یکسال از سرکوب خونین ٢٥ آبانماە گذشت، رویداد تاریخیای کە بدلیل چند خصلت ویژە، برگ جدیدی را در روند نارضایتیهای مردم ایران علیە جمهوری اسلامی گشود. روزهای پایانی آبانماە سال گذشتە کە صدها هزار تن از مردم با دست خالی بە خیابانها ریختند تا مطالبات خود را مطرح ساختە و علیە گرانی و بیکاری موضعگیری کردە و کرامت انسانی خود را بە نمایش بگذارند؛ اما بدستور خود خامنەای قتل عام شدند، هزاران تن از آنان را همچون برگهای پاییزی نقش بر زمین کردند و خیابانها را با خون پاکترین فرزندان میهن رنگین کردند.
گسترەی اعتراضات کە بیش از یکصد شهر ایران را در برگرفت، حضور معترضین کە طبقات متوسط و پایین جامعە را شامل میشد و شعارهای ساختارشکنانە کە کلیەی خطوط قرمز را پشت سر گذاشت و در نهایت، سرکوب بیرحمانە و خشونت عریان جهت درهم شکستن مقاومت مردم، ویژگی متفاوتی بە این اعتراض گستردەی مردم ایران بخشیدەاند.
اعتراضات آبانماە ٩٨ در پی افزایش نرخ بنزین بوقوع پیویست، موضوعی کە در بدو امر هیچ دستگاە و نهاد رژیم حتی مسئولیت آنرا برعهدە نگرفت، روحانی، رئیسجمهور ابتدا مدعی شد کە از آن اطلاعی نداشتە است، ولی پس از چندی برخلاف گفتەهای پیشین اظهار داشت کە این امر در مصلحت مردم بودە و سودش بە آنها میرسد؛ اما روشن شد کە همەی این اقدامات بمنظور جبران کسری بودە است. لیکن هم مردم و ناظران سیاسی و هم اتاقهای فکری جمهوری اسلامی میدانستند کە اعتراض بە گران شدن بنزین بهانەای بیش نبود، زیرا بە خیابان آمدن مردم، اعتراض بە انباشت بحرانهای متعدد جامعە بود، مجموعە بحرانهای کە موجب گشتە مردم ایران از کمترین حقوق و آزادیها برخوردار نباشد و بیش از ٦٠ میلیون تن از مردم کشور نیازمند یارانە و کمکهای دولتی باشند.
نکتەی مهم این نارضایتیها عبارت بود از اینکە مردم جهت رساندن صدای خود، خیابانها را انتخاب کردند تا افراد بیشتری را با خود همراە ساختە و تأثیرات فراوانتری را بر جای بگذارند و از سطح و میزان سرکوب و خشنوت نیز کاستە شود؛ هنگامی هم کە خشنونت و سرکوب خونین مردم مسیر نارضایتیها را تغییر دادند، بانکها و مراکز نظامی و اماکن مذهبی آماج حملە قرار گرفتند. گرچە بنظر میرسد حملە بە اماکن و بە آتش کشیدن آنها اساسا کار معترضین نبودە و با دسیسەی نهادهای امنیتی و جهت بە انحراف کشاندن اعتراضات بودە و دستاویزی برای سرکوب خشن انجام پذیرفتە باشند، اما اگر چنین هم نبودە ، این حوادث حامل پیامی میتوانست باشد و آن اینکە مردم ایران از این اماکن بیزار بودە هیچ خیر و برکتی از آنها ندیدەاند.
اعتراضات آبانماە خونینترین ابراز نارضایتیهای تاریخ معاصر ایران است، اما همانگونە کە شاهدیم نە هیچکس و نە هیچ قاتلی گناهکار شناختە شد. دیدیم کە بسیاری از خانوادەهای قربانیان این سرکوب از طریق قانون بە دادخواهی خون بناحق ریختە شدەی فرزندانشان پرداختند، اما نە تنها پاسخی دریافت نکردند، بلکە داغ دیگری بر دل آنها گذاردە و حتی مورد بیحرمتی قرار گرفتند. بە همین دلیل تلاش حقوقدانان و سازمانهای مدافع حقوق بشر کە قصد دارند پروندەی قربانیان اعتراضات آبانماە را در خارج از ایران بە دادستانهای جهانی و دادگاههای بینالمللی نظیر دادگاە لاهە ارائە دهند هم قابل و تجلیل و تقدیر است و هم تلاش کارساز و موثری است در رساندن حق بە حقدار. همچنین حقطلبی خانوادەی قربانیان و عدم عقبنشینی بازماندگان و میراثداران آبان ٩٨ نیز ارزشمند است، زیرا علاوە بر کشتە شدن صدها تن و مجروح شدن هزاران تن، طی این مدت دهها هزار تن نیز بازداشت شدند، هزاران تن از این بازداشتشدگان با احکام سنگین حبس طویلالمدت و مجازات و جریمەهای مادی مواجە شدند، خانوادەی قربانیان و بازداشتشدگان تحت شدیدترین فشارها قرار گرفتند، از برگزاری مجالس ترحیم جانباختگان ممانعت بعمل آمد و حتی چند تن از بازداشت شدگان اعدام شدند؛ اما هیچکام از اینها موجب عدم پیگیری مردم و توقف دادخواهی این جنایت سهمناک نشدند.
سرکوب خونین آبان ٩٨ در عین حال موید این واقعیت نیز بود کە رژیم جمهوری اسلامی بطور کامل از سوی مردم خلع سلاح شدە و هرگونە مشروعیتی از آنان سلب گشتە است و این رژیم غیر از نیروی سرکوب و فشار، پاسخی برای خواستەهای و مطالبات مردم سراغ ندارد.
درست است کە اعتراضات آبان ٩٨ بە شدیدترین شیوە سرکوب شد، اما کرونا نیز نعمتی بود برای جمهوری اسلامی تا اگر برای مقطعی هم بودە باشد، مردم را در خانەهایشان حبس کند، اما مشکل اصلی مردم و جمهوری اسلامی کماکان بقوت خود باقی است.
هیچ تغییری در مصالح مردم و در راستای بهبود زندگی آنها و در عرصەی ثبات اقتصادی و رفاە آنان ایجاد نشدە است، زیربنای اقتصادی ایران همچنان فروریختە و انتخاب جو بایدن بە سمت ریاست جمهوری آمریکا نیز نرخ کالاها را کاهش ندادە است. بیکفایتی، دروغ، فساد سیستماتیک و ناکارآمدی حکومت نیز کماکان ادامە دارد، لذا با اطمینان میتوان گفت همانهایی کە در آبانماە بە خیابانها آمدند و مردم بجان آمدەی دیگر نیز در نخستین فرصت مجددا بە خیابانها خواهند ریخت. با این تفاوت کە اینبار مردم هم ترسشان از سرکوب فروریختە و هم خشم و حس انتقام از سردمداران رژیم آنان را بیشتر ترغیب میکند. البتە بدیهی است کە رژیم نمیتواند برای همیشە سر و سینەی جوانان این سرزمین را هدف قرار دادە و آنها را اغتشاشگر و آشوبگر و دشمن مردم توصیف نماید، مردم ایران همانگونە کە از شعارهایشان پیداست میدانند کە چە کسی دشمن آنهاست.
در سالروز قیام آبانماە ٩٨ دو نکتە از اهمیت ویژەای برخوردار است: نخست: مقامات بلندپایەی جمهوری اسلامی نیز پنهان نمیکنند کە این رویداد بزرگترین بحران عمر جمهوری اسلامی بود. مدتی پیش محمدرضا باهنر لیدر اصولگرایان اعتراف کرد کە خوب شد عدەای از مردم بەجای آنکە بە معترضین ملحق شوند، تنها نظارەگر بودند و خوب شد کە زود آنرا جمع کردیم و گرنە این قیام بسوی انقلاب با یک انقلاب نرم پیش میرفت و دیگر نمیتواستیم آنرا کنترل کنیم. این گفتەهای باهنر بە مفهوم آنستکە اینبار همە باید متحد باشیم و این انبار باروت منتظر جرقەی دیگری است تا همەی ایران را فرا گیرد و تکلیف مردم و جمهوری اسلامی را روشن سازد.
دومین نکتە کە هم مهم بودە و هم وظائفی را متوجە همەی ما میسازد عبارتست از اینکە هیچکس و هیچ نیرویی نباید رویداد آبان ٩٨ را بفراموشی بسپارد و نباید اجازە داد برروی آن گرد فراموش بنشیند. زیرا اگر مقابل کشتارهای سالهای اولیە انقلاب سکوت نمیشد و اگر پروندەی کشتارهای سال ٦٧ و جنایات رژیم در کوردستان در یک دادگاە بینالمللی مورد قضاوت قرار میگرفت و اگر ترور مخالفان در خارج از کشور، جمهوری اسلامی را در مقابل بازخواست قرار دادە و آنرا متحمل هزینەی سنگین میکرد؛ اکنون این همە خون از مردم ایران بر زمین ریختە نمیشد. شاید اکنون اثری از جمهوری اسلامی نیز در میان نمیبود….