشور عربی با اسرائیل کە بدون هیچ شک و تردیدی تحت حمایت آمریکا انجام پذیرفتە و کشورها دیگری میروند تا روابط خود را با اسرائیل بە حالت عادی بازگردانند و ایران در حال گام نهادن بسوی انزوای کامل است. مهمتر از همە مردم ایران، بویژە کوردستان نشان دادەاند و من بسیاری اوقات بە غیر کوردها خاطر نشان ساختەام کە کوردستان سرمشق بسیار خوبی است تا خلقهای ایران از آن درس بگیرند، یعنی استفادە از نافرمانی مدنی و مبارزات مدنی است.
در جریان حملەی موشکی بە قلعەی دموکرات مشاهدە کردیم علیرغم همەی فشارها، حماسی خلق شد، این مردم با حزبی تجدید عهد نمودند کە اعضای رهبریاش در یک اقدام تروریستی بشهادت رسیدە بودند. بستن مغازەها و عدم خروج از منزل در زیر فشار جمهوری اسلامی امر سادەای نیست. بە همین دلیل بە اعتقاد من خیابان، آن جایی است کە حاکمیت از کنترل آن توسط مردم، هراس دارد. مردم اگر ارادە کردە و خیابانها را در دست گیرند، هیچ قدرتی نمیتواند مانع آن گردد. اما همانگونە کە گفتم این تابو در هم شکستە شدە است. تا دیماە ٩٦ ما شاهد چنین امری نبودەایم. اما ما در کوردستان چند بار این امر را بە نمایش گذاردەایم. در جریان بشهادت رساندن رهبران حزب دموکرات این مهم را تحقق بخشیدەاند. من بارها در داخل کشور شاهد این جریان بودەام، یا بخاطر اعدام جوانان بعنوان نمونە برای کسی چون شهید فرزاد کمانگر، مردم بازار و مغازەها خود را تعطیل کردند. بەهمین دلیل من معتقدم کە خیابانها در حال حاضر در دست مردم است.
البتە بە انحطاط اجتماعی نمیپردازیم کە بە چە سوی میرود!
اگر بخواهم یک جمعبندی از سخنان خود ارائە دهم باید بگویم کە جمهوری اسلامی در حال حاضر تمام نیرو و توان خویش را بکار گرفتە کە وضعیت کنونی را حفظ نماید. توئیتی کە خامنەای دو سال پیش منتشر کرد و نوشت کە ما نە جنگ میکنیم و نە مذاکرە، بدین منظور بود کە در صورت نبود ترامپ بتواند بە برجام باز گردد و بە نحوی از انحاء با دادن امتیازاتی این اوضاع را جبران نمودە و نفس راحتی بکشد. عجیب است، جمهوری اسلامی میبایست بسیار دقیقتر از این میبود و میدانست کە دو حزب یعنی جمهوریخواە و دموکراتها هیچگاە خود را در مقابل مردم آمریکا شرمندەی تاریخی و ابدی نخواهند کرد تا ایران بە سلاح هستەای دست یابد. فراموش نکنیم بیشترین فشارها در دوران کلینتون دموکرات بر جمهوری اسلامی تحمیل شد کە موجب گشت حتی فروش نفت ایران بە صفر برسد.
لذا من معتقدم شاید سیاست خارجی این دو حزب تفاوتهایی داشتە باشد، اما این امر کە ایران بە سلاح هستەای دست یافتە و بە یک خطر جدی بدل گردد، بەهیچوجە میسر نخواهد شد. حتی ترامپ میکوشد اگر خود نیز مجددا انتخاب نشد، مکانیزم ماشە را بە نحوی فعال نماید تا دموکراتها نتوانند طی چهار سال آیندە این فشارها را دوبارە از سر ایران بردارند.
بە همین دلیل بە نظر من عمر جمهوری اسلامی روبە پایان است. البتە در سیاست، پیشبینی کردن امر درستی نیست، بقول مایکل والزر، استاد فلسفەی سیاسی در آمریکا، سیاست هنوز آن حوضەای است کە همەی ما را غافلگیر میکند. والزر میگوید اگر این حوضە نمیبود، بهار عربی را پیشبینی میکردیم. اگر این حوضە نمیبود برسرکار آمدن ترامپ و جناح راست در کشورهای اروپایی را پیشبینی میکردیم. بەهمین دلیل شاید پیشبینی کردن در سیاست کار درستی نباشد، اما براساس نکاتی کە بدانها پرداختە شد یعنی اوضاع نابسامان داخلی در تمامی عرصەها و وضعیت بینالمللی این کشور، میتوان گفت کە جمهوری اسلامی بە پایان خود رسیدە است!
حال سوأل اینستکە ما بعنوان کورد در این معادلات چە نقشی داریم؟ درکجای این معادلات قرار داریم؟ آیا کورد و بویژە احزاب سیاسی بە مبارزە میپردازند؟ آیا بەراستی توانستەایم در این معادلات تأثیر چندانی داشتە باشیم؟
بنظر من انتقاد از خود نخستین گامی است تا تو را بە پیش ببرد. بە همین دلیل بحثهایی کە در حال حاضر درخصوص اتحاد احزاب سیاسی و ایجاد یک گفتمان واحد مطرح گشتەاند باید از مرحلەی حرف خارج شدە و وارد مرحلەی عمل شوند. بسیاری اوقات رهبران احزاب سیاسی مزبور بە خارج کشور آمدە و با وزارت امور خارجە دیدار کردەاند و هر بار بە آنها گفتەاند کە بە اتفاق یکدیگر بە دیدار ما بیاید. هنگامیکە بە احزاب سیاسی مزبور بویژە احزاب و نیروهایی کە پیشتر چپ و افراطی بودند مینگرید، متوجە میشوند کە حال از احزاب ملی، ناسیونالیستتر بودە و شعارهایشان ناسونالیستیتر است. بنابراین اگر درخصوص شعارهای استراتیژیک هیچ مشکلی وجود ندارد، بە نظر من بسادگی میتوان بسوی گفتمانی گام برداشت کە دستکم شبیە یکدیگر باشد. این امر یعنی وحدت صفوف و اتحاد کە خواست همەی مردم در داخل و دلسوزان جنبش ملی کورد است.